2. خطبه امير المؤمنين عليه السّلام در بصره در تكذيب عمرو عاص: لعن معاويه و عمرو عاص بر لسان پيامبر صلى اللَّه عليه و آله، نزول آيه در مذمت عمرو عاص، تكذيب عمرو عاص در نسبت دروغين، دروغ بستن عمرو عاص به امير المؤمنين عليه السّلام.
3. چگونه معاويه اهل شام را براى خونخواهى عثمان جمع كرد:
اعطاى اموال براى انتشار روايات دروغ و باطل، برنامه بيست ساله معاويه بر ضد ولايت امير المؤمنين عليه السّلام.
1 خطبه عمرو عاص در شام بر عليه امير المؤمنين عليه السّلام
ابان از سليم روايت كرده كه گفت: به امير المؤمنين عليه السّلام خبر رسيد كه عمرو عاص در شام براى مردم خطبه خوانده و گفته است:
پيامبر صلى اللَّه عليه و آله مرا بعنوان رئيس لشكرش فرستاد و ابو بكر و عمر هم در آن لشكر بودند، و من چنين گمان كردم كه مرا بخاطر احترامى كه نزد او دارم فرستاده است. وقتى بازگشتم گفتم: يا رسول اللَّه، كداميك از مردم نزد تو محبوبترند؟ گفت: عايشه! گفتم: از مردان؟
گفت: پدرش «1».
اى مردم، اين على است كه در باره ابو بكر و عمر و عثمان بدگوئى مىكند در حالى كه خودم از پيامبر شنيدم كه مىگفت: «خداوند حق را بر زبان و قلب عمر زده است»! و در باره عثمان گفت: «ملائكه از عثمان حيا مىكنند»! و از على شنيدم- و گر نه گوشهايم كر شوند- كه در زمان عمر چنين روايت مىكرد:
__________________________________________________
(1) «ب» و «د»: سپس گفت: عمر!
أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 404
پيامبر در حالى كه ابو بكر و عمر پيش مىآمدند نگاهى به آنان كرد و گفت: «يا على، اينان دو آقاى پيران اهل بهشت از اولين و آخرين هستند مگر پيامبران و مرسلين، و اين مطلب را به آن دو مگو كه هلاك مىشوند»!
2 خطبه امير المؤمنين عليه السّلام در بصره در تكذيب عمرو عاص
لعن معاويه و عمرو عاص بر لسان پيامبر صلى اللَّه عليه و آله
امير المؤمنين عليه السّلام بپا خاست و فرمود: تعجب است از طاغيان اهل شام كه سخن عمرو عاص را مىپذيرند و او را تصديق مىكنند! كار او در حديث و دروغ گفتن و بىمبالاتى به آنجا رسيده است كه بر پيامبر صلى اللَّه عليه و آله دروغ مىبندد، در حالى كه آن حضرت او را هفتاد لعن نموده و همچنين رفيقش (معاويه) را- كه عمرو عاص مردم را بسوى او دعوت مىكند- آن حضرت در مواردى لعنت نموده است «2».
و آن هنگامى بود كه عمرو عاص در قصيدهاى كه هفتاد بيت بود سخنان نامربوطى در باره پيامبر صلى اللَّه عليه و آله گفته بود. آن حضرت فرمود: «خدايا، من شعر نمىگويم و آن را حلال نمىدانم «3». تو و ملائكهات او را به عدد هر بيتى لعنت كن كه تا روز قيامت بر نسل او نازل شود».
نزول آيه در مذمت عمرو عاص
هنگامى كه ابراهيم پسر پيامبر صلى اللَّه عليه و آله از دنيا رفت عمرو عاص بپا خاست و گفت: «محمّد ابتر گرديد و نسلى نخواهد داشت، و من از همه مردم بيشتر او را سرزنش مىكنم، و در باره او از همه بدگوترم»!
__________________________________________________
(2) «د»: و هر كس بر پيامبر صلى اللَّه عليه و آله دروغ ببندد خداوند او را هفتاد لعنت كرده است. در الغدير: ج 10 ص 139 روايت كرده كه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله ابو سفيان را ديد كه سوار بر الاغى مىآيد و معاويه افسار آن را گرفته و پسرش يزيد آن را راهنمايى مىكند. فرمود: خدا لعنت كند افسار گرفته و سوارشونده و راهنمايىكننده را!!
(3) ظاهرا منظور در اينجا آن است كه حضرت شعر را براى خود جايز نمىدانستهاند.
أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 405
خداوند اين آيه را در باره او نازل كرد: إِنَّ شانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ «4»، «سرزنشكننده تو نسلش بريده است»، به اين معنى كه از ايمان و از هر خيرى بريده است.
تكذيب عمرو عاص در نسبت دروغين
امير المؤمنين عليه السّلام در ادامه سخنانش فرمود: چه مصيبتى كه از كذّابين و منافقين اين امّت ديدهام. گويا قاريان قرآن ضعيف العقيده و بسيار كوشا را مىبينم كه حديث عمرو عاص را روايت مىكنند و او را در اين باره تصديق مىنمايند و بر ضد ما اهل بيت با دروغ او استدلال مىكنند. آيا ما مىگوييم كه بهترين اين امت ابو بكر و عمر هستند؟! و اگر بخواهم سومى را هم نام مىبرم. بخدا قسم عمرو عاص از سخنش در باره عايشه و پدرش جز رضايت معاويه قصدى ندارد، و او را با سخط خداوند راضى كرده است.
دروغ بستن عمرو عاص به امير المؤمنين عليه السّلام
امّا حديثى كه عمرو عاص گمان دارد از من شنيده است، هرگز! قسم به خدايى كه دانه را شكافت و مردم را آفريد، او مىداند كه يقينا بر من دروغ مىبندد و خداوند چنين سخنى را پنهانى و آشكارا از من نشنيده است.
خدايا، عمرو عاص و معاويه را بخاطر بستن راه تو و نسبت دروغشان به كتاب تو و پيامبرت و كوچك شمردن پيامبر «5» و نسبت دروغشان به او و به من، لعنت فرما.
3 چگونه معاويه اهل شام را براى خونخواهى عثمان جمع كرد؟
اعطاى اموال براى انتشار روايات دروغ و باطل
سليم مىگويد: سپس معاويه قاريان اهل شام و قاضيان آن را فرا خواند و به آنان
__________________________________________________
(4) سوره كوثر: آيه 3.
(5) «ب» و «د»: كوچك شمردنشان مرا.
أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 406
اموالى داد و ايشان را در نواحى و شهرهاى شام پراكنده ساخت. آنان هم مشغول به نقل روايات دروغين شدند و پايههاى باطلى را براى مردم پايهگذارى كردند. آنان به مردم چنين خبر مىدادند كه على عليه السّلام عثمان را كشته و از ابو بكر و عمر بيزارى مىجويد، و معاويه خون عثمان را طلب مىكند و ابان پسر عثمان و فرزندان ديگر عثمان نيز همراه اويند. بدين وسيله اهل شام را به معاويه متمايل كردند و همه اهل شام متّفق الكلمه شدند.
برنامه بيست ساله معاويه بر ضد ولايت امير المؤمنين عليه السّلام
معاويه اين برنامه را بيست سال ادامه داد، و در تمام مناطق تحت حكومتش آن را اجرا مىكرد، تا آنكه اراذل شام و ياران باطل نزد او آمدند و بر سر غذا و آب او نشستند.
او به آنان اموال مىداد و براى ايشان زمينها را قسمت مىكرد و خوراكى و نوشيدنى به آنان مىخورانيد، تا آنجا كه خردسالان با اين برنامه بزرگ شدند و بزرگسالان پير شدند، و عربهاى بيابانى با اين عقايد به شهرها كوچ كردند. اهل شام لعن شيطان را ترك نمودند و بر على و قاتل عثمان لعن كردند «6»، و جاهلان امّت و تابعان امامان ضلالت و دعوتكنندگان به آتش بر اين برنامه مستقر شدند.
خداوند ما را كافى است و وكيل خوبى است. اگر خدا بخواهد همه آنان را بر هدايت جمع مىنمايد، ولى خداوند آنچه بخواهد انجام مىدهد.
روايت از كتاب سليم:
1. بحار: ج 32 ص 244.
2. بحار: ج 33 ص 261.
__________________________________________________
(6) «ب» و «د»: نفرين كردند
مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب
اطلاعات کاربری
لینک دوستان
آرشیو
آمار سایت