loading...
بزرگترین مرکز نشر احادیث اسلامی اهل بیت در اینترنت به فارسی
یونس بازدید : 38 دوشنبه 04 دی 1391 نظرات (0)

                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 17
 [نظر اجمالى در مورد سليم‏]
ابو صادق سليم بن قيس هلالى عامرى كوفى «1»، از اصحاب خاصّ امير المؤمنين و امام حسن و امام حسين و امام زين العابدين عليهم السّلام است و محضر امام باقر عليه السّلام را هم درك كرده است «2».
او از اقدم علماى شيعه و بزرگان اصحاب ائمه عليهم السّلام و مورد وثوق آنان بوده و نزد ايشان از محبوبيّت خاصّى برخوردار بوده است.
كتاب سليم بعنوان اوّلين كتاب در موضوع حديث و تاريخ است كه پس از رحلت پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله تأليف شده، و با گذشت چهارده قرن محفوظ مانده و بدست ما رسيده است.
ولادت و نسب سليم و اوائل زندگى او
سليم از طايفه بنى هلال بن عامر است كه از فرزندان حضرت اسماعيل بن ابراهيم خليل اللَّه عليهما السّلام بوده و در نواحى حجاز سكنى داشته‏اند و بعدها به شام و عراق آمده‏اند «3».
__________________________________________________
 (1) نام كامل سليم با اين خصوصيات در كتابهاى زير مذكور است: رجال برقى: ص 4. فهرست شيخ طوسى:
ص 81. رجال نجاشى: ص 6. خلاصة الاقوال: ص 82. عوائد الايام: ص 290. ضوابط الاسماء: ص 39.
روضات الجنات: ج 4 ص 65.
 (2) رجال برقى: ص 4 و 7 و 8 و 9. رجال شيخ طوسى: ص 43 و 68 و 74 و 91 و 124. فهرست ابن نديم:
ص 275. خلاصة الاقوال: ص 83.
 (3) معجم قبائل العرب: ج 3 ص 1221. اللباب: ج 3 ص 396.
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 18
ولادت سليم دو سال قبل از هجرت در منطقه كوفه بوده «4»، و او هنگام وفات پيامبر صلى اللَّه عليه و آله دوازده سال داشته است.
سليم در زمان حيات پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله و نيز بعد از آن حضرت در زمان حكومت ابو بكر در مدينه نبوده، و در جريانات سقيفه و شهادت حضرت زهرا عليها السّلام شخصا حضور نداشته است. او در سنين نوجوانى كه در حدود پانزده سال داشته در اوائل حكومت عمر و قبل از سال شانزدهم هجرت وارد مدينه شده است «5».
سليم در جوّ حاكم بعد از پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله‏
سليم با ورود به مدينه متوجّه جوّ حاكم و شرائط فرهنگى و علمى آن دوره خاصّ گرديد. مردمى كه اهل بيت پيامبرشان را رها كرده و باب مدينه علم، امير المؤمنين عليه السّلام را خانه‏نشين نموده بودند، و راه جهل را پيش گرفته به جاهليّت بر مى‏گشتند.
از سوى ديگر حاكمين غاصب، سياست منع شديد از نقل و جمع و تدوين سنّت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله را مطرح كرده بودند تا مردم را بكلّى از دين و معارف آن بيگانه نمايند، و فقط نامى از اسلام بر جامعه مسلمين حاكم باشد.
اين وضع كه در زمان ابو بكر ايجاد شده بود، در حكومت عمر شدّت يافت و اقدام به حبس و تأديب عاملين نشر معارف دينى نمود و نوشته‏هاى آنان سوزانده شد.
سليم بن قيس در سنين نوجوانى، وارد چنين جوّ تاريك و رعب آورى شد.
جهاد علمى سليم در زمان عمر
سليم با ديدن چنين جوّ فكرى ظلمانى، مخفيانه دست بكار جمع آورى و تدوين تاريخ و معارف صحيح اسلام گرديد. هدف او اين بود كه نسلهاى آينده‏
__________________________________________________
 (4) تاريخ ولادت سليم از آنجا بدست مى‏آيد كه سليم در حديث 34 كتاب تصريح مى‏كند كه در آخرين روزهاى جنگ صفين در سال 38 هجرى چهل سال داشته است. در نتيجه سال تولد او، دو سال قبل از هجرت مى‏شود. براى دستيابى به تاريخ دقيق جنگ صفين به كتاب «صفين» نصر بن مزاحم: ص 473 مراجعه شود.
 (5) تعيين سال شانزدهم براى آن است كه در اين سال، سلمان بعنوان حاكم مدائن از مدينه به آن شهر رفته است. از آنجا كه سليم احاديث بسيارى از سلمان و نيز در مجلسى كه سلمان و ابو ذر و مقداد هر سه حضور داشته‏اند نقل كرده، بايد ورود سليم به مدينه چند سال قبل از حكومت سلمان در مدائن باشد.
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 19
مسلمين از حقايق دينشان آگاه باشند، و خيانتها و ضلالتهاى حاكمان غاصب مردم را به جهنّم نكشاند، چنان كه امام صادق عليه السّلام مى‏فرمايد:
 «علماء شيعتنا مرابطون في الثّغر الّذى يلى ابليس و عفاريته، يمنعونهم عن الخروج على ضعفاء شيعتنا و عن ان يتسلّط عليهم ابليس و شيعته النّواصب» «6»، «علماى شيعيان ما در مرزى هستند كه در سوى ديگر آن ابليس و دار و دسته‏اش هستند. اينان مانع از شياطين مى شوند كه به ضعفاى شيعيان ما حمله كنند، و از اينكه ابليس و پيروان ناصبى‏اش بر آنان مسلّط شوند».
سليم براى رسيدن به اين هدف، پس از شناخت حقيقت، ارتباط خود را با امير المؤمنين عليه السّلام و اصحاب گرامش سلمان و ابو ذر و مقداد و امثال آنان محكم نمود و از چشمه پر فيض اهل بيت عليهم السّلام سيراب شد.
او به دور از چشم حاكمان، آنچه از ايشان مى‏شنيد ثبت مى‏كرد و جزئيات وقايع تاريخى را سؤال مى‏كرد. در همان حال با صحابه ديگر هم تماس مى‏گرفت و از آنان هم مى‏پرسيد، تا بدين وسيله اسناد تاريخ را نزد دوست و دشمن محكم كرده باشد.
سليم در زمان عثمان‏
در سال بيست و سوّم هجرت، عثمان به حكومت رسيد. در اين زمان سليم از اصحاب خاص امير المؤمنين عليه السّلام به شمار مى‏رفت و پنهانى به برنامه خود در ثبت حديث و تاريخ ادامه مى‏داد، در حالى كه ممنوعيّت‏هاى قبلى همچنان ادامه داشت و شدّت يافته بود.
در زمان عثمان، سليم همچنان ارتباط قوى با ابو ذر و مقداد داشت در حالى كه سالها بين او و سلمان جدايى افتاده بود، چه آنكه از سال 16 هجرى سلمان به مدائن رفته و در آنجا از دنيا رفته بود.
__________________________________________________
 (6) بحار الانوار: ج 2 ص 5 ح 8.
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 20
در اين سالها، سليم بهمراه ابو ذر در سفر حجّ حاضر شد و خطابه او در كنار كعبه را ثبت كرد و همراه او به مدينه باز گشت. همچنين در سال 34 هجرى كه ابو ذر به ربذه تبعيد شد، سليم در آنجا به ديدن او رفت.
سليم در زمان امير المؤمنين عليه السّلام‏
پس از 25 سال فشار فكرى و اجتماعى، در سال 35 هجرى امير المؤمنين عليه السّلام خلافت را كه حقّ الهى‏اش بود بدست گرفت، و تا حدّ امكان در محو بدعتها و زدودن جوّ سياه جهل و ظلمت از اجتماع مسلمانان سعى فرمود.
در همان اوايل حكومت حضرت، آنان كه روش امير المؤمنين عليه السّلام را نمى‏پسنديدند و در پى ادامه و تجديد بدعتهاى ابو بكر و عمر و عثمان بودند و هوسهاى شيطانى در سر مى‏پروراندند، در مقابل آن حضرت علم مخالفت برافراشتند.
در اينجا سليم همچنان كه با قلم به يارى حقّ مشغول بود، جهاد خود را با شمشير تكميل نمود و شخصا در ميدانهاى جنگ حضور يافت و در صف اوّل مبارزين بعنوان «شرطة الخميس» كه فدائيان امير المؤمنين عليه السّلام بودند به جنگ و جهاد پرداخت، و در همان حال آنچه در ميدانهاى جنگ ديد در كتابش ثبت نمود. اينك سنّ سليم به 37 سالگى رسيده بود.
سليم در جنگ جمل‏
سليم بن قيس بهمراه امير المؤمنين عليه السّلام از مدينه به بصره آمد و از اوّل تا آخر جنگ جمل بعنوان يكى از پنج هزار فدائى امير المؤمنين عليه السّلام در صفّ اوّل ميدان جنگ شمشير زد.
او در كتابش تعداد افراد لشكر در جنگ جمل، و خصوصيات افراد و كيفيت جنگ و آنچه بعد از آن در بصره اتفاق افتاد و حتّى خطابه امير المؤمنين عليه السّلام بعد از جنگ را ثبت كرد.
سليم در جنگ صفين‏
در اواسط سال 36 هجرى، سليم بهمراه امير المؤمنين عليه السّلام از بصره به كوفه آمد و از
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 21
آنجا در طليعه لشكر آن حضرت عازم صفين شد، و تا سال 38 كه جنگ صفين 17 ماه ادامه داشت حاضر در جنگ بود. همچنين در جنگ «يوم الهرير» كه شديدترين و آخرين روز جنگ صفين بود و در يك شبانه روز بيش از هفتاد هزار نفر بقتل رسيدند، سليم شخصا حضور داشت و حدودا چهل سال از عمر او مى‏گذشت.
او در كتابش، مكاتبات امير المؤمنين عليه السّلام را با معاويه به دقت ثبت كرد و خطابه‏هاى آن حضرت در جنگ را نوشت. همچنين كيفيت جنگ هرير و داستان حكمين و بر نيزه نمودن قرآنها را در كتابش نوشت. در بازگشت از صفّين هم در قضيّه راهبى كه مسلمان شد و كتابهاى حضرت عيسى عليه السّلام را به امير المؤمنين عليه السّلام تحويل داد حاضر بود و تمامى جريان را در كتابش نوشت.
او در اواخر سال 38 به ملاقات امام سجّاد عليه السّلام مشرّف شد كه در سنّ شيرخوارگى در محضر امير المؤمنين عليه السّلام بود. در همين ايّام به مدائن رفت و در آنجا با حذيفه ملاقات كرد.
سليم در جنگ نهروان تا شهادت امير المؤمنين عليه السّلام‏
در سال چهلم هجرت كه جنگ نهروان واقع شد سليم در آن شركت داشت و مطالبى از آن واقعه را در كتابش ثبت كرد.
پس از آن، سليم در كوفه بهمراه امير المؤمنين عليه السّلام براى جنگ تازه‏اى با معاويه آماده مى شد كه در ماه رمضان همان سال شهادت آن حضرت پيش آمد. چنين حادثه‏اى براى شخصى همچون سليم بس دردناك بود.
او كه از اولياى امير المؤمنين عليه السّلام بود در سه روز آخر عمر شريف آن حضرت ملتزم حضور بود، و وصيّت نامه حضرتش را بنقل از لبان مبارك آن حضرت نوشت.
سليم در زمان امام حسن مجتبى عليه السّلام‏
پس از شهادت امير المؤمنين عليه السّلام، سليم از اصحاب وفادار امام مجتبى عليه السّلام بود.
هنگامى كه معاويه بعنوان صلح وارد كوفه شد سليم حاضر بود، و خطابه آن حضرت در مقابل معاويه را ثبت كرد.
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 22
در طول حكومت معاويه، سليم فعّاليت علمى خود را ادامه داد و بدعتها و جنايات معاويه، و نيز اقدامات او در وضع و تحريف احاديث را به دقّت در كتابش ثبت كرد.
سليم در زمان امام حسين عليه السّلام‏
پس از شهادت امام مجتبى عليه السّلام، سليم از ملتزمين و خواصّ اصحاب حضرت سيّد الشهداء عليه السّلام بود، و سن او در اين هنگام حدود 50 سال بود.
از سال 49 هجرى كه زياد از طرف معاويه حاكم كوفه شد سليم توانست با تقيّه كامل خود را از شر او حفظ كند، و حتّى با ايجاد ارتباط مخفيانه با نويسنده زياد، نامه سرّى معاويه را استنساخ كرد و آن را بعنوان يك سند تاريخى مهم ثبت كرد كه احدى غير از سليم بر آن دست نيافته است.
در سال 50 هجرى كه معاويه به بهانه حج به مدينه آمده بود، سليم هم از كوفه به مدينه آمد و گزارشى از سفر معاويه به مكه و مدينه و اقدامات او بر عليه شيعه تهيه كرد.
در سال 58 هجرى (دو سال قبل از مرگ معاويه)، امام حسين عليه السّلام در منى بيش از 700 نفر از صحابه و تابعين را جمع كرد و براى آنان خطابه‏اى بر عليه معاويه ايراد كرد. سليم در آن مجلس حضور داشت و فرمايشات حضرت را بطور كامل در كتابش نوشت. در اين ايام بيش از شصت سال از عمر سليم مى‏گذشت.
در سال 61 هجرى كه مصيبت عظمى يعنى شهادت امام حسين عليه السّلام اتّفاق افتاد، در صفحات تاريخ مطلبى از احوال سليم ديده نمى‏شود. به احتمال قوى او هم از زندانيان ابن زياد بوده است كه نتوانستند امام عليه السّلام را يارى كنند.
سليم در زمان امام زين العابدين و امام باقر عليهما السّلام‏
پس از شهادت حضرت سيّد الشهداء عليه السّلام سليم از اصحاب امام سجّاد عليه السّلام گرديد و در حضور آن حضرت خدمت امام باقر عليه السّلام را هم كه در سنين هفت سالگى يا بيشتر بودند درك كرد.
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 23
در اين سالها كه در حجاز جريان ابن زبير و در عراق جريان مختار ادامه داشت، در كتاب سليم و تاريخچه زندگى او مطلبى نمى‏بينيم، ولى ظاهرا تا زمان حجاج سليم در كوه بوده است.
تأليف و زندگى علمى سليم‏
با نزديك شدن به سالهاى آخر عمر سليم، بسيار بجاست فعاليّتهاى علمى شصت ساله او را مورد بازنگرى قرار دهيم، و از لابلاى آن اخلاق و روحيات او را بررسى كنيم.
سليم بن قيس بعنوان يك مؤلف، از آن جهت مورد توجّه خاص است كه در اكثر مطالب كتابش شخصا حضور داشته و يا از كسانى كه شخصا حضور داشته‏اند نقل كرده است، و در نقل خود جز موثّقين به كسى اعتماد نكرده است.
با در نظر گرفتن اين مطلب، گردآورى و تأليف كتاب سليم در چهار دوره انجام گرفته كه بصورت زير قابل توضيح است:
از آنجا كه سليم از اوّل راه حق را تشخيص داد، توانست با امير المؤمنين عليه السّلام و اصحاب خاص آن حضرت يعنى سلمان و ابو ذر و مقداد و امثال ايشان ارتباط قوى برقرار كند. مطالبى كه در طول 30 سال مستقيما از ايشان نقل كرده يك چهارم كتاب او را تشكيل مى‏دهد.
از اوائل حكومت عمر، سليم شخصا در بسيارى از وقايع حضور داشت و شاهد بسيارى از بدعت‏گذارى‏هاى عمر و نيز احتجاجات امير المؤمنين عليه السّلام بر عليه حاكمين بود كه ربع دوّم كتابش به اين دوره مربوط مى‏شود.
طىّ پنج سال خلافت ظاهرى امير المؤمنين عليه السّلام سليم شاهد جنگهاى جمل و صفين و نهروان و نيز بسيارى از خطبه‏هاى آن حضرت بوده و آنها را ثبت كرده است.
اين بخش هم ربع ديگرى از كتاب او را تشكيل مى‏دهد.
بعد از شهادت امير المؤمنين عليه السّلام از سال 40 تا سال 76 كه سليم از دنيا رفت، در اثر جوّ وحشتناكى كه معاويه بر عليه شيعيان حاكم كرده بود سليم توانست فقط گوشه‏هايى از وقايع آن دوره را در كتابش ثبت كند، و اين بخش ربع چهارم كتاب اوست.
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 24
بنا بر اين مى‏توان اذعان داشت كه سليم قسمت اعظم كتابش را از سال دوازدهم هجرى تا سال 40 نوشته كه از چهارده سالگى تا چهل و دو سالگى او مى‏شود و يك چهارم بقيه را در طول 34 سال اخير عمرش نوشته است.
روحيات و اخلاقيات سليم‏
در يك جمع بندى از زندگانى سليم مى‏توان روحيات و اخلاقيات او را چنين تحليل كرد:
بسيار كم‏اند افرادى كه بتوانند مرد ميدان شمشير باشند و در همان حال در ميدانهاى علم و قلم گام نهند، چرا كه هر يك از دو جهت اقتضاى روحى خاصى دارد و جمع بين هر دو را مشكل مى‏نمايد.
سليم بن قيس از كسانى است كه اين دو جنبه در او جمع شده است. او با قدم در ميدانهاى هولناك جنگهاى جمل و صفين و نهروان، وظيفه خطير خود را در جنبه‏هاى عقيدتى و عملى به انجام رساند. در حالى كه قبل از آن و همزمان با جنگها و بعد از آن دست از فراگيرى معارف و تاريخ و نيز تأليف و تدوين آنها برنداشت و در نتيجه اين يادگار گرانقدر را براى ما باقى گذاشت.
از سوى ديگر، او صاحب همتى بلند و تلاشى بى‏وقفه بود و كتاب حاضر نتيجه سعى و كوشش بى‏امان او در طول 60 سال است.
از همه اينها گذشته دو روحيّه بسيار مهم در سليم بوده كه در سايه آن توانسته است چنين كتابى تأليف نمايد و آن را حفظ كند و به نسلهاى بعد از خود برساند.
اوّل: كتمان و اجتناب از شهرت‏
با توجّه به اينكه سليم فقط در پنج سال حكومت امير المؤمنين عليه السّلام آزاد بوده و قبل و بعد از آن در شرايط اختناق بسيار شديدى بسر مى‏برده، پيداست كه جز با حالت كتمان نمى‏توان چنين كتابى را تأليف كرد. در حكومت عمر و عثمان كه تدوين حديث به هر صورتى ممنوع بود، سليم نه تنها كتابى تدوين كرد بلكه مطالب آن هم بر ضد حكومت وقت بود، كه اگر از كار او مطلع مى‏شدند هم خود او و هم كتابش را نابود مى‏كردند!
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 25
بعد از شهادت امير المؤمنين عليه السّلام كه بار ديگر اختناق شديد اجتماعى بر عليه شيعيان در دوران معاويه و يزيد و مروانيان حاكم شد، سليم آنقدر در كتمان كار خود با مهارت عمل كرد كه توانست اضافه بر حفظ كتاب خود و ادامه تدوين آن، از اسرار معاويه هم اطلاع پيدا كند و آنها را در كتاب خود ثبت كند كه نامه محرمانه معاويه به زياد از نمونه‏هاى آن است.
دوّم: دقّت و جستجو در ثبت مطالب‏
اين اخلاق كه بايد همراه تأليف باشد در سليم بحد بالايى وجود داشت، آن هم در عصرى كه هنوز قواعد مفصلى براى تأليف كتاب مطرح نبوده است.
سليم هنگام يادگيرى مطالب، سؤالاتى را كه احتمالا بذهن خطور مى‏كند شخصا مطرح مى‏كرد و جواب آنها را نيز مى‏گرفت. از سويى زمان روايت و مكان آن و شرايطى كه در آن اتّفاق افتاده همه را ثبت مى‏نمود. او براى اطمينان و محكم كارى، مطالب را بر ائمه عليهم السّلام عرضه مى‏كرد تا يك بار ديگر از صحت آن اطمينان حاصل كند.
سليم براى بدست آوردن جزئيّات بيشتر قضايا، يك جريان را از چند نفر سؤال مى‏كرد و به مسافرتهايى اقدام مى‏نمود. او سؤالات مهمّى در جنبه‏هاى عقيدتى از ائمه عليهم السّلام پرسيده و جواب آنها را ثبت كرده است. حتّى گاهى از دشمنان اهل بيت عليهم السّلام در باره كارها و بدعتهايشان سؤال مى‏كرد و از زبان خودشان اقرار مى‏گرفت.
هر گاه سليم متوجّه يك واقعه مهم در بلاد اسلامى مى‏شد سعى مى‏كرد شخصا حاضر شود تا دقيقا آنچه اتفاق مى‏افتد ثبت نمايد كه حضور او در سفر معاويه به مدينه از نمونه‏هاى آن است.
پس از چنين زحمات طاقت فرسا و تلاش بى‏وقفه، و نيز در سايه كتمان شديد و دقّت كامل در ثبت و ضبط قضايا، اينك سليم ثمره شصت سال زحمتش را در مقابل خود مى‏بيند. و در اين حال با آخرين ضربه از طرف دشمنان امير المؤمنين عليه السّلام روبرو مى‏شود. اينك سليم و كتابش با چنگال خون آشامى همچون حجّاج روبرو هستند، و اين سليم است كه بايد آخرين تصميم را بگيرد.
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 26
سليم در زمان حجّاج‏
در سال 75 هجرى، حجّاج بن يوسف ثقفى از طرف عبد الملك بن مروان حاكم عراق شد و وارد كوفه گرديد. از اوّلين كسانى كه حجاج سراغشان را گرفت سليم بن قيس بود، چرا كه سابقه او با امير المؤمنين عليه السّلام روشن بود.
بهمين جهت با ورود حجاج، سليم بن قيس بهمراه كتابش از عراق فرار كرد و به سمت ايران آمد تا در سرزمين فارس در نزديكى شيراز به شهر بزرگى بنام «نوبندجان» «7» رسيد. سليم در اين تبعيد ناخواسته كه علّتى جز ولايت امير المؤمنين عليه السّلام نداشت، هفتاد و هفت سالگى عمر خود را مى‏گذراند.
ارتباط سليم با ابان بن ابى عيّاش در ايران‏
در شهر نوبندجان، سليم با جوانى كه 14 سال از عمرش مى‏گذشت و نامش «ابان» بود ملاقات كرد. البته جنبه آشنايى بين سليم و ابان براى ما معلوم نيست كه آيا فاميل بوده‏اند و يا سابقه دوستى داشته‏اند يا يك اتّفاق و تصادف بوده است. ولى به هر حال سليم در خانه پدرى ابان بن ابى عيّاش اقامت كرد.
ابان در آن سنين قرائت قرآن را آموخته بود ولى از آنچه بعد از پيامبر صلى اللَّه عليه و آله بر اهل بيت عليهم السّلام رفته بود آگاهى نداشت، چرا كه در طول پنجاه سال پس از فتح مناطق فارس و توابعش، همان دين منسوخ از طرف حاكمان به مردم تفهيم شده بود.
در چنين شرائطى، مردى همچون سليم نعمتى عظيم براى ابان بود كه حقايق دينى را از او بگيرد، و آنچه را نديده از شاهد عينى بپرسد.
سليم هم در فكر كسى بود كه بتواند امانت بزرگ و ثمره عمرش را بخوبى حفظ كند و آن را سالم به نسلهاى بعد منتقل كند. لذا بفكر تربيت عقيدتى ابان افتاد و آهسته آهسته او را با حقايق گذشته تاريخ اسلام آشنا كرد و وقايع بعد از پيامبر صلى اللَّه عليه و آله را براى او تشريح نمود و بدين وسيله او را متوجّه شرائط موجود نمود.
__________________________________________________
 (7) اين شهر در آن زمان بسيار بزرگ و خوش آب و هوا بوده است. هم اكنون از اين شهر روستايى بنام «نوبندگان» بين شيراز و فسا باقى مانده است.
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 27
ابان در باره مدّتى كه با سليم معاشرت داشته چنين مى‏گويد:
 «او پيرمردى اهل عبادت بود و چهره‏اى نورانى داشت. بسيار پر تلاش، صاحب نفسى بزرگوار و حزنى طولانى بود. او استتار را دوست مى‏داشت و از اشتهار پرهيز مى‏كرد».
سليم هم در باره ابان گفته است:
 «من با تو معاشرت داشتم و جز آن گونه كه دوست مى‏داشتم چيزى نديدم».
بدين ترتيب شرائط عقيدتى و فكرى بين ابان و سليم براى تحويل كتاب آماده شده بود.
تصميم سليم در باره كتاب‏
ديرى نگذشت كه سليم احساس كرد در سرزمين غربت، عمرش به پايان خود نزديك مى‏شود، و مهمترين مسأله براى او حفظ كتابش بود. كتابى كه سرتاسر آن بيان مظلوميّت اهل بيت عليهم السّلام و افشاى بدعتها و جنايات غاصبين خلافت بود و مى توانست چراغ هدايتى براى نسلهاى آينده باشد تا بتوانند دوستان را از دشمنان تشخيص دهند.
سليم نگران كتابى بود كه با تمام وجود در راه تأليف و حفظ آن فداكارى كرده بود و مطالب آن را بطور شفاهى از خود معصومين عليهم السّلام يا از اصحابشان گرفته بود.
كتابى كه در بر دارنده نكات و گوشه‏هاى بسيار دقيقى از تاريخ اسلام بود و او در بدست آوردن آنها زحمت فراوان كشيده بود. كتابى كه در يك نگاه مجموعه‏اى از معارف و تاريخ اسلام بود كه مى‏بايست بعنوان پايه تولّى و تبرّى تلقى شود.
در مسائل مربوط به تولّى شامل مطالبى همچون امامت دوازده امام عليهم السّلام و ذكر نام ايشان، فضائل اهل بيت عليهم السّلام، احتجاجها و اتمام حجت‏هاى امير المؤمنين و امام حسن و امام حسين عليهم السّلام و اصحابشان در مقابل غاصبين خلافت و بيانات كاملى از ائمه عليهم السّلام در معارف اسلام بود.
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 28
از سوى ديگر در جنبه‏هاى تبرّى شامل پيشگوئى‏هاى پيامبر صلى اللَّه عليه و آله در باره اختلافات امّت و فتنه‏هاى بعد از آن حضرت و نيز در باره ظلم قريش و غصب حقوق اهل بيت عليهم السّلام، رفتار منافقين در زمان پيامبر صلى اللَّه عليه و آله، اخبار مفصّلى از غصب خلافت و شهادت حضرت زهرا و حضرت محسن عليهما السّلام، ذكر مطاعن غاصبين خلافت بخصوص اصحاب صحيفه ملعونه، گوشه‏هاى مهمى از جنگهاى جمل و صفين و نهروان، اخبارى از فتنه‏هاى معاويه بعد از امير المؤمنين عليه السّلام و جنايات او نسبت به شيعيان بود.
از يك سو با توجه به محتواى كتاب ممكن بود در دسترس ماندن آن، آن را بدست نااهلان برساند و مسأله‏اى ايجاد كند، و از سوى ديگر از بين بردن آن به قيمت نابود كردن زحمات پرارزش او بود.
بهمين جهت سليم گاهى بفكر از بين بردن كتابش مى‏افتاد، ولى اقدامى نمى‏كرد زيرا متوجّه بود كه چنين سرمايه علمى گرانبها را نبايد بدست تلف سپرد، و از سوى ديگر در پى كسى بود كه بتواند امانتش را به او بسپارد.
بالاخره فردى كه سليم توانست بعنوان حافظ كتابش به او اعتماد كند كسى جز ابان بن ابى عيّاش تربيت‏شده خود سليم نبود.
وصيّت سليم و تحويل كتاب به ابان‏
سليم پس از فرار از شرّ حجاج و ورود به شهر نوبندجان بيش از يك سال دوام نياورد و بيمار شد. همين كه آثار مرگ را در خود ديد مخفيانه مسأله كتابش را با ابان در ميان گذاشت و سرگذشت خود را در تأليف كتاب براى او تشريح كرد و او را متوجه اين نكته نمود كه مطالب اين كتاب براى جامعه‏اى كه با سيره ابو بكر و عمر و عثمان و معاويه پرورش يافته‏اند قابل تحمل نخواهد بود و نبايد در دسترس هر نااهلى قرار بگيرد.
بعد از آن، طى برنامه‏اى دقيق كتاب خود را رسما به او تحويل داد كه مراحل آن چنين بود:
اولا: ابان را از نظر اعتقادى و امانتدارى مورد آزمايش قرار داد و از هر دو جهت مطمئن شد.
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 29
ثانيا: سه شرط اساسى با ابان قرار داد و در مورد آنها عهد و پيمان الهى از او گرفت، كه آنها از اين قرارند:
1. تا سليم زنده است از كتاب و مطالب آن به كسى خبر ندهد.
2. پس از رحلت او نيز كتاب و مطالبش را جز به موثّقين از شيعه خبر ندهد.
3. هنگام مرگ كتاب را به شخصى موثق و ديندار از شيعه بسپارد.
ثالثا: تمام كتاب را براى ابان قرائت كرد و او به دقت گوش فرا داد تا در مطالب آن جاى ابهامى نماند.
رابعا: با دست مباركش كتاب را بطور رسمى بدست ابان داد و بعبارت ديگر آن را تحويل او داد تا در اداى امانت وظيفه خويش را بطور كامل به انجام رسانده باشد.
وفات سليم بن قيس‏
در اواخر سال 76 هجرى، سليم در شهر نوبندجان فارس در سن 78 سالگى بدرود حيات گفت و ظاهرا در همان شهر بخاك سپرده شد «8».
او در حالى كه بيش از شصت سال از عمر شريفش را در راه احياء ولايت اهل بيت عليهم السّلام سپرى كرده بود بديدار مواليانش شتافت و اين يادگار بزرگ را از خود بر جاى گذاشت. رحمت خدا بر روان پاكش باد.
كتاب سليم در نوبندجان و بصره‏
پس از سليم، ابان بن ابى عيّاش در نوبندجان به مطالعه كتاب سليم پرداخت، و آنچه در باره مطالب كتاب از او شنيده بود شخصا دريافت. بهمين جهت تصميم گرفت به شهرهاى بزرگ اسلامى سفر كند تا آگاهى بيشترى در باره دينش پيدا كند.
__________________________________________________
 (8) تعيين سال 76 بعنوان سال رحلت سليم از مجموعه قرائن زير بدست آمده است:
حجاج در سال 75 هجرى بعنوان حاكم عراق وارد كوفه شد. طبق تصريح ابان در سر آغاز كتاب سليم، حجاج پس از ورود به عراق فورا سراغ سليم را گرفته و سليم هم بى‏وقفه فرار كرده و به نوبندجان آمده است. همچنين ابان تصريح مى‏كند كه پس از ورود به نوبندجان ديرى نپاييد كه سليم از دنيا رفت. بنا بر اين از سال 75 زمان زيادى نگذشته كه سليم از دنيا رفته كه اگر حد اكثر حساب كنيم سال 76 مى‏شود.
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 30
او كتاب سليم را بهمراه خود برداشت و عازم بصره نزديكترين شهر به منطقه فارس شد. در بصره كتاب سليم را به حسن بصرى نشان داد، و او پس از مطالعه كتاب مطالب آن را مورد تأييد قرار داد و گفت: «تمام احاديث آن حق است كه از شيعيان امير المؤمنين عليه السّلام و غير ايشان شنيده‏ام».
ابان، بصره را بعنوان وطن دوّم خود انتخاب نمود و طبق قوانين آن عصر خود را به طايفه «بنى عبد القيس» ملحق نمود و نام او در شمار آن قبيله ثبت شد.
كتاب سليم در مكّه و مدينه‏
ابان از بصره بهمراه كتاب سليم عازم سفر حج شد. او در مكّه با بيش از صد نفر از اصحاب پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و تابعين ملاقات كرد و از آنان احاديثى فرا گرفت.
بعد از آن، مقصد او رسيدن به حضور امام زين العابدين عليه السّلام بود تا هر سؤال و مشكلى دارد از امام زمانش بپرسد و از حجّت خدا فرا گيرد، و اين براى اطمينان كامل خود و نسلهاى آينده بود و براى اينكه هر گونه سؤال اعتقادى برايش حل شود.
كتاب سليم در محضر امام زين العابدين عليه السّلام‏
ابان در حالى كه كتاب سليم را همراه داشت خدمت امام سجّاد عليه السّلام رسيد. ابو الطفيل و عمر بن ابى سلمة دو صحابى پيامبر صلى اللَّه عليه و آله نيز در خدمت حضرت حضور داشتند.
او كتاب سليم را خدمت آن حضرت تقديم نمود، تا كلامى در باره كتاب و مؤلّفش از آن حضرت بشنود.
امام عليه السّلام دستور دادند تا كتاب سليم نزد آن حضرت قرائت شود. ابو الطفيل و عمر بن ابى سلمة، سه روز- از صبح تا شب- در حضور امام زين العابدين عليه السّلام مى‏نشستند و كتاب را مى‏خواندند و آن حضرت استماع مى‏فرمودند.
اين برنامه، عنايتى بس عجيب را در شأن اين كتاب مى‏رساند كه امام معصوم عليه السّلام سه روز بنشيند تا كتاب يكى از اصحابش را كه از دنيا رفته در محضرش بخوانند.
قرائت‏كنندگان هم دو نفر از بزرگان اصحاب پيامبر صلى اللَّه عليه و آله بودند كه تا آن زمان حيات داشتند. اهميّت ديگر مطلب اينكه امام عليه السّلام بدون قرائت هم مى‏توانستند مطلبى در باره‏
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 31
كتاب بفرمايند، ولى شكل رسمى قرائت را اجرا كردند تا هيچ شبهه‏اى در بين نماند و همه بدانند آن حضرت كلمه كلمه كتاب را مورد توجه قرار داده‏اند.
پس از قرائت كامل كتاب، همه در انتظار سخن امام عليه السّلام بودند. لبان مبارك حضرت با كلامى نورانى در شأن سليم و كتابش گشوده شد و فرمودند:
 «سليم راست گفته است، خدا او را رحمت كند. همه اينها احاديث ما است كه نزد ما شناخته شده است».
اين سخن در حقيقت امضا و مهر تأييد الهى از لسان حجة اللَّه بود، كه اصالت و اعتبار كتاب سليم را به ثبت رسانيد و آن را جاودانى ساخت و سندى محكم براى اين كتاب بنيادى اسلام گرديد.
ابو الطفيل و عمر بن ابى سلمه هم گفتند: «تمام احاديث آن را از امير المؤمنين عليه السّلام و از سلمان و ابو ذر و مقداد شنيده‏ايم».
پس از آن، ابان سؤال مهمّى در رابطه با كتاب خدمت امام عليه السّلام مطرح كرد و عرضه داشت: اكنون كه مطالب آن صحيح و مورد تأييد است، پس تكليف امّت اسلامى چه مى‏شود كه اكثرشان از راه شما اهل بيت منحرفند؟ آيا واقعا همه آنان كه دين شما اهل بيت را نپذيرفته‏اند در هلاكت‏اند؟
امام عليه السّلام در پاسخ به اين سؤال، دو حديث متواتر بين همه مسلمانان را مطرح كردند و فرمودند: آيا اين حديث را شنيده‏اى كه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله فرموده است:
 «مثل اهل بيت من چون كشتى نوح است كه هر كس بر آن سوار شد نجات يافت و هر كس بر جاى ماند هلاك شد، و مثل اهل بيتم همچون باب حطه «9» در بنى اسرائيل است»؟
__________________________________________________
 (9) «باب حطه» در بنى اسرائيل درى بوده كه همه بايد هنگام عبور از آن در مقابل خداى عز و جل سر تعظيم فرود مى‏آوردند. اهل بيت عليهم السّلام از اين جهت به «باب حطه» تشبيه شده‏اند كه همه مردم بايد در مقابل ايشان سر تعظيم فرود آورند و سخن ايشان را بپذيرند، تا بدين وسيله در مقابل خداوند اظهار تعظيم و خضوع نموده باشند. به بحار الانوار: ج 13 ص 185- 180 مراجعه شود.
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 32
ابان اقرار كرد كه اين حديث را بطور متواتر بنقل از پيامبر صلى اللَّه عليه و آله شنيده است.
ابو الطفيل و عمر بن ابى سلمة گفتند: ما هم اين حديث را از لبهاى مبارك پيامبر صلى اللَّه عليه و آله شنيده‏ايم.
حضرت فرمود: آيا همين حديث نگرانى و تعجب ترا حلّ نمى‏كند؟ يعنى اگر اهل بيت عليهم السّلام تنها راه نجات هستند و همه امت فقط بايد در مقابل آنان سر تعظيم فرود آورند، پس اين راهى كه امّت اسلامى در پيش گرفته‏اند و از اين كشتى نجات تخلف ورزيده و در مقابل هر كسى جز ايشان سر تعظيم فرود آورده‏اند، آيا نتيجه‏اى جز هلاكت در بر خواهد داشت؟ پس هيچ تعجبى ندارد كه معتقد باشيم آن عده از امت اسلامى كه مهمترين دستور پيامبر خود را كه پيروى از اهل بيت عليهم السّلام است رها كرده‏اند، راه جهنم را پيش گرفته‏اند و خود را به هلاكت انداخته‏اند.
از اين رهگذر معلوم مى‏شود كه كتاب سليم با محتواى شيعى آن، براحتى مى‏تواند تكليف بقيه فرق اسلامى را تعيين كند، و اين را قبل از كتاب سليم احاديث متواتر منقول از پيامبر صلى اللَّه عليه و آله تعيين نموده است.
بهر حال، اين مجلس پس از سه روز با اين نتيجه گرانبها در مورد سليم و كتابش پايان يافت، و اينك ابان پس از چند روز بهمراه كتاب سليم به بصره باز مى‏گردد.
جهاد علمى ابان‏
ابان پس از بازگشت به بصره، بدون آنكه تشيّع خود را علنى كند با محدّثين بزرگ و علماى دينى آن عصر ارتباط برقرار كرد و از آنان حديث اخذ مى‏كرد، تا كم كم در شمار محدّثين و معتمدين زمان خود در آمد، بطورى كه طايفه بنى عبد القيس بوجود فقيهى چون او افتخار مى‏كردند.
ابان در همين حال، ارتباط خود را با امام سجاد عليه السّلام و اصحاب آن حضرت حفظ كرده بود، و بدور از چشم دشمن با آنان رفت و آمد داشت.
در آغاز قرن دوّم هجرى كه ممنوعيّت تدوين حديث رسما لغو شد، محدّثين و مورّخين آزادانه به انتشار آنچه جمع كرده بودند پرداختند و بدين ترتيب دهها كتاب تأليف شد. ولى چه انتظارى مى‏توان داشت از جامعه‏اى كه حدود يك قرن راه‏
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 33
انحراف را آموخته بودند و هر چه بعنوان دين فرا گرفته بودند سبّ و شتم و لعن اهل بيت عليهم السّلام بود؟! آيا اين آزادى نشر حديث، نتيجه‏اى جز انتشار ميراث عمر و معاويه ثمر ديگرى داشت؟! آيا كتابهاى تدوين شده در آن شرائط جز مجموعه‏اى از اكاذيب بود؟
البته در چنين فرصتهايى، ائمّه عليهم السّلام و همچنين اصحابشان حد اكثر استفاده را بردند و تا حدّى معارف اصيل تشيع را در معرض ديد جهانيان قرار دادند، كه ابان بن ابى عيّاش نيز از اين زمره بحساب مى‏آمد.
درگيرى ابان با علماى مخالف شيعه‏
در اين گير و دار، حاكمان و نيز علماى مخالفين متوجّه انتشار و مقبوليّت معارف شيعه در بين مردم شدند، ولى كمى دير شده بود كه بتوانند مانع آن شوند. لذا براى ايجاد سدّ در مقابل چشمه زلال معارف اهل بيت عليهم السّلام اقدام به دو كار اساسى نمودند:
اوّلا: از طريق علماى معروف خود، تهمتهاى ناروا به علماى شيعه نسبت مى‏دادند كه كمترين آن نسبت نسيان و عدم دقت بود.
ثانيا: خود تشيع را بعنوان يك جرم بحساب مى‏آوردند، و بمجرد تشيع راوى حديث را ساقط مى‏كردند اگر چه موثّق بودن او مورد قبول بود.
از جمله كسانى كه به اين تهمت‏ها مبتلا شد، ابان بن ابى عيّاش بود. او كه تا ديروز مورد اعتماد بزرگان علماى مخالفين واقع شده بود و صدها حديث بنقل از او روايت كرده بودند و از نظر تقوا و عبادت هم او را در درجه بالايى قبول داشتند و بوجود او افتخار مى‏كردند، بمحض اينكه از تشيّع او- كه عمرى آن را مخفى كرده بود- مطلع شدند شروع به طعن و تعرّض به شخصيّت او نمودند و سخنان ناروا در حق او شايع ساختند و يكباره از او كناره گرفتند. اين اهانتها پس از مرگ او نيز ادامه يافت تا آنجا كه آثار اين خيانت در صفحات تاريخ باقى ماند و بسيارى از آنان كه به امثال شعبة بن حجاج و سفيان ثورى اعتماد مى‏كردند، طعن‏هاى آنان را هم عليه ابان مى‏پذيرفتند، ولى علماى شيعه در طول تاريخ با اعتماد كامل بر او كتاب سليم را بنقل از او روايت مى‏كرده‏اند.
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 34
تحقيق كتاب سليم بدست ابان‏
ابان بن ابى عيّاش در طول زمانهايى كه در بصره يا غير آن با ائمّه عليهم السّلام و اصحابشان تماس داشت، آنچه در رابطه با كتاب سليم و مطالب آن بدست مى‏آورد در محل مناسب آن اضافه مى‏كرد. تأييدات ائمه عليهم السّلام را نسبت به احاديث كتاب ثبت مى‏كرد، و در چند مورد احاديث جديدى كه ارتباطى با احاديث سليم داشت به آن اضافه مى‏نمود.
البته در همه اين موارد كاملا مشخص مى‏كرد كه چه مقدار از حديث از طرف او اضافه شده است. بدين ترتيب نسخه‏هاى كتاب سليم كه اكنون در دست ما است، شامل تحقيقات ابان، اوّلين ناقل آن از سليم است كه در حضور ائمّه عليهم السّلام انجام داده و به كتاب ملحق نموده است «10».
ابان در زمان امام باقر و امام صادق عليهما السّلام‏
در زمان امام زين العابدين عليه السّلام ابان از اصحاب آن حضرت بشمار مى‏آمد، و پس از شهادت آن حضرت در زمره اصحاب امام باقر عليه السّلام بود و با اصحاب آن حضرت ارتباط قوى داشت. بعد از آن حضرت در شمار اصحاب امام صادق عليه السّلام در آمد و از علماى بزرگ شيعه بود، و تا آن لحظه بخوبى از عهده حفظ كتاب سليم بر آمده بود.
انتقال كتاب از ابان بن ابن اذينه‏
در اين حال كه عمر ابان از 70 مى‏گذشت در فكر كسى بود كه بتواند كتاب سليم را به او تحويل دهد تا وصيّت سليم را بخوبى عمل كرده باشد.
اتفاق عجيبى كه در سال 138 هجرى در 76 سالگى ابان اتفاق افتاد اين بود كه يك شب سليم را در عالم رؤيا ديد. سليم نزديكى مرگ او را خبر داد و گفت:
__________________________________________________
 (10) براى نمونه احاديث 6، 10، 12، 37 و 58 ملاحظه شود.
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 35
 «اى ابان، تو در اين روزها از دنيا مى‏روى، در باره امانت من تقوى پيشه كن و آن را ضايع مكن و به وعده‏اى كه به من در مورد كتمان آن داده‏اى عمل كن، و آن را جز نزد مردى از شيعيان امير المؤمنين عليه السّلام كه صاحب دين و آبرو باشد مسپار».
اين خواب از رؤياهاى صادقه بود، چه آنكه يكماه از آن نگذشته ابان از دنيا رفت.
در پى اين رؤيا، ابان خود را در مقابل بزرگترين مسئوليّت عمر خود ديد. او براى تحويل كتاب سليم، عمر بن اذينه بزرگ علماى شيعه در بصره را انتخاب كرد كه يكى از اصحاب امام صادق عليه السّلام بود و بعد از آن حضرت در شمار اصحاب امام موسى كاظم عليه السّلام در آمد.
از آنجا كه ابان و ابن اذينه هر دو از طايفه «بنى عبد القيس» بودند، احتمال مى‏رود ارتباط نزديك آن دو از اين جهت هم باشد، گذشته از جنبه عقيدتى كه اصل علّت ارتباط بود.
صبح آن شب كه ابان سليم را خواب ديد با ابن اذينه ملاقات كرد و رؤياى شب گذشته را و نيز اجمالى از تاريخچه كتاب را با او در ميان گذاشت. سپس كتاب را رسما به او تحويل داد، و او هم مانند سليم تمام كتاب را براى ابن اذينه قرائت كرد.
بدين ترتيب، امانت سليم را به بزرگ مردى از شيعيان امير المؤمنين عليه السّلام كه مورد اعتماد بود سپرد و دقيقا به وصيّت سليم عمل كرد. ناگفته نماند كه ابان مطالب كتاب سليم را در طول عمرش براى افراد مورد اعتمادى نقل كرده، ولى كتاب را فقط به ابن اذينه تحويل داده است.
وفات ابان بن ابى عيّاش‏
بيش از يكماه از تحويل كتاب سليم به ابن اذينه نگذشته بود كه ابان در ماه رجب سال 138 هجرى در بصره از دنيا رفت، و بحقّ مسئوليّت بزرگ خود در مورد كتاب را بخوبى به انجام رساند. رحمت خدا بر روح پاكش باد.
كتاب سليم در دست محدّثين بزرگ‏
تا اين مرحله كتاب سليم، از دست مؤلّف عظيم الشأن آن به عالمى بزرگ چون ابان بن ابى عيّاش، و از دست او به بزرگ علماى شيعه در بصره يعنى ابن اذينه منتقل شد. اكنون مراحل بعدى در حفظ كتاب او را پى مى‏گيريم:
كتاب سليم پس از وفات ابان، توسط ابن اذينه به دست هفت نفر از بزرگان محدّثين رسيده است: ابن ابى عمير، حماد بن عيسى، عثمان بن عيسى، معمر بن راشد بصرى، ابراهيم بن عمر يمانى، همام بن نافع صنعانى، عبد الرزاق بن همام صنعانى.
اين عدّه از نسخه اصلى كتاب نسخه‏بردارى كردند، و از آنجا كه با يك ديگر معاصر بودند احاديث كتاب را گاهى بنقل از يك ديگر و گاهى از خود نسخه نقل مى‏كردند.
اينان ناقلين اوّليه نسخه كتاب سليم بودند كه نسخه‏هاى بعد، از روى نسخه‏هاى آنان استنساخ شده و تا امروز بدست ما رسيده است.
با توجه به مدارك موجود، محدثينى كه در مراحل بعد كتاب سليم به دستشان رسيده معرفى مى‏كنيم: اسانيدى كه امروزه كتاب سليم را براى ما نقل مى‏كند به هفت سند منتهى مى‏شود. چهار سند آن به شيخ طوسى، و يك سند آن به محمد بن صبيح بن رجا، و يك سند به ابن عقده، و يك سند به شيخ كشّى، و يك سند به حسن بن ابى يعقوب دينورى منتهى مى‏شود.
اين هفت سند به سه نفر از بزرگان محدّثين يعنى ابن ابى عمير و حماد بن عيسى و عبد الرزاق بن همام- كه قبلا نامشان ذكر شد- بر مى‏گردد. يعنى نسخه‏هاى كتاب سليم نزد اين سه نفر بوده و بدست ايشان انتشار يافته است كه توضيح آن چنين است:
اوّل: نسخه عبد الرزاق، كه به چهار طريق به دست ما رسيده است: طريق ابن عقده متوفّاى 333، طريق محمد بن همام بن سهيل متوفّاى 332، طريق حسن بن ابى يعقوب دينورى متوفاى قرن سوم، طريق ابو طالب محمد بن صبيح بن رجا در دمشق سال 334.
نسخه سوّم و چهارم تا امروز متداول است و نسخه‏هايى از آن هم اكنون در كتابخانه‏هاى خطى موجود است.
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 37
دوّم: نسخه حماد بن عيسى، كه از طريق شيخ طوسى و شيخ نجاشى با اسناد متصل براى ما نقل شده است.
سوّم: نسخه ابن ابى عمير، كه از طريق شيخ طوسى با اسناد متصل به دست شيخ حرّ عاملى و علّامه مجلسى رسيده است. هم اكنون نسخه‏هايى از آن در كتابخانه‏هاى خطى وجود دارد، و چاپهاى اوّل كتاب سليم هم از روى همين نسخه‏ها انجام شده است.
سلسله متّصل علما در نسخه بردارى از كتاب سليم‏
بعنوان نمونه، يكى از اسنادى كه نسخه كتاب سليم را در يك سلسله متصل از زمان سليم تاكنون براى ما نقل كرده‏اند و همگى از بزرگان علماى شيعه محسوب مى‏شوند بيان مى‏شود تا ارزش كتاب و توجّه خاصّ علما به اين كتاب بيشتر روشن شود. ترتيب اين سند چنين است:
مؤلّف كتاب، سليم بن قيس هلالى متوفاى 76 هجرى كه از اصحاب امير المؤمنين و امام حسن و امام حسين و امام زين العابدين و امام باقر عليهم السّلام است، كتابش را به ابان تحويل داده است.
ابان بن ابى عيّاش متوفاى 138 هجرى كه از اصحاب امام زين العابدين و امام باقر و امام صادق عليهم السّلام است، كتاب را به بزرگ علماى شيعه در بصره عمر بن اذينه تحويل داده است.
ابن اذينه متوفاى حدود 168 هجرى كه از اصحاب امام صادق و امام موسى كاظم عليهما السّلام است، كتاب را به يكى از بزرگترين علماى شيعه يعنى محمد بن ابى عمير تحويل داده است.
ابن ابى عمير متوفاى 217 هجرى كه از اصحاب امام كاظم و امام رضا و امام جواد عليهم السّلام است، كتاب را براى سه نفر از بزرگان علماى شيعه نقل كرده است كه عبارتند از:
1. عالم بزرگ قم احمد بن محمد بن عيسى از علماى قرن سوم كه از اصحاب امام رضا و امام جواد و امام هادى عليهم السّلام بوده است.
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 38
2. شيخ معتمد يعقوب بن يزيد سلمى از علماى قرن سوم كه از اصحاب امام رضا و امام جواد و امام هادى عليهم السّلام بوده است.
3. شيخ جليل محمد بن حسين بن ابى الخطاب متوفاى 262 هجرى كه از اصحاب امام جواد و امام هادى و امام عسكرى عليهم السّلام بوده است.
اين سه نفر از بزرگان اصحاب ائمّه عليهم السّلام بوده‏اند و هر يك صاحب تأليفات بسيارى هستند.
بزرگ علماى قم عبد اللَّه بن جعفر حميرى كه در سال 300 هجرى زنده بوده و از اصحاب امام هادى و امام حسن عسكرى عليهما السّلام است، بنقل از سه عالم مذكور كتاب سليم را روايت كرده است.
عالم بزرگ شيعه ابو على محمد بن همام بن سهيل متوفاى 332 هجرى كتاب سليم را بنقل از عبد الله حميرى و عبد الرزاق بن همام از علماى قرن سوم نقل كرده است.
عالم بزرگ شيعه هارون بن موسى تلعكبرى متوفاى 385 هجرى بنقل از شيخ ابو على محمد بن همام كتاب سليم را روايت كرده است.
محدّث جليل حسين بن عبيد الله غضائرى متوفاى 411 هجرى كتاب را بنقل از تلعكبرى روايت كرده است.
شيخ طوسى متوفاى 460 هجرى كتاب سليم را از ابن غضائرى نقل كرده است.
شيخ طوسى كه اكثر اسانيد كتب شيعه به او منتهى مى‏شود و صاحب كتابخانه عظيم در بغداد بوده و مؤسّس حوزه علميّه نجف اشرف است كتاب را براى سه نفر نقل كرده است:
1. محدّث بزرگ شهرآشوب جدّ صاحب مناقب، از علماى قرن پنجم.
2. فقيه صالح محمد بن احمد بن شهريار خزانه دار حرم امير المؤمنين عليه السّلام، از علماى قرن ششم.
3. عالم جليل شيخ ابو على فرزند شيخ طوسى، از علماى قرن ششم.
اين سه نفر هم كتاب را به اين تفصيل روايت كرده‏اند:
- شيخ شهرآشوب نسخه‏اش را براى نوه‏اش ابن شهرآشوب صاحب كتاب مناقب‏
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 39
نقل كرده است و صاحب مناقب در سال 567 هجرى در شهر حلّه كتاب سليم را نقل كرده است.
- شيخ ابن شهريار كتاب را براى عالم بزرگ شيخ ابو الحسن عريضى نقل كرده است و شيخ عريضى در سال 597 هجرى كتاب را براى شيخ فقيه محمد بن كال نقل كرده است.
- شيخ ابو على فرزند شيخ طوسى كتاب را براى دو نفر روايت كرده است:
1. شيخ فقيه حسن بن هبة اللَّه بن رطبة سوراوى، كه او هم در كربلا به سال 560 هجرى كتاب را روايت كرده است.
2. شيخ امين حسين بن احمد بن طحال مقدادى كه شيخ ابو على در سال 490 هجرى كتاب را براى او نقل كرده است. شيخ مقدادى هم در سال 520 هجرى در نجف كتاب را براى شيخ هبة اللَّه بن نما نقل كرده است. شيخ ابن نما هم در سال 565 هجرى در شهر حلّه كتاب سليم را نقل كرده است.
اين نسخه‏هاى كتاب كه با اين اسناد عالى از شيخ طوسى نقل شده دست به دست توسط علماى بزرگ همچنان نقل و استنساخ شده و نسخه‏هاى آن تكثير گرديده تا به دست دو عالم بزرگ شيعه يعنى شيخ حرّ عاملى متوفّاى 1104 و علّامه مجلسى متوفاى 1111 رسيده است.
علّامه مجلسى تمام نسخه خود را در كتاب بحار الانوار در ابواب مناسب هر حديث منعكس نموده است.
نسخه شيخ حرّ عاملى هم از روى نسخه عتيقه‏اى به سال 1085 در اصفهان استنساخ شده است. سپس آن نسخه به دست فرزندانش و بعد به دست افراد معينى رسيده كه نامشان در اوّل نسخه مذكور است. در آخرين مرحله به دست شيخ محمد سماوى در سال 1370 در نجف رسيده است و بارها از روى آن نسخه‏بردارى شده تا چاپ نجف كتاب سليم از روى همان نسخه انجام شده است، و خود نسخه هم اكنون در كتابخانه آية اللَّه حكيم در نجف است.
نسخه ديگرى در سال 609 هجرى استنساخ شده و به دست علّامه مجلسى و شيخ حرّ عاملى رسيده كه هم اكنون نسخه‏اى از روى آن با مهر علامه مجلسى در كتابخانه دانشگاه تهران نگهدارى مى‏شود.
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 40
نسخه‏هاى ديگرى كه سابقه آنها به سال 334 هجرى بر مى‏گردد، ابتدا در يمن بوده و سپس به دمشق منتقل شده است. هم اكنون بيش از ده نسخه از آن موجود است و در كتابخانه‏هاى ايران و عراق و هند نگهدارى مى‏شود.
نسخه ديگرى بخطّ كوفى با قدمت هزار ساله كه در ايران بوده در سالهاى اخير مفقود شده است.
امروزه بيش از 60 نسخه خطى از كتاب سليم قابل معرفى است، و در همين حال بيش از 24 نسخه خطى آن در كتابخانه‏هاى عمومى و خصوصى موجود است، و نسخ بسيارى هم در طول تاريخ در دست علما بوده است كه در كتابهاى خود آنها را ذكر كرده‏اند.
با نگاهى به تاريخچه كتاب سليم در طول تاريخ هزار و چهار صد ساله آن، نسخه‏هاى آن را در شهرهاى مختلف اسلامى مى‏يابيم كه عبارتند از: مكّه و مدينه از شهرهاى حجاز، صنعا و بندر مخا از شهرهاى يمن، نجف و كربلا و حلّه و بغداد و بصره و كوفه از شهرهاى عراق، دمشق از شهرهاى شام، اصفهان و قم و مشهد و تهران و يزد از شهرهاى ايران، لكنهو و بمبئى و فيض‏آباد از شهرهاى هند.
بدين ترتيب در مى‏يابيم كه اين كتاب در هر دوره‏اى از تاريخ اسلام با منزلت و ارزش خاصّش مورد توجه علما بوده و بعنوان اوّلين و قديمى‏ترين ميراث عقيدتى و علمى اسلام حفظ شده است و بعنوان يك كتاب مرجع، از مطالب آن در علوم مختلف از جمله فقه و اصول و رجال و حديث و تاريخ و تفسير استفاده‏هاى وافرى برده‏اند.
از نيمه دوم قرن چهاردهم به تحقيق و چاپ متن عربى كتاب سليم تحت اشراف علماى بزرگ اقدام شده و در اواخر اين قرن به زبان اردو ترجمه و چاپ شده است.
در آغاز قرن پانزدهم اقدام به ترجمه فارسى آن نيز شده و در سطح وسيعى انتشار يافته است.
خدا را شكر كه اين امانت ذى قيمت سليم و محصول عمر او را كه با اقتباس از انوار علوم ائمه عليهم السّلام و با كمك اصحابشان تأليف نموده، بدست محدّثين و علماى بزرگ حفظ فرموده است.
در شأن چنين عالمانى امام هادى عليه السّلام فرموده‏اند:
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 41
 «لو لا من يبقى بعد غيبة قائمنا من العلماء الدّاعين اليه و الدّالّين عليه و الذّابّين عن دينه بحجج اللَّه و المنقذين لضعفاء عباد اللَّه من شباك إبليس و مردته و من فخاخ النّواصب لما بقى احد الّا ارتدّ عن دينه» «11»، «اگر نبودند علمايى كه بعد از غيبت قائم ما باقى مى‏مانند و به او دعوت مى‏كنند و به سوى او راهنمايى مى‏نمايند و با حجّتهاى الهى از دين دفاع مى‏كنند و بندگان ضعيف خدا را از دامهاى ابليس و ياران او و ناصبيان نجات مى‏دهند، اگر اينان نبودند احدى نمى‏ماند مگر آنكه از دين خود بر مى‏گشت».
در اينجا يك دوره خلاصه از زندگانى سليم و تاريخچه كتابش پايان مى‏پذيرد، كه در واقع ترسيمى از يك جهاد علمى و فداكارى دينى است و آمادگى لازم را براى مطالعه دسترنج شصت ساله مؤلف و تشكر از زحمات هزار و چهار صد ساله علما براى حفظ آن، در ذهن خواننده ايجاد مى‏كند.
__________________________________________________
 (11) بحار الانوار: ج 2 ص 6 ح 12.
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 43
قسمت دوّم بررسى و تحقيق در باره كتاب سليم‏
در اين قسمت، مدارك و اسناد مربوطه در ذيل هر مطلب ذكر مى‏گردد. از آنجا كه ترجمه فارسى براى عموم مردم در نظر گرفته شده نوعى تلخيص و اختصار در مقدمه بكار رفته است.
لذا براى تفصيل بيشتر به مقدمه عربى مراجعه شود.
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 44
بخشهاى دوازده‏گانه اين قسمت شامل مطالب زير خواهد بود:
الف. نام كتاب و جهت نامگذارى.
ب. بحثى در باره اوّل بودن كتاب سليم در شيعه و در تاريخ اسلام.
ج. آنچه در تأييد و تصديق كتاب سليم وارد شده است:
1. كلمات ائمّه عليهم السّلام.
2. كلمات علماى شيعه.
3. نقل و روايت علما از كتاب سليم.
4. سخنان غير شيعه در باره كتاب سليم.
د. بررسى مناقشات در باره كتاب سليم و جواب آنها.
ه. اسناد كتاب سليم و تحقيقى در باره ابان.
و. نسخه‏هاى خطى و چاپى كتاب سليم و منتخب و ترجمه فارسى و اردوى آن بضميمه چند نمونه عكسى.
ز. روش تحقيق و ترجمه كتاب سليم.
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 45
بخش اوّل نام‏گذارى كتاب سليم‏
نام مشهور كتاب ساير نامهاى كتاب و جهت نامگذارى‏
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 46
نام مشهور كتاب‏
از آنجا كه نامگذارى مؤلّف براى ما روشن نيست، بهترين نام كتاب همان است كه در اكثر زمانها بدان معروف بوده است. اين كتاب از زمان امام صادق عليه السّلام تاكنون بنام «كتاب سليم بن قيس هلالى» معروف است. در اين نامگذارى كتاب را به مؤلّف نسبت داده‏اند، و با توجّه به اينكه سليم كتاب ديگرى نداشته بهترين نامى كه راه هر گونه اشتباه را مى‏بندد همين است. براى اوّلين بار اين نام را در كلام امام صادق عليه السّلام مى‏بينيم كه مى‏فرمايد: «هر كس از شيعيان و محبّين ما كتاب سليم بن قيس هلالى را نداشته باشد ...» «1».
عمر بن اذينه كه كتاب سليم را از ابان تحويل گرفته با ذكر همين نام در آغاز كتاب مى‏گويد: «اين نسخه كتاب سليم بن قيس هلالى عامرى است كه ابان آن را بمن تحويل داده است» «2».
در طول قرنها، در لسان علماى متقدّم و متأخر همين نام براى كتاب سليم بكار رفته است. شيخ نعمانى، شيخ مفيد، شيخ نجاشى، شيخ طوسى، شيخ ابن شهرآشوب از قدما، و علّامه حلى، شهيد ثانى، مير داماد، قاضى شهيد تسترى، شيخ حر عاملى، علّامه مجلسى، شيخ بحرانى، مير حامد حسين، محدث نورى، شيخ آغا بزرگ تهرانى و علّامه امينى از متأخّرين، همه اين بزرگان وقتى نام اين كتاب را در كلماتشان آورده‏اند همين نام مشهور را ذكر كرده‏اند.
__________________________________________________
 (1) به ص 58 همين كتاب مراجعه شود.
 (2) به ص 201 همين كتاب مراجعه شود.
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 47
ساير نامها و جهت نامگذارى‏
گاهى كتاب سليم به نامهاى ديگرى ياد شده، كه جهت خاصّى در آنها مورد توجه بوده است و ذيلا به آنها اشاره مى‏كنيم:
اصل سليم بن قيس هلالى، صحيفه سليم، كتاب حديث سليم بن قيس هلالى، كتاب سقيفه، كتاب فتن، كتاب وفاة النبى صلى اللَّه عليه و آله، كتاب امامت «3».
 «اصل» به خاطر آن است كه اين كتاب از مهمترين كتابهاى اصول چهارصدگانه شيعه به حساب مى‏آيد.
 «صحيفه» به معناى مجموعه نوشتار است.
 «كتاب حديث» هم با توجه به جنبه حديثى كتاب گفته شده است.
 «سقيفه» ناظر به مطالب بسيارى در باره سقيفه است كه در اين كتاب آمده است.
 «فتن» با توجه به جنبه تاريخى كتاب است كه جريانات تاريخى اسلام در طول 75 سال پس از رحلت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله را در بر دارد.
 «وفاة النبى صلى اللَّه عليه و آله» به خاطر اوّلين حديث كتاب است كه در اكثر نسخه‏هاى خطى با همين عنوان آمده است و عده‏اى آن را نام كتاب تصور كرده‏اند.
 «امامت» از آن جهت است كه هدف اصلى اين كتاب اثبات امامت دوازده امام عليهم السّلام است.
اگر چه اين نامها به مناسبتهاى مختلف ذكر شده ولى نام معروف كتاب همان است كه در اوّل اين بخش گفته شد، و به اختصار «كتاب سليم» گفته مى‏شود و در طول چهارده قرن به همان معروف بوده است.
__________________________________________________
 (3) غيبت نعمانى: ص 61. الذريعة: ج 1 ص 63 و ج 6 ص 336. الاعلام (زركلى): ج 3 ص 119. المراجعات:
ص 307 المراجعة 101. مؤلفوا الشيعة في صدر الاسلام: ص 16.
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 49
بخش دوّم اوّل بودن كتاب سليم‏
بيان اوّل بودن كتاب سليم كلمات علما در اوّل بودن كتاب بررسى مناقشات در اوّل بودن كتاب‏
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 50
بيان اوّل بودن كتاب سليم‏
اوّلين كسى كه در تاريخ اسلام اقدام به تأليف نموده سليم بن قيس است، و با دقّت در شرائط اجتماعى سالهاى اوّل بعد از رحلت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله معلوم مى‏شود كه در موضوع معارف و تاريخ هيچ كتابى قبل از كتاب سليم در آن عصر تأليف نشده است.
براى اثبات اين مطلب، توجّه به آنچه در تاريخچه تأليف اين كتاب در قسمت اوّل ذكر شد روشن مى‏كند كه زمان و مكانى كه سليم در آن اقدام به اين تأليف نموده از هر جهت استثنائى بوده و اوّلين فرصتى بوده كه مؤلف دست به اين اقدام بزرگ زده است. گذشته از آن، دو جنبه ديگر را هم مورد بررسى قرار مى‏دهيم:
1. گواهى اهل خبره به اوّل بودن كتاب.
2. بررسى مناقشات در اوّل بودن كتاب.
كلمات علما در اوّل بودن كتاب‏
علمايى كه ذيلا سخنان ايشان ذكر مى‏شود همگى اهل خبره در كتابشناسى و علم رجال و تاريخ هستند.
1. شيخ ابن نديم مى‏گويد: «اوّلين كتابى كه براى شيعه ظاهر شده كتاب سليم بن قيس هلالى است» «1».
2. شيخ نعمانى مى‏گويد: «در بين همه اهل علم و راويان حديث ائمّه عليهم السّلام اختلافى نيست كه كتاب سليم بن قيس هلالى از بزرگترين و قديمترين كتابهاى‏
__________________________________________________
 (1) فهرست ابن نديم: ص 275.
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 51
پايه‏اى است كه اهل علم و راويان حديث اهل بيت عليهم السّلام نقل كرده‏اند» «2».
3. قاضى بدر الدين سبكى مى‏گويد: «اوّلين كتابى كه براى شيعه تأليف شده كتاب سليم بن قيس هلالى است» «3».
4. علّامه مير حامد حسين مى‏گويد: «كتاب سليم بن قيس هلالى كه سزاوار است در حقّ آن گفته شود: قديمى‏تر و افضل از همه كتابهاى شيعه است همان طور كه علّامه مجلسى به اين مطلب معترف است» «4».
5. علّامه خوانسارى صاحب روضات مى‏گويد: «كتاب سليم اوّلين تأليف و تدوين در اسلام است كه احاديث را جمع كرده است» «5».
6. محدّث قمى مى‏گويد: «كتاب سليم اوّلين كتابى است كه براى شيعه ظاهر شده و بين محدّثين معروف است» «6».
7. علّامه سيّد حسن صدر در كتابهايش، سليم را در شمار اوّلين تأليف‏كنندگان در حديث و تاريخ نام برده است «7».
8. مورّخ خبير مدرّس خيابانى مى‏گويد: «كتاب سليم اوّلين كتابى است كه براى شيعه ظاهر شده است» «8».
9. علّامه مرعشى نجفى مى‏گويد: «كتاب سليم از قديمى‏ترين كتابها نزد شيعه است» «9».
10. علّامه موحّد ابطحى مى‏گويد: «كتاب سليم اوّل كتاب شيعه است كه در بين عموم ظاهر و مشهور شده و همه آن را مى‏شناسند» «10».
__________________________________________________
 (2) غيبت نعمانى: ص 61.
 (3) الذريعة: ج 2 ص 153 بنقل از كتاب محاسن الوسائل في معرفة الاوائل تأليف سبكى.
 (4) عبقات الانوار: ج 2 ص 61.
 (5) روضات الجنّات: ج 4 ص 67.
 (6) الكنى و الالقاب: ج 3 ص 243.
 (7) تأسيس الشيعة لفنون الاسلام: ص 272 الشيعة و فنون الاسلام: ص 68.
 (8) ريحانة الادب: ج 6 ص 369.
 (9) احقاق الحق: ج 1 ص 55.
 (10) تهذيب المقال: ج 1 ص 180.
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 52
بررسى مناقشات در اوّل بودن كتاب‏
در مورد اوّل بودن كتاب سليم دو اشكال مطرح شده كه با بررسى آنها مطلب كاملا روشن خواهد شد.
اشكال اوّل: بعضى گفته‏اند: اوّلين مؤلّف در اسلام امير المؤمنين عليه السّلام است كه با املاى پيامبر صلى اللَّه عليه و آله معارف اسلام و تفسير قرآن را مى‏نوشت و بنام «كتاب علىّ عليه السّلام» معروف است. همچنين كتاب «مصحف فاطمه عليها السّلام» كه بعد از رحلت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله در تماس حضرت زهرا عليها السّلام با جبرئيل و ملائكه به تأليف رسيده است، و نيز كتاب «جفر و جامعه» كه نزد امير المؤمنين عليه السّلام بوده است. اين سه كتاب بر كتاب سليم تقدم دارند و هر سه در دست ائمه عليهم السّلام بوده‏اند تاكنون كه نزد حضرت بقية الله الاعظم عجل اللَّه فرجه محفوظ است.
در جواب از اين سخن بايد گفت: اوّل بودن كتاب سليم در مقايسه با تأليفات مردم عادى است كه در دسترس همگان است. كتابهايى كه نزد امير المؤمنين و فاطمه زهرا عليهما السّلام بوده و بعد به دست ائمّه عليهم السّلام رسيده ناموس دين و لوح محفوظ است و با علم لدنّى و تعليم الهى بدست ايشان رسيده و تدوين شده كه در رأس همه آنها قرآن است، و اينها بعنوان يك كتاب عادى تلقّى نمى‏شود «11» تا امثال كتاب سليم با آنها مقايسه شود.
اشكال دوّم: در شمار اوّلين كتابهاى تأليف شده در اسلام، نام كتابهاى زير ديده مى‏شود: كتاب سنن تأليف ابو رافع، كتاب حديث جاثليق تأليف سلمان، كتاب فتن تأليف ابو ذر، كتاب فرمان امير المؤمنين عليه السّلام به مالك اشتر تأليف اصبغ بن نباته، كتاب مقتل الحسين عليه السّلام تأليف اصبغ بن نباته، كتاب قضاوتهاى امير المؤمنين عليه السّلام تأليف ابو رافع، كتاب حارث همدانى، كتاب ربيعة بن سميع، كتاب عبيد الله حلبى.
در جواب از اين موارد بايد گفت:
اوّلا: مؤلّفين كتابهاى مذكور يا معاصر سليم بوده‏اند و يا بعد از او مى‏زيسته‏اند.
بنا بر اين دليلى بر تقدّم تأليف آنها بر سليم نيست، و تقدّم تاريخ وفات بعضى از آنها
__________________________________________________
 (11) در اين باره به الذريعه: ج 2 ص 306 مراجعه شود.
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 53
دليل بر تقدّم كتابهايشان نمى‏شود.
از سوى ديگر، با توجّه با تاريخچه‏اى كه از تأليف كتاب سليم ذكر شد معلوم گرديد كه او از اوائل سال 14 هجرى مشغول تأليف بوده و قضاياى مورد مشاهده‏اش و آنچه از امير المؤمنين عليه السّلام و سلمان و ابو ذر و مقداد و غير ايشان مى‏پرسيده ثبت مى‏كرده است. با در نظر گرفتن اين سابقه از تأليف سليم، مى توان اذعان داشت كه او از اكثر افراد مذكور بلكه از همه آنها در تأليف مقدّم بوده است.
ثانيا: از اكثر كتابهاى مذكور اثرى باقى نمانده و حتّى نقل مستقيمى هم در دست نيست و در اين ميان اوّلين كتابى كه عينا بدست ما رسيده است فقط كتاب سليم است.
ثالثا: كتاب عبيد الله حلبى كه شيخ برقى در رجالش ذكر كرده «12»، مؤلّف آن از اصحاب امام صادق عليه السّلام است و يقينا بعد از سليم اقدام به تأليف كرده است. احتمالا منظور شيخ برقى از اوّل بودن كتاب حلبى، در بين تأليفاتى است كه از فكر مؤلّف باشد نه بصورت جمع و تدوين، و بهر حال تقدّم سليم بر او مسلّم است.
در خاتمه سخن در يك جمله مى‏توان گفت: كتاب سليم اوّلين اثر در اسلام است كه بعد از مؤلّفش تا زمان ما باقى مانده و هيچ كتابى در اين موضوع بر آن تقدّم ندارد، و اگر هم فرضا تقدّم داشته تنها يادگار باقيمانده از اوّل اسلام فقط كتاب سليم است.
با توجه به اينكه منظور از مطرح كردن مسأله اوّليّت چيزى جز قدرشناسى نسبت به آن نيست، و اين مطلب فقط نسبت به كتاب موجود قابل تصوّر است، كتابهايى كه اكنون مفقودند اگر مقدم هم باشند فعلا ارزش عملى ندارند، چون در دسترس نيستند تا مورد استفاده علمى قرار گيرند.
__________________________________________________
 (12) رجال برقى: ص 27.
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 55
بخش سوّم اعتبار كتاب و احاديث آن به تأييد ائمه عليهم السّلام‏
عرضه كتاب سليم و احاديث آن بر امام معصوم عليه السّلام كلام امير المؤمنين عليه السّلام در تأييد كتاب سليم كلام امام زين العابدين عليه السّلام در تأييد كتاب سليم كلام امام صادق عليه السّلام در تأييد كتاب سليم سخنان امام حسن و امام حسين و امام زين العابدين و امام باقر و امام صادق عليهم السّلام در تأييد احاديث سليم سخنان امام زين العابدين و امام باقر عليهما السّلام در تأييد احاديث سليم‏
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 56
عرضه كتاب و احاديث آن بر امام معصوم‏
در مورد كتاب سليم، امضاى ائمّه معصومين عليهم السّلام و تأييد صحت محتواى كتاب از جانب ايشان و حتّى دفاع از آن به گونه‏اى صورت گرفته است كه نظير آن در كتب مربوط به زمان ائمّه عليهم السّلام ديده نمى‏شود.
سليم بن قيس شخصا احاديث كتابش را خدمت امير المؤمنين و امام حسن و امام حسين عليهم السّلام عرضه مى‏كرده است. بعد از او ابان بن ابى عيّاش ناقل كتاب سليم، احاديث آن را در محضر امام زين العابدين و امام باقر عليهما السّلام مطرح كرده است. پس از آن هم حمّاد بن عيسى ناقل چهارم كتاب، احاديث آن را خدمت امام صادق عليه السّلام عرضه كرده است.
در همه اين موارد، ائمّه عليهم السّلام سليم و كتابش را در سطح بالايى تأييد فرموده و از آن دفاع نموده‏اند. پيداست كه تأييد از طرف امامان معصوم عليهم السّلام كه حجج الهى هستند، بيانگر امضاى خداوند و تصديق پيامبر صلى اللَّه عليه و آله است، و اين از افتخارات كتاب سليم است.
كلام امير المؤمنين عليه السّلام در تأييد كتاب سليم‏
بعنوان دفاع از كل كتاب سليم و مطالب آن، در حديث 10 همين كتاب از امير المؤمنين عليه السّلام كلامى نقل شده كه خلاصه آن چنين است: سليم از امام عليه السّلام سؤال مى كند كه من از شما و از سلمان و ابو ذر و مقداد احاديثى شنيده‏ام، ولى در دست مردم احاديثى است كه با گفته‏هاى شما مخالف است. علّت اين مسأله چيست؟
حضرت در جواب سليم مطالب مفصّلى مى‏فرمايند كه خلاصه‏اش چنين است:
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 57
آنچه در دست مردم است مخلوطى از حق و باطل و صدق و كذب است. مردم بر پيامبر صلى اللَّه عليه و آله دروغ مى‏بندند و بدين وسيله به امامان ضلالت تقرّب مى‏جويند، و بدين گونه احاديثشان با احاديث خاندان رسالت منطبق نمى‏شود. در مقابل، آنچه از دست ما به تو رسيده حقايق دين است و باطلى بدان مخلوط نيست.
مجموع اين حديث تأييدى از جانب امير المؤمنين عليه السّلام نسبت به مطالب مدوّن در كتاب سليم است.
كلام امام زين العابدين عليه السّلام در تأييد كتاب سليم‏
امام سجّاد عليه السّلام پس از سه روز كه كتاب سليم بطور كامل نزد آن حضرت قرائت شد و امام عليه السّلام به مطالب آن گوش فرا دادند، فرمودند: «سليم راست گفته است، خدا او را رحمت كند. اينها احاديث ماست كه نزد ما شناخته شده است».
مدارك اين حديث چنين است:
1. در سرآغاز كتاب سليم، ابن اذينه از ابان نقل كرده است. در بحار الانوار: ج 1 ص 76، و ج 23 ص 124، و نيز در اثبات الهداة: ج 1 ص 663 بنقل از كتاب سليم نقل شده است.
2. اختيار معرفة الرجال (رجال كشى): ج 2 ص 321. وسائل الشيعة: ج 18 ص 72 نيز از آن كتاب نقل كرده است.
3. مختصر البصائر: ص 40، وسائل الشيعة: ج 20 ص 12 و بحار الانوار: ج 53 ص 66 نيز از آن كتاب نقل كرده‏اند.
اينك توضيحى در رابطه با اهميّت اين قرائت و استماع از جانب امام عليه السّلام عرض مى‏شود:
اقدام به قرائت و گوش فرا دادن به مطالب كتاب بطور كامل در سه روز متوالى از صبح تا شب، در زمانى كه اين گونه روشهاى تحقيقى متداول نبوده، و با در نظر گرفتن انجام اين كار در زمان وحشتبار حجاج، و نيز با توجه به وقوع آن در ايام حج، همه اينها اهميّت اين برنامه و بنيادى بودن اين سخن حضرت را مى‏رساند.
امام زين العابدين عليه السّلام، در اين كلام كوتاه سه جنبه مهم را مورد توجه قرار داده‏اند:
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 58
از يك سو سليم را بعنوان يك محدّث صادق معرفى كرده‏اند، و از سوى ديگر با رحمت فرستادن بر او اشاره به محبوبيت او در پيشگاه خداوند و ائمّه عليهم السّلام نموده‏اند، و نهايتا احاديث سليم را تأييد تمام عيار كرده‏اند بدين صورت كه اين مجموعه را بطور كامل احاديث آل محمد عليهم السّلام دانسته‏اند و تصريح فرموده‏اند كه از نظر معنى و محتوا نيز همه آنها نزد ائمه عليهم السّلام شناخته شده است. دنباله اين تأييد كامل، دفاع امام عليه السّلام از كتاب سليم است كه در بخش اوّل مقدّمه بيان آن گذشت و متن آن در سرآغاز كتاب سليم خواهد آمد «1».
كلام امام صادق عليه السّلام در تأييد كتاب سليم‏
امام صادق عليه السّلام فرمود:
 «هر كس از شيعيان و محبّين ما كتاب سليم بن قيس هلالى نزد او نباشد چيزى از امر ولايت ما نزد او نيست، و از مسائل مربوط به ما چيزى نمى‏داند. آن كتاب الفباى شيعه و سرّى از اسرار آل محمّد عليهم السّلام است».
اين حديث در مدارك زير نقل شده است:
1. علّامه مجلسى اين حديث را در نسخه‏اى از كتاب سليم كه در سال 609 استنساخ شده ديده است. كه همان نسخه خطى شماره 30 در فصل دهم اين كتاب است.
2. در نسخه خطى شماره 35 كه از روى نسخه خطى سال 609 نوشته شده اين حديث عينا موجود است.
3. در نسخه خطّى شماره 36 كه آن نيز از روى نسخه سال 609 استنساخ شده موجود است.
4. در آخر نسخه خطّى شيخ حر عاملى كه در سال 1087 نسخه بردارى شده اين حديث آمده است، كه همان نسخه خطى شماره 1 در فصل دهم اين كتاب است.
5. در نسخه‏هاى خطى شماره 15، 19، 32، 37، 38 و 42 از نسخه‏هاى كتاب سليم نيز اين حديث عينا موجود است.
__________________________________________________
 (1) به ص 30 و 196 از همين كتاب مراجعه شود.
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 59
6. تكملة الرجال: ج 1 ص 467، بنقل از دستخط علامه مجلسى در حاشيه مرآة العقول.
7. مستدرك الوسائل: ج 3 ص 183.
8. تنقيح المقال: ج 2 ص 54.
9. الذريعة: ج 2 ص 152.
در اينجا توضيح مختصرى در باره اين حديث لازم بنظر مى‏رسد:
در طول 250 سال حضور ائمه عليهم السّلام در اجتماع مسلمانان تا اوّل غيبت امام زمان عجل الله فرجه، مبانى اعتقادى و حقايق تاريخى شيعه در سطح وسيعى تبيين گرديد، و بسيارى از غير مسلمانان و نيز مسلمانان و حتّى عدّه زيادى از شيعيان كه اعتقادات كاملى نداشتند، از اصول عقيدتى مذهب اهل بيت عليهم السّلام آگاهى پيدا كردند.
با در نظر گرفتن شرائط سر تا سر اختناق در زمان حكومت ابو بكر و عمر و بنى اميّه و بنى عبّاس و انحراف فكرى اكثريّت مردم از حقايق تاريخ اسلام، تبيين مبانى تشيّع بصورت تدريجى صورت مى‏گرفت. بهمين جهت بسيارى از مطالب عميق در زمان امير المؤمنين و امام حسن و امام حسين عليهم السّلام قابل بازگو نبود و جز چند نفر انگشت شمار كسى در پى آن نبود و يا نمى‏پذيرفت، در حالى كه در زمان امام صادق و امام رضا و امام هادى عليهم السّلام عقايد شيعه در سطح بالاترى همچون محتواى زيارت عاشورا و زيارت جامعه بر مردم عرضه گرديد.
با توجّه به تصوير بالا، بايد توجّه داشت كه امام صادق عليه السّلام در زمانى كلام مزبور را فرموده‏اند كه شيعه در شرايط مرگبار حكومتهاى غاصب، امكان نشر و بسط معارف خويش را نداشتند، و بخصوص در جنبه عقيدتى كتابى تدوين شده و آماده نداشتند تا در مقابل دشمنان و يا براى خود شيعيان عرضه كنند، و تنها نوشته درخشانى كه بحق آبروى تشيّع بشمار مى‏آمد و حامل حقايقى بس عميق از عقايد و تاريخ تشيّع بود همانا كتاب سليم بن قيس بود.
اهميّت كتاب هنگامى روشن‏تر مى‏شود كه به چند كتاب تدوين شده بدست معاندين اهل بيت عليهم السّلام در آن عصر بنگريم كه يك نمونه آن كتابى انباشته از فضائل جعلى و دروغين براى ابو بكر و عمر و عثمان و معاويه بود كه دستور تدوين آن را
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 60
خود معاويه داد و امر كرد تا در منبرها و مكتب خانه‏ها به عموم مردم تعليم گردد.
در چنان شرايطى امام صادق عليه السّلام «كتاب سليم بن قيس» را بعنوان سرّى از اسرار آل محمّد عليهم السّلام و بعنوان شناسنامه و الفباى تشيّع معرّفى فرمودند و از كلام حضرت مى‏توان چنين استفاده كرد كه هر كس لا اقل محتواى اين كتاب را كه همانا ولايت و برائت است قبول نداشته باشد، بايد در صدد كامل كردن عقايد خود باشد تا از محبّين واقعى اهل بيت عليهم السّلام بشمار آيد.
سخنان امام حسن و امام حسين و امام زين العابدين و امام باقر و امام صادق عليهم السّلام در تأييد احاديث سليم‏
در آخر حديث 10 كتاب سليم، بعنوان تأييد حديث سليم مطالبى به نقل از امام حسن و امام حسين و امام سجّاد و امام باقر و امام صادق عليهم السّلام آمده است، و خلاصه آن چنين است كه فرموده‏اند:
آنچه سليم نقل كرده اوّلا صحيح است، و ثانيا ما نيز از پدرانمان شنيده‏ايم، و ثالثا سليم آن را بطور دقيق و بدون كم و زياد نقل كرده است.
مدارك اين حديث چنين است:
1. حديث 10 كتاب سليم.
2. مختصر اثبات الرجعة، تأليف فضل بن شاذان: حديث اوّل.
3. اعتقادات شيخ صدوق: حديث آخر.
4. اختيار معرفة الرجال (رجال كشى): ج 1 ص 321 ح 167.
سخنان امام زين العابدين و امام باقر عليهما السّلام در تأييد كتاب سليم‏
در آخر وصيتنامه امير المؤمنين عليه السّلام كه سليم نقل كرده بنقل از امام باقر عليه السّلام آمده است كه آن حضرت فرمود:
 «اين وصيّت امير المؤمنين عليه السّلام است، و اين نسخه كتاب سليم بن قيس هلالى است كه به ابان سپرده و براى او قرائت كرده است. ابان گفته من كتاب را خدمت امام‏
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 61
زين العابدين عليه السّلام قرائت كردم و آن حضرت فرمود: سليم راست گفته است، خدا او را رحمت كند».
مدارك اين حديث چنين است:
1. غيبت شيخ طوسى: ص 117 بحار: ج 42 ص 213.
2. تهذيب شيخ طوسى: ج 9 ص 176 ص 714.
3. الدر النظيم (نسخه خطّى)، به نقل مقدمه كتاب سليم (چاپ نجف): ص 15.
خلاصه اين حديث تأييد همه كتاب سليم است و آنچه ابان در اوّل كتاب از امام زين العابدين عليه السّلام نقل كرده در اينجا از قول امام باقر عليه السّلام از ابان نقل شده و تاييد سخن ابان و سليم از لسان امام عليه السّلام محسوب مى‏شود، و با توجّه به اينكه اين مطلب در پايان حديث 49 از كتاب سليم است، از جهتى تأييد خاصّ اين حديث سليم نيز خواهد بود.
اين بود آنچه از تأييد ائمّه عليهم السّلام در باره سليم و احاديث آن بما رسيده است. همين افتخار سليم را بس كه نزد امامانمان شناخته شده بود و او را به نيكى ياد كرده‏اند و آنچه او نقل كرده تأييد فرموده‏اند.
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 63
بخش چهارم سخنان علماء در اعتبار كتاب سليم‏
تأييد كتاب سليم از سوى علما در طول 14 قرن كتاب سليم از اصول چهارصدگانه شيعه اعتراف غير شيعه به اشتهار كتاب سليم بين شيعه گفتار سليم در باره كتاب خود متن سخنان علما در تأييد كتاب سليم‏
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 64
تأييد كتاب سليم از سوى علما در طول 14 قرن «1»

بزرگان علماى شيعه از قرن اوّل تا امروز، سخنان درر بارى در باره كتاب سليم فرموده‏اند و در طول چهارده قرن احاديث آن را بعنوان يك سند معتبر نقل كرده‏اند، و چه بسا علّت اين عنايت مؤكّد، همان تأييد خاصّ ائمه عليهم السّلام نسبت به اين كتاب بوده است.
قبل از همه، خود سليم احاديث كتابش را بر امثال سلمان و ابو ذر و مقداد عرضه مى‏كرد و آنان او را تأييد مى‏نمودند. ابان بن ابى عياش هم پس از وفات سليم كتاب را بر ابو الطفيل و عمر بن ابى سلمه عرضه كرد و آنان همه احاديث كتاب سليم را تأييد كردند.
توجه به راويان كتاب سليم اين نكته را روشن مى‏كند كه اكثر آنان از محدّثين و علماى بزرگ شيعه بوده‏اند كه معارف و عقايد تشيّع توسّط آنان به نسلهاى بعدى منتقل گشته است. اين بزرگان در طول 1400 سال، كتاب سليم را بعنوان اوّلين و معتبرترين سند شيعه حفظ كرده‏اند و در تأليفاتشان احاديث آن را بعنوان سند و مدرك آورده‏اند و تأكيد خاصّى در انتقال اصل كتاب به نسلهاى بعد از خود داشته‏اند.
كتاب سليم از اصول چهارصدگانه شيعه‏
علماى شيعه از زمان امير المؤمنين عليه السّلام تا زمان امام حسن عسكرى عليه السّلام چهار صد كتاب تأليف كرده‏اند كه از آنها بعنوان «اصل» ياد مى‏شود.
خصوصيّت اين چهار صد كتاب اين بوده كه همه آنها بدون واسطه از خود امام معصوم عليه السّلام و يا به يك واسطه از امام عليه السّلام روايت شده است، و بصورت نقل از كتاب‏
__________________________________________________
 (1) غيبت نعمانى: ص 61. الذريعة: ج 2 ص 128- 125 و ص 152. معالم العلماء: ص 3. الرواشح السماويّة: ص 98.
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 65
ديگرى نبوده است. پيداست كه احتمال اشتباه و غلط و نسيان در چنين كتابهايى كمتر مى‏شود. از سوى ديگر مؤلفّين كتابهاى اصل، با توجّه به مسئوليّت خطيرشان، دقّت لازم در ثبت و ضبط احاديث آن مى‏نموده‏اند.
با در نظر گرفتن اين خصوصيّات، كتابهاى «اصل» هميشه نزد علماى شيعه جايگاه خاصّى داشته و نسبت به حفظ آنها و نقل مطالب از آن كتب توجه خاصى مبذول مى‏داشته‏اند، بطورى كه كتب اربعه شيعه در واقع جمع بندى و تنظيم احاديث همان اصول چهارصدگانه است «2».
اكنون بايد بگوئيم كتاب سليم بن قيس بعنوان اوّلين اصل و يكى از مهمترين كتابها در بين اصول چهارصدگانه بوده، و از همين جهت مورد عنايت خاص علما و محدّثين بوده است.
اعتراف غير شيعه به اشتهار كتاب بين شيعه‏
يكى از خصوصيّات كتاب سليم اين است كه از روز اوّل تاكنون بعنوان كتابى معروف بين شيعه مطرح بوده است، بطورى كه مخالفين شيعه هم كاملا متوجّه آن بوده‏اند. به سه نمونه از گفتار علماى غير شيعه در مورد اشتهار كتاب بين شيعه اشاره مى‏كنيم چرا كه سخن مخالف در اين موارد براى اثبات مطلب گوياتر است:
1. ابن ابى الحديد متوفاى قرن هفتم مى‏گويد: «سليم، مذهبش معروف است ... و كتاب معروف او بين شيعه بنام كتاب سليم خوانده مى‏شود» «3».
2. قاضى سبكى متوفاى قرن هشتم مى‏گويد: «اوّلين كتابى كه براى شيعه تأليف شده كتاب سليم بن قيس هلالى است» «4».
3. ملّا حيدر على فيض‏آبادى مى‏گويد: «صحّت اين ... كتاب نزد محقّقين شيعه مورد اتفاق است كه بطور يقينى از لسان ترجمان وحى صادر شده، چرا كه همه علوم ائمه عليهم السّلام به امثال اين كتابها بر مى‏گردد» «5».
__________________________________________________
 (2) معالم العلماء: ص 3. الرواشح السماوية: ص 98. الذريعة: ج 2 ص 128- 125.
 (3) شرح نهج البلاغة: ج 12 ص 216.
 (4) الذريعة: ج 2 ص 153.
 (5) منتهى الكلام: ج 3 ص 29. استقصاء الافحام: ج 2 ص 350.
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 66
گفتار سليم در باره كتاب خود
سليم بن قيس هنگام تحويل كتابش به ابان بن ابى عياش به او چنين گفت: «نزد من نوشته‏هايى است كه از افراد مورد اطمينان شنيده‏ام و بدست خود نوشته‏ام. در آنها احاديثى است كه نمى‏خواهم براى مردم (در اجتماع آن زمان) ظاهر شود، زيرا آن را انكار مى‏كنند و عجيب تلقّى مى‏نمايند، در حالى كه حقّ است و از اهل حقّ و فقه و صدق و صلاح، از امير المؤمنين عليه السّلام و سلمان و ابو ذر و مقداد گرفته‏ام ..» «6».
بدين ترتيب، در درجه اوّل خود مؤلف اعلام داشته كه در تأليف اين كتاب دقت و اتقان لازم را بكار برده است.
متن سخنان علما در تأييد كتاب سليم‏
در اينجا آنچه از علما در تأييد كتاب رسيده بترتيب تاريخ وفات ايشان ذكر مى‏كنيم:
1. عمر بن ابى سلمه از علماى قرن اوّل مى‏گويد: «در اين كتاب هيچ حديثى نيست مگر آنكه آن را از على عليه السّلام و از سلمان و ابو ذر و مقداد شنيده‏ام» «7».
2. ابو الطفيل از علماى قرن اوّل مى‏گويد: «هر حديثى كه در اين كتاب است از على عليه السّلام و از سلمان و ابو ذر و مقداد شنيده‏ام» «8».
3. مسعودى از علماى قرن چهارم مى‏گويد: «اصل عقيده شيعه دوازده امامى را سليم بن قيس هلالى در كتابش ذكر كرده است» «9».
4. ابن نديم از علماى قرن چهارم مى‏گويد: «اوّلين كتابى كه براى شيعه ظاهر شده همين كتاب سليم بن قيس مشهور است» «10».
5. شيخ نجاشى از علماى قرن پنجم مى‏گويد: «اكنون نام كسانى از سلف صالحمان را كه در تأليف تقدّم داشته‏اند ذكر مى‏كنيم»، و سپس در شمار طبقه اوّل سليم و كتابش را نام مى‏برد «11».
__________________________________________________
 (6) به ص 194 همين كتاب مراجعه شود.
 (7) به ص 198 همين كتاب مراجعه شود.
 (8) به ص 198 همين كتاب مراجعه شود.
 (9) التنبيه و الاشراف: ص 198.
 (10) فهرست ابن نديم: ص 275.
 (11) رجال نجاشى: ص 6.
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 67
6. شيخ طوسى از علماى قرن پنجم مى‏گويد: «سليم بن قيس كه كنيه‏اش ابو صادق است، كتابى دارد كه به اين اسناد به دست ما رسيده است ...» «12».
7. شيخ نعمانى از علماى قرن پنجم مى‏گويد: «بين همه علما و محدّثين شيعه اختلافى نيست كه كتاب سليم بن قيس هلالى اصلى از بزرگترين كتابهاى اصول و قديمى‏ترين آنهاست ... اين كتاب از اصولى است كه از كتابهاى مرجع شيعه است و به آن اعتماد مى‏كنند» «13».
8. شيخ ابن شهرآشوب از علماى قرن ششم مى‏گويد: «سليم بن قيس هلالى صاحب احاديث است و كتابى دارد» «14».
9. سيد جمال الدين ابن طاوس از علماى قرن هفتم مى‏گويد: «در اين كتاب مطالبى است كه همانا دلالت بر موثّق بودن مؤلّف و صحّت كتابش دارد» «15».
10. علّامه شيخ محمّد تقى مجلسى از علماى قرن يازدهم مى‏گويد: «شيخ طوسى و شيخ نجاشى حكم به صحّت كتاب او كرده‏اند، گذشته از آنكه متن كتاب دلالت بر صحت آن دارد». و نيز مى‏گويد: «اعتماد شيخ كلينى و صدوق بر كتاب سليم كفايت مى‏كند. اين كتاب نزد من موجود است و متن آن دليل بر صحّت آن است» «16».
11. علّامه سيد مصطفى تفرشى از علماى قرن يازدهم مى‏گويد: «صدق و درستى از اوّل تا آخر احاديث اين كتاب پيداست» «17».
12. علّامه شيخ حرّ عاملى از علماى قرن دوازدهم مى‏گويد: «كتابهاى مورد اعتمادى كه احاديث وسائل را از آن نقل كرده‏ام و مؤلفين آنها و ديگران شهادت به صحّت آنها داده‏اند و قرائنى بر ثبوت آنها وارد شده و بطور متواتر از مؤلّفين آنها به ما رسيده و در نسبت آنها به مؤلّفينش جاى شكّ نيست». و از جمله كتاب سليم را ذكر مى‏كند «18».
__________________________________________________
 (12) فهرست شيخ طوسى: ص 81 شماره 336.
 (13) غيبت نعمانى: ص 61.
 (14) معالم العلماء: ص 58 شماره 390.
 (15) تحرير طاوسى: ص 136 شماره 175. تنقيح المقال: ج 2 ص 52.
 (16) روضة المتّقين: ج 14 ص 372. تنقيح المقال: ج 2 ص 53.
 (17) نقد الرجال: ص 159.
 (18) وسائل الشيعة: ج 20 ص 36 و 42.
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 68
13. علّامه سيد هاشم بحرانى از علماى قرن دوازدهم مى‏گويد: «كتاب سليم كتابى مشهور و مورد اعتماد است كه مؤلّفين در كتابهايشان از آن نقل كرده‏اند» «19».
14. علّامه شيخ محمد باقر مجلسى از علماى قرن دوازدهم، همه كتاب سليم را ضمن 110 جلد بحار الانوار نقل كرده و در اوّل بحار گفته است: «كتاب سليم بن قيس در نهايت اشتهار است، و حق اين است كه اين كتاب از اصول معتبر است». و نيز مى‏گويد:
 «كتابى معروف بين محدّثين است كه كلينى و صدوق و قدماى ديگر بر آن اعتماد كرده‏اند و اكثر اخبار آن مطابق است با آنچه با اسناد صحيح در كتب معتبر به ما رسيده است» «20».
15. مولى حيدر على شيروانى از علماى قرن دوازدهم مى‏گويد: «صحت كتاب سليم معلوم است چرا كه از طرق متعدّد و صحيح از موثّقين اصحاب ائمه عليهم السّلام و بزرگان ايشان نقل شده و شامل مطالب مهمّى در جوانب مختلف دين است. و چگونه ممكن است چنين كتابى از نظر مبارك ائمّه عليهم السّلام مخفى بماند و به آن توجهى نكرده باشند» «21».
16. علّامه مير حامد حسين هندى از علماى قرن چهاردهم مى‏گويد: «كتاب سليم كه مى‏توانيم در باره آن بگوييم: اقدم و افضل از همه كتابهاى حديثى شيعه است». و نيز مى‏گويد: «اكثر روايات آن با احاديث صحيح و مورد قبول تأييد مى‏شود» «22».
17. علّامه سيّد محمد باقر خوانسارى از علماى قرن چهاردهم مى‏گويد: «كتاب سليم اوّلين تأليف و تدوين در اسلام است كه روايات را در آن جمع آورى كرده است» «23».
18. علامه محدث نورى مى‏گويد: «كتاب سليم از اصول معروف است، و اصحاب ما به آن كتاب اسناد زيادى دارند». و نيز مى‏گويد: «كتاب معروف و مشهورى است كه بزرگان محدّثين از آن نقل كرده‏اند» «24».
19. حاج ملا هاشم خراسانى مى‏گويد: «كتاب سليم كه به ابان سپرده معروف است» «25».
__________________________________________________
 (19) غاية المرام: ص 546.
 (20) بحار الانوار: ج 1 ص 32 و ج 8 قديم ص 198.
 (21) رسالة في كيفية استنباط الاحكام من الآثار في زمن الغيبة (نسخه خطى): اواخر كتاب.
 (22) عبقات الانوار: ج 2 ص 61. استقصاء الافحام: ج 1 ص 579.
 (23) روضات الجنات: ج 4 ص 67.
 (24) مستدرك الوسائل: ج 3 ص 733. نفس الرحمن: ص 56.
 (25) منتخب التواريخ: ص 210.
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 69
20. محدّث بزرگ حاج شيخ عبّاس قمى مى‏گويد: «كتاب سليم اوّلين كتابى است كه بين شيعه ظاهر شده و بين محدّثين معروف است و شيخ كلينى و صدوق و ديگران بدان اعتماد كرده‏اند» «26».
21. علّامه مامقانى مى‏گويد: «كتاب سليم در نهايت درجه اعتبار است» «27».
22. سيّد حسين بن محمّد رضا بروجردى مى‏گويد: «سليم از اولياء اهل بيت عليهم السّلام است و كتاب او از اصول است و بزرگان علما از آن روايت كرده‏اند» «28».
23. ميرزا محمد على مدرس خيابانى مى‏گويد: «كتاب سليم كتابى معروف و از اصول چهارصدگانه مشهور است، و اوّلين كتابى است كه براى شيعه ظاهر شده .... و صدوق و كلينى و ديگر بزرگان از محدّثين بر آن اعتماد كامل نموده‏اند» «29».
24. علّامه حاج آقا بزرگ تهرانى مى‏گويد: «اصل سليم بن قيس از آن كتابهاى اصل است كه قبل از زمان امام صادق عليه السّلام تأليف شده است». و نيز مى‏گويد: «كتاب سليم از كتابهاى اصول است و نزد شيعه و غير شيعه مشهور است» «30».
25. علّامه سيّد حسن صدر مى‏گويد: «سليم كتاب مهم و گرانقدرى دارد كه مطالب آن را از على عليه السّلام و از سلمان و ابو ذر و مقداد و عمّار و عدّه‏اى از بزرگان صحابه نقل كرده است» «31».
26. علّامه سيد احمد صفائى خوانسارى مى‏گويد: «كتاب سليم از بزرگترين اصول قديمى است كه به صحّت آن حكم شده و بر ائمه عليهم السّلام نيز عرضه شده و حكم به صحت احاديث آن نموده‏اند» «32».
27. علّامه امينى مى‏گويد: «كتاب سليم از اصول مشهور و متداول از زمانهاى قديم است كه نزد محدّثين شيعه و غير شيعه و تاريخ نويسان مورد اعتماد است» «33».
__________________________________________________
 (26) الكنى و الالقاب: ج 3 ص 243.
 (27) تنقيح المقال: ج 2 ص 54.
 (28) نخبة المقال: ص 50.
 (29) ريحانة الادب: ج 6 ص 369.
 (30) الذريعة: ج 2 ص 152.
 (31) الشيعة و فنون الاسلام: ص 68.
 (32) كشف الاستار: ج 2 ص 130.
 (33) الغدير: ج 1 ص 195.
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 70
28. علامه سيد صادق بحر العلوم مى‏گويد: «بزرگان علما نسبت كتاب را به سليم ثابت كرده‏اند و اينكه در نهايت اعتبار است و رواياتش صحيح و مورد وثوق است» «34».
29. علّامه مرعشى نجفى از قرن پانزدهم مى‏گويد: «كتاب سليم از قديمى‏ترين كتابهاى شيعه و صحيح ترين آنهاست، بلكه بعضى از غير شيعه هم حكم به صحّت آن كرده‏اند». و نيز مى‏گويد: «كتاب سليم كتابى است معروف و چاپ و منتشر شده، و نزد ما و اكثر غير شيعه مورد اعتماد است و از طرف ائمه عليهم السّلام نيز مورد تأييد قرار گرفته است» «35».
اينها گواهى عده‏اى از محقّقين بزرگ در باره اعتبار كتاب سليم و صحت نسبت آن به مؤلّفش بود. آنچه در اين بخش ذكر شد كلمات صريح علما بود، در حالى كه بسيارى از بزرگان علما بحثهاى مفصّلى در اعتبار كتاب آورده‏اند و آن را به اثبات رسانده‏اند. در اين راستا بيش از 50 كتاب رجالى و حديثى و تاريخى، مطالبى در باره خود سليم آورده‏اند كه به ذكر آدرس بعضى از آنها اكتفا مى‏شود:
شيخ برقى در رجال: ص 4.
شيخ كشى در رجال: ج 1 ص 221 ح 167.
ابن قتيبه در معارف: ص 341.
علامه حلى در خلاصة الاقوال: ص 83 و 192.
مير داماد در تعليقه بر اصول كافى: ص 145.
مير محمد اشرف در فضائل السادات: ص 284.
علامه مجلسى در بحار الانوار: ج 53، ص 122.
سيد خوانسارى در روضات الجنات: ج 4 ص 65 و 73، و ج 7 ص 129.
علامه سيد امين عاملى در اعيان الشيعة: ج 35 ص 293.
محقّق خيابانى در ريحانة الادب: ج 6، ص 369.
علامه امينى در الغدير: ج 1 ص 66 و 163 ج 2 ص 34.
آية اللَّه خوئى در معجم رجال الحديث: ج 8 ص 220.
__________________________________________________
 (34) كتاب سليم (چاپ نجف): ص 15.
 (35) احقاق الحق: ج 1 ص 55 و ج 2 ص 421.
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 71
بخش پنجم نقل علماء از كتاب سليم به عنوان مدركى مورد اعتماد
شواهدى بر نقل و اعتماد قدما بر كتاب سليم سخنان علما در نقل و اعتماد قدما بر كتاب سليم نام محدّثين و مؤلفّين ناقل كتاب سليم و احاديث آن‏
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 72
در اين بخش نام كليه كسانى كه همه كتاب سليم يا احاديث آن را نقل كرده‏اند ذكر خواهد شد. بعنوان پشتوانه سخن، گواهى عدّه‏اى از بزرگان را بر اينكه اوّلا روايات علما از سليم بنقل از كتاب او بوده، و ثانيا بعنوان اعتماد بر كتاب سليم از آن نقل كرده‏اند مى‏آوريم و قرائنى دالّ بر اين مطلب ذكر مى‏كنيم.
شواهدى بر نقل و اعتماد قدما بر كتاب سليم‏
قرائن بسيارى دلالت مى‏كند كه آنچه متقدّمين در كتابهايشان از سليم نقل كرده‏اند بنقل از كتاب او بوده است، كه شرح آن چنين است:
اوّل: اكثر قدما احاديث كتابهايشان را از اصول چهارصدگانه استخراج مى‏كردند، و بسيار بعيد است كه در نقل احاديث سليم به كتاب او كه از بزرگترين و قديمى‏ترين اصول است دست نيافته باشند.
دوّم: شيخ نعمانى كه شاگرد شيخ كلينى بوده و در تأليف كتاب كافى او را يارى كرده است، از كتاب سليم بعنوان يكى از بزرگترين و قديمى‏ترين كتب شيعه و از كتابهاى مرجع و مورد اعتماد ايشان ياد مى‏كند. بنا بر اين بعيد است اين كتاب در دست محدّثين بزرگ متداول نبوده باشد.
سوّم: عدّه‏اى از قدما همچون شيخ نعمانى و شيخ مفيد و شيخ نجاشى و شيخ طوسى در كتابهايشان نام «كتاب سليم» را صريحا آورده‏اند.
چهارم: آنچه علما از سليم نقل كرده‏اند عينا در نسخه‏هاى كنونى كتاب سليم موجود است و اين دلالت بر آن دارد كه آنها هم از كتاب سليم نقل كرده‏اند.
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 73
پنجم: شيخ طوسى و نجاشى و نعمانى كه از كتابشناسان عصر خود بوده‏اند، سند خود را به كتاب سليم نقل كرده‏اند، و سپس احاديث سليم را در تأليفاتشان آورده‏اند، و بسيار بعيد بنظر مى‏رسد كه از نسخه خود نقل نكرده باشند.
ششم: اسنادى كه در كتب قدما براى احاديث سليم ديده مى‏شود با يك ديگر مطابقت دارد، و بسيارى از آنها بر سندى كه در اوّل كتاب سليم است منطبق است. از اينجا مى‏توان استنباط كرد كه آنان از كتاب سليم نقل كرده‏اند و بصورت يك حديث كه با يك سند خاص از سليم نقل شده باشد نبوده است، و گر نه چطور چنين انطباقى در اسناد بوجود مى‏آيد؟
هفتم: عدّه‏اى از علما سر آغاز كتاب سليم را كه شامل تاريخچه كتاب است عينا نقل كرده‏اند. اين نيز دلالت بر رؤيت خود كتاب و نقل از آن دارد.
هشتم: سندهايى كه براى احاديث سليم ذكر كرده‏اند در طبقه سوّم يا چهارم يا پنجم و يا همه اين مراتب، با اسناد سر آغاز كتاب منطبق است، و اين دلالت مى‏كند كه نسخه‏هاى موجود نزد ايشان با نسخه‏هاى امروزى مطابقت داشته است.
نهم: در بعضى كتب كه در همه احاديث آن اسناد ذكر شده است، وقتى از سليم حديث نقل كرده‏اند آن را با حذف سند از خود سليم نقل كرده‏اند، و اين مى‏تواند قرينه باشد كه از كتاب او نقل نموده‏اند.
قرائن ديگرى نيز در اينجا هست كه از مجموع آنها مى‏توانيم چنين استفاده كنيم:
كتاب سليم بصورت كامل از دست او به محدّثين منتقل شده است، و او هم از كسانى نبوده كه در اجتماع براى مردم حديث نقل كند. بنا بر اين آنچه از او نقل شده بنقل از كتابش است. تطابق اسناد در احاديث منقول از سليم در كتب مختلف، اضافه بر انطباق آن بر سند موجود در سر آغاز كتاب سليم، و وجود اكثر احاديث منقول از سليم در كتاب او، همه اينها كاشف از آن است كه نسخه‏هايى از كتاب سليم نزد ايشان بوده است و همان سند اوّل نسخه را بعنوان سند احاديث سليم در كتابهايشان آورده‏اند.
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 74
سخنان علما در نقل و اعتماد قدما بر كتاب سليم‏
با در نظر گرفتن قرائنى كه ذكر شد گواهى عدّه‏اى از بزرگان علما را در اين باره كه آنچه قدما از سليم نقل كرده‏اند از كتاب او و بعنوان اعتماد بر او بوده نقل مى‏كنيم.
1. علامه مجلسى اوّل مى‏گويد: «اعتماد شيخ كلينى و صدوق بر كتاب سليم براى ما كافى است». و نيز مى‏گويد: «شيخ صدوق و كلينى حكم به صحت كتاب سليم كرده‏اند» «1».
2. علامه مجلسى مى‏گويد: «كلينى و صدوق و غير ايشان بر كتاب سليم اعتماد كرده‏اند» «2».
3. علامه وحيد بهبهانى مى‏گويد: «آنچه از روايات سليم در كتاب كافى و خصال است با اسناد متعدّد و صحيح و معتبر است. و ظاهر اين دو كتاب آن است كه از كتاب سليم و با سند موجود در آن كتاب نقل كرده‏اند ... و ظاهر از روايت ايشان صحّت نسخه كتاب سليم است. كما اينكه اين مطلب از روايات كشى و نجاشى و شيخ در فهرست فهميده مى‏شود، بلكه بايد گفت: از سخن ايشان- بخصوص از روايات كافى- صحّت خود كتاب سليم فهميده مى‏شود» «3».
4. محقّق خوانسارى از بعضى بزرگان چنين نقل كرده است: «برنامه شيخ كلينى اين بوده كه احاديث صحيح‏تر و واضح‏تر را در اوّل هر بابى ذكر مى‏كرده، و مى‏بينيم كه در همه موارد احاديث سليم را در اوّل باب آورده است. و اين دليل بر آن است كه كتاب سليم نزد او مورد اعتماد بوده است» «4».
5. محدّث قمى مى‏گويد: «شيخ كلينى و صدوق و غير ايشان از قدما بر كتاب سليم اعتماد كرده‏اند» «5».
6. مورخ خيابانى مى‏گويد: «شيخ صدوق و كلينى و ديگر بزرگان از محدّثين بر
__________________________________________________
 (1) تنقيح المقال: ج 2 ص 53. روضة المتقين: ج 14 ص 372.
 (2) بحار الانوار: ج 8 قديم ص 198.
 (3) تعليقه بر منهج المقال: ص 171. تنقيح المقال: ج 2 ص 54. روضات الجنات: ج 4 ص 70.
 (4) روضات الجنّات: ج 4 ص 68. احتمالا منظور از بعضى بزرگان شيخ بهائى يا مير داماد است.
 (5) الكنى و الالقاب: ج 3 ص 243.
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 75
كتاب سليم اعتماد كامل كرده‏اند» «6».
7. حاج آقا بزرگ تهرانى مى‏گويد: «عدّه زيادى از قدماى اصحاب در كتابهايشان از كتاب سليم با اسناد متعدّد نقل كرده‏اند كه اكثر آنها به ابان منتهى مى‏شود» «7».
8. سيّد صفائى خوانسارى مى‏گويد: «طبرسى در كتاب احتجاج از كتاب سليم نقل كرده است، و اين در حالى است كه در اوّل احتجاج مى‏گويد: حذف سندها بخاطر واضح بودن روايت و مشهور بودن آن است و از ذكر سند مستغنى مى‏نمايد. كلينى نيز كه موثّق‏ترين و دقيق‏ترين شخص در حديث بوده، روايات سليم را نقل كرده است» «8».
9. از جمله مطالبى كه دلالت بر اعتماد علما بر كتاب سليم مى‏كند آن است كه عدّه‏اى از اعاظم فقها در فتاواى خود در احكام شرعى به احاديث سليم استناد كرده‏اند. با توجّه به احتياط شديد علما در مقام فتوى، اعتماد ايشان بر كتاب سليم معلوم مى‏گردد.
نام محدّثين و مؤلّفين ناقل كتاب سليم و احاديث آن‏
در اين قسمت نام محدّثين و مؤلّفينى كه همه كتاب سليم يا بعضى احاديث آن را بدون واسطه يا با واسطه نقل كرده‏اند و يا تصريح به داشتن نسخه‏اى از كتاب سليم نموده‏اند مى‏آوريم. براى رعايت اختصار از ذكر نام كتاب و آدرس در اين ترجمه خوددارى مى‏شود و طالبين مى‏توانند به متن عربى مراجعه كنند. همچنين با مطالعه مداركى كه در آخر هر حديث ذكر خواهد شد مى‏توان به نام كتابها و آدرس آنها دست يافت.
در ترتيب اسامى علما تاريخ وفات ايشان در نظر گرفته شده است، و آنچه از القاب و كلمات مدح براى محدّثين و علما ذكر مى‏شود از كلمات شيخ طوسى و نجاشى و ديگر بزرگان علم رجال استفاده شده است. اين القاب را براى آن آورده‏ايم كه معلوم شود هر يك از اين محدّثين از نظر علمى و اجتماعى چه شخصيّتى داشته‏اند و
__________________________________________________
 (6) ريحانة الادب: ج 6 ص 369.
 (7) الذريعة: ج 2 ص 154.
 (8) كشف الاستار: ج 2 ص 130.
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 76
چه اندازه نزد ائمه عليهم السّلام مقرّب بوده‏اند. اعتماد و نقل اينان بر كتاب سليم، مقام والاى آن را بعنوان يك مدرك دينى معتبر روشن مى‏كند.
ذيلا اسامى بيش از 130 نفر از شخصيتهاى بزرگ شيعه و نيز غير شيعه، كه احاديث كتاب سليم را نقل كرده‏اند تقديم مى‏شود.
1. عالم بزرگ شيعه در بصره عمر بن اذينه متوفاى 168، كه از اصحاب امام صادق و امام كاظم عليهما السّلام بوده و كتابى دارد.
2. شيخ موثّق ابراهيم بن عمر يمانى، كه از اصحاب امام باقر و امام صادق عليهما السّلام بوده و چند كتاب از اصول دارد و كتابهايش مورد اعتماد است.
3. حافظ ابو عروة معمر بن راشد بصرى متوفاى 152، كه از عامه و مورد وثوق ايشان است.
4. مورّخ شهير نصر بن مزاحم منقرى كوفى، كه از اصحاب امام باقر عليه السّلام است و تأليفاتى دارد.
5. شيخ موثّق ابو خالد كابلى، كه از اصحاب امام سجاد و امام باقر و امام صادق عليهم السّلام است.
6. شيخ موثّق عبد الله بن مسكان از اصحاب امام باقر و امام صادق و امام كاظم عليهم السّلام، كه تأليفاتى دارد.
7. شيخ موثّق ابو محمّد عبد الله بن مغيره بجلى از اصحاب امام كاظم عليه السّلام كه سى كتاب تأليف كرده است.
8. شيخ موثّق جليل القدر مفضّل بن عمر جعفى، كه از اصحاب امام صادق و امام كاظم عليهما السّلام است.
9. شيخ موثّق محمد بن اسماعيل زعفرانى، كه از اصحاب امام صادق عليه السّلام است.
10. شيخ موثّق حماد بن عيسى متوفاى 209، كه از اصحاب امام صادق و امام كاظم و امام رضا و امام جواد عليهم السّلام است و تأليفات بسيارى دارد.
11. محدّث كبير عبد الرزاق بن همام صنعانى متوفاى 211، كه از اصحاب امام صادق عليه السّلام است و تأليفات زيادى دارد. او نزد عامه هم از محدّثين بزرگ است و كتاب «المصنّف» تأليف اوست.
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 77
12. شيخ جليل محمد بن ابى عمير ازدى بغدادى متوفاى 217، كه از اصحاب امام كاظم و امام رضا و امام جواد عليهم السّلام است. او از سرشناسان شيعه بوده و نزد شيعه و غير شيعه جليل القدر و صاحب منزلت است و 94 كتاب تأليف كرده است.
13. شيخ موثق محمد بن اسماعيل بن بزيع، كه از اصحاب امام كاظم و امام رضا و امام جواد عليهم السّلام است و تأليفاتى دارد.
14. محدّث موثّق حسين بن سعيد اهوازى، كه از اصحاب امام رضا و امام جواد و امام هادى عليهم السّلام است و 30 كتاب تأليف كرده است.
15. شيخ جليل موثّق على بن مهزيار اهوازى، كه از اصحاب امام رضا و امام جواد و امام هادى عليهم السّلام است و 33 كتاب تأليف نموده است.
16. شيخ موثّق عبّاس بن معروف كه از اصحاب امام رضا و امام هادى عليهما السّلام است.
17. شيخ قميّين محدّث جليل محمد بن عيسى، كه از اصحاب امام رضا عليه السّلام است.
18. شيخ موثّق معتمد عبد الرحمن بن ابى نجران تميمى، كه از اصحاب امام رضا عليه السّلام است و تأليفات بسيارى دارد.
19. شيخ زاهد موثّق حسن بن على بن فضّال تيملى كوفى، كه از اصحاب امام رضا عليه السّلام است.
20. شيخ موثّق يعقوب بن يزيد سلمى از اصحاب امام رضا و امام جواد و امام هادى عليهم السّلام كه صاحب تأليفاتى است.
21. شيخ و فقيه قميّين موثّق جليل القدر احمد بن محمد بن عيسى از اصحاب امام رضا و امام جواد و امام هادى عليهم السّلام كه تأليفاتى دارد. او از شدت احتياط و دقّت در نقل احاديث، كسانى را كه از راويان ضعيف نقل مى‏كردند از قم اخراج مى‏نمود.
22. محدّث جليل ابراهيم بن هاشم قمى، از اصحاب امام رضا عليه السّلام كه تأليفاتى دارد.
23. متكلّم فقيه محدّث فضل بن شاذان نيشابورى متوفاى 260، كه از اصحاب امام هادى و امام عسكرى عليهما السّلام است و 180 كتاب تأليف كرده است.
24. شيخ موثّق على بن حسن بن فضال از اصحاب امام هادى و امام عسكرى عليهما السّلام كه از غير شيعه است و 30 كتاب تأليف كرده است.
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 78
25. شيخ موجّه حسن بن موسى الخشاب از اصحاب امام عسكرى عليه السّلام كه از بزرگان شيعه است و تأليفاتى دارد.
26. شيخ جليل موثّق محمد بن حسين بن ابى الخطاب متوفاى 262، كه از اصحاب امام جواد و امام هادى و امام عسكرى عليهم السّلام است و تأليفاتى دارد.
27. شيخ محدّث موثّق احمد بن محمد بن خالد برقى متوفاى 274، كه از اصحاب امام رضا و امام جواد و امام هادى عليهم السّلام بوده و حدود 100 كتاب تأليف كرده است.
28. شيخ محدّث مورّخ ابراهيم بن محمد ثقفى متوفاى 283.
29. شيخ محدّث موثّق حسين بن حكم حبرى متوفاى 286.
30. شيخ قميّين عبد الله بن جعفر حميرى، كه در سال 300 زنده بوده و از اصحاب امام هادى و امام عسكرى عليهما السّلام است و تأليفات زيادى دارد و در جمع آورى كتب زحمات زيادى كشيده است.
31. شيخ موثّق سليمان بن سماعة ضبّى كوفى.
32. شيخ و فقيه شيعه سعد بن عبد الله اشعرى قمى متوفاى 299، كه از اصحاب امام حسن عسكرى عليه السّلام بوده است. او تأليفات زيادى دارد و در جمع آورى كتب زحمات زيادى كشيده است.
33. فقيه شيعه محمد بن مسعود عيّاشى سمرقندى، كه بيش از 200 كتاب تأليف كرده است.
34. سيّد محدّثين محمد بن حسن صفّار متوفاى 300، كه از اصحاب امام حسن عسكرى عليه السّلام است و تأليفاتى دارد.
35. محدّث جليل فرات بن ابراهيم كوفى متوفاى 307.
36. محدّث معتمد على بن ابراهيم بن هاشم قمّى كه در سال 307 زنده بوده و تأليفاتى دارد.
37. محدّث موثّق جليل محمد بن عباس بن ماهيار، كه در سال 328 زنده بوده و تأليفات بسيارى دارد.
38. رئيس محدّثين ثقة الاسلام محمد بن يعقوب كلينى رازى متوفاى 329 صاحب كتاب كافى، كه رئيس علماى شيعه در زمان خود بوده است.
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 79
39. شيخ و فقيه موثّق قميّين على بن حسين بن بابويه متوفاى 329، كه پدر شيخ صدوق است و تأليفاتى دارد.
40. شيخ موثّق بصريّين عبد العزيز بن يحيى جلّودى متوفّاى 330، كه تأليفاتى دارد.
41. شيخ موثّق مظفّر بن جعفر علوى سمرقندى، كه از مشايخ اجازه است.
42. شيخ شيعه محمد بن همام بن سهيل متوفاى 332، كه از محدّثين دقيق بوده و تأليفاتى دارد.
43. حافظ احمد بن محمد بن سعيد بن عقده متوفاى 333 كه زيدى بوده و تأليفات بسيارى دارد.
44. متكلّم جليل محمد بن جرير طبرى آملى شيعى از علماى قرن چهارم، كه تأليفاتى دارد.
45. شيخ محدّث فقيه محمد بن على ماجيلويه قمى، كه از اساتيد شيخ صدوق بوده است.
46. شيخ و فقيه قميّين محمد بن حسن بن وليد كه در سال 343 زنده بوده و از اساتيد شيخ صدوق است. او در فقه و رجال تخصّصى داشته و تأليفاتى دارد.
47. شيخ موثّق شيعه محمد بن يحيى عطّار اشعرى قمى، كه از مشايخ كلينى و صدوق است و تأليفاتى دارد.
48. محدّث موثّق محمد بن موسى بن متوكل، كه صدوق روايات بسيارى از او نقل كرده است.
49. علامه مورّخ مشهور على بن حسين مسعودى متوفاى 346، كه تأليفات بسيار زيادى دارد.
50. شيخ على بن محمد بن زبير قريشى كوفى متوفاى 348 كه از مشايخ اجازه است.
51. حافظ محدّث احمد بن موسى بن مردويه اصفهانى متوفاى 352، كه از عامه است.
52. حافظ ابو بكر محمد بن احمد جرجرائى متوفاى 378.
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 80
53. شيخ محدّثين محمد بن على بن بابويه شيخ صدوق متوفاى 381، كه تأليفات بسيارى دارد.
54. شيخ محدّث جليل حسن بن على بن شعبه حرانى صاحب تحف العقول، كه از علماى قرن چهارم است.
55. فقيه موثّق على بن محمد خزّار قمى از علماى قرن چهارم، كه فاضلى جليل و محدّثى معروف بوده است.
56. محدّث موثّق جليل هارون بن موسى تلعكبرى متوفاى 385، كه همه كتابهاى اصول و تأليفات شيعه را نقل كرده است.
57. شيخ محدّث فقيه محمد بن احمد بن شاذان قمى، كه از علماى قرن چهارم است.
58. شيخ حسين بن بسطام بن سابور زيّات نيشابورى متوفاى 401.
59. شيخ ابو عتاب عبد الله بن بسطام نيشابورى برادر شيخ حسين، كه هر دو مشتركا مؤلف كتاب «طب النبى و الائمه عليهم السّلام» هستند.
60. محدّث جليل شيخ حسين بن عبيد الله غضائرى متوفاى 411، كه از مشايخ اجازه است و تأليفات زيادى دارد.
61. لسان شيعه شيخ مفيد محمد بن محمد بن نعمان بغدادى متوفاى 413، كه بيش از 200 كتاب تأليف كرده است.
62. متكلم جليل سيّد مرتضى على بن حسين موسوى متوفاى 436، كه تأليفات بسيارى دارد.
63. شيخ محدّث على بن احمد قمى معروف به ابن ابى جيد، كه از علماى قرن پنجم و از مشايخ اجازه است.
64. شيخ احمد بن عبد الواحد معروف به ابن عبدون، كه از مشايخ اجازه است.
65. شيخ موثّق جعفر بن محمّد دوريستى، كه از شاگردان شيخ مفيد و سيد مرتضى است.
66. علّامه جليل و فقيه محدّث ابو الفتح محمد بن على كراجكى متوفاى 449، كه از شاگردان سيد مرتضى بوده است.
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 81
67. رجالى موثّق شيخ ابو العباس نجاشى متوفاى 450 كه از اركان علم رجال است و تأليفاتى دارد.
68. محدّث جليل شيخ ابو المفضل شيبانى، كه تأليفاتى دارد.
69. شيخ الطائفة ابو جعفر محمد بن حسن طوسى متوفاى 460، كه مؤسّس حوزه علميه نجف و صاحب كتابخانه عظيم در بغداد بوده و تأليفات بسيارى دارد.
70. علّامه محدّث شيخ ابو عبد الله نعمانى متوفاى 426، كه از بزرگان مؤلفّين شيعه است.
71. شيخ حسين بن عبد الوهاب كه صاحب كتاب عيون المعجزات است.
72. عالم محقّق شيخ ابو الصلاح حلبى، كه شاگرد سيد مرتضى و شيخ طوسى بوده و تأليفاتى دارد.
73. قاضى محدّث ابو القا
74. محدّث جليل شيخ ابو على فرزند شيخ طوسى معروف به مفيد دوّم متوفاى 515، كه تأليفاتى دارد.
75. فقيه صالح شيخ ابو عبد اللَّه ابن شهريار خزانه دار حرم امير المؤمنين عليه السّلام كه در سال 516 زنده بوده است.
76. عالم جليل شيخ ابو الحسن عريضى، كه از علماى قرن ششم است.
77. فقيه جليل شيخ ابو عبد الله ابن كمال متوفاى 597، كه صاحب تأليفاتى است.
78. عالم بزرگ شيخ ابو عبد الله مقدادى.
79. محدّث بزرگ شيخ ابن شهرآشوب مازندرانى پدر صاحب مناقب، كه از علماى قرن ششم است.
80. شيخ موثّق امين الاسلام طبرسى متوفاى 548، كه تأليفاتى دارد.
81. خطيب خوارزمى متوفاى 568، كه از عامه است و تأليفاتى دارد.
82. شيخ محدّث حسين بن ابى طاهر جاوانى كه از علماى قرن ششم است و تأليفاتى دارد.
83. شيخ فقيه جمال الدين سوراوى از علماى قرن ششم، كه تأليفاتى دارد.
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 82
84. عالم فقيه ابو البقاء هبة الله بن نما حلّى، كه از بزرگان علماى قرن ششم است.
85. محدّث جليل ابو منصور طبرسى متوفاى 620، كه از اساتيد ابن شهرآشوب است.
86. حافظ موثّق علّامه شيخ ابو عبد الله ابن شهرآشوب متوفاى 588، كه در رجال و حديث متبحّر بوده و تأليفاتى دارد.
87. شيخ موثّق فقيه سديد الدين شاذان بن جبرئيل قمى متوفاى 660، كه تأليفاتى دارد.
88. عالم جليل سيد رضى الدين على بن طاوس حلى متوفاى 664، كه از بزرگان علماى شيعه است و تأليفات بسيارى دارد.
89. عالم جليل محمد بن حسين رازى از علماى قرن هفتم، كه صاحب كتاب «نزهة الكرام» است.
90. محدّث بزرگ سيّد شمس الدين فخّار بن معد موسوى حائرى.
91. فقيه بزرگ شيخ جمال الدين يوسف دمشقى متوفاى 676، كه صاحب كتاب «الدر النظيم» است.
92. فقيه بزرگ شيخ نجم الدين معروف به محقّق حلّى متوفاى 676، كه تأليفات بسيارى دارد.
93. علامه مورخ شيخ ابو الحسن على بن عيسى اربلى متوفاى 692، كه تأليفاتى دارد.
94. عالم جليل شيخ رضى الدين على بن يوسف بن مطهر حلى صاحب كتاب «العدد القويّة» كه برادر علامه حلّى است.
95. شيخ ابو اسحاق حموئى متوفاى 722 كه از محدّثين و حفّاظ عامه و صاحب كتاب «فرائد السمطين» است.
96. علامه بزرگ جمال الدين ابو منصور حسن بن يوسف بن مطهّر علّامه حلى متوفاى 726، كه تأليفات بسيارى دارد.
97. عالم محدّث ابو محمد ديلمى از علماى قرن هشتم، كه صاحب كتاب «ارشاد القلوب» است.
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 83
98. محدّث حافظ على بن شهاب همدانى متوفاى 786 از علماى عامّه، كه صاحب كتاب «مودّة القربى» است.
99. حافظ فقيه شيخ رجب برسى متوفاى 773، كه صاحب كتاب «مشارق انوار اليقين» است.
100. علّامه فقيه شيخ عز الدين حسن بن سليمان حلّى، كه در سال 803 زنده بوده و تأليفاتى دارد.
101. علامه بزرگ شيخ نور الدين بياضى متوفاى 877 كه تأليفاتى دارد.
102. محدّث جليل شرف الدين استرآبادى متوفاى 940، كه صاحب كتاب «تأويل الآيات الظاهرة» است.
103. شيخ جليل علم بن سيف نجفى كه در سال 937 زنده بوده و صاحب كتاب «كنز جامع الفوائد» است.
104. عالم فقيه شيخ ابراهيم قطيفى بحرانى كه در سال 927 زنده بوده و صاحب كتاب «تعيين الفرقة الناجية» است.
105. عالم محقّق فاضل الدين حموئى خراسانى متوفاى حدود 950، كه صاحب كتاب «منهاج الفاضلين» است.
106. عالم جليل شيخ احمد بن محمد مقدّس اردبيلى متوفاى 993، كه تأليفات بسيارى دارد.
107. محقّق جليل شيخ جمال الدين حسن بن شهيد ثانى متوفاى 1011، كه در فقه و رجال و حديث متبحّر بوده و تأليفاتى دارد.
108. عالم متبحّر سيّد قاضى نور الله شوشترى شهيد در سال 1019، كه صاحب تأليفات بسيارى از جمله كتاب «احقاق الحق» است.
109. علّامه جامع شيخ بهائى متوفاى 1030، كه صاحب تأليفات بسيارى است.
110. محدّث كامل علّامه شيخ محمّد تقى مجلسى پدر علامه مجلسى، متوفاى 1070 كه صاحب تأليفاتى است.
111. علّامه رجالى سيّد مصطفى تفرشى، كه در سال 1015 زنده بوده و صاحب كتاب «نقد الرجال» است.
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 84
112. عالم جليل سيّد محمّد مير لوحى سبزوارى متوفاى بعد از سال 1038، كه صاحب كتاب «كفاية المهتدى في معرفة المهدى عليه السّلام» است.
113. محقّق متبحّر شيخ محمد على استرآبادى متوفاى 1094، كه صاحب كتاب «منهج المقال» است.
114. علّامه محدّث شيخ حرّ عاملى متوفاى 1104، كه صاحب كتاب «وسائل الشيعه» است و تأليفات بسيارى دارد.
115. علّامه محدّث سيّد هاشم بحرانى متوفاى 1107، كه تأليفات بسيارى دارد.
116. رئيس المحدّثين علامه مجلسى متوفاى 1111، كه صاحب كتاب «بحار الانوار» است و تأليفات بسيارى دارد.
117. علامه محدّث سيّد نعمة الله جزائرى متوفاى 1112، كه تأليفات بسيارى دارد.
118. علامه محدث شيخ عبد على حويزى متوفاى 1112، كه تأليفات بسيارى دارد.
119. عالم محقّق شيخ بهاء الدين بن تاج الدين مشهور به فاضل هندى متوفاى 1135، كه صاحب كتاب «كشف اللثام» است.
120. محدّث متبحّر شيخ يوسف بحرانى متوفاى 1186، كه صاحب كتاب «الدرر النجفيّة» است.
121. عالم متبحّر شيخ عبد الله بحرانى، كه صاحب كتاب «عوالم العلوم» است.
122. علّامه محقق مير محمد اشرف عاملى متوفاى 1145، كه صاحب كتاب «فضائل السادات» است.
123. محقّق رجالى شيخ ابو على حائرى متوفاى 1216، كه صاحب كتاب «منتهى المقال» است.
124. عالم محقّق شيخ عبد النبى نيشابورى متوفاى 1232، كه تأليفات بسيارى دارد.
125. علامه محقق شيخ احمد نراقى كاشانى متوفاى 1244، كه تأليفاتى دارد.
126. علامه محقّق شيخ مرتضى انصارى متوفاى 1281، كه صاحب كتاب رسائل و مكاسب است.
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 85
127. عالم محقّق سيد اسماعيل نورى طبرسى كه صاحب كتاب «كفاية الموحدين» است.
128. حافظ سليمان بن ابراهيم قندوزى بلخى متوفاى 1294، كه صاحب كتاب «ينابيع المودّة» است.
129. علامه سيد مهدى قزوينى نجفى متوفاى 1300، كه صاحب كتاب «الصوارم الماضية» است.
130. علامه مير حامد حسين هندى متوفاى 1306، كه صاحب «عبقات الانوار» است و تأليفات بسيارى دارد.
131. عالم محدّث سيد اعجاز حسين كنتورى برادر مير حامد حسين كه صاحب كتاب «كشف الحجب و الاستار» است.
132. عالم بزرگ سيد محمد باقر خوانسارى متوفاى 1313، كه صاحب كتاب «روضات الجنات» است.
133. علامه محدّث شيخ حسين نورى طبرسى، متوفاى 1320، كه صاحب كتاب «مستدرك الوسائل» و تأليفات بسيارى است.
134. علّامه محقّق شيخ عبد الله مامقانى متوفاى 1353، كه صاحب كتاب «تنقيح المقال» و تأليفات ديگرى است.
135. علّامه بزرگ شيخ عبد الحسين امينى نجفى متوفاى 1390، كه صاحب كتاب «الغدير» و تأليفات ديگرى است.
با توجّه به آنچه ذكر شد معلوم گرديد كه چگونه اين كتاب از قرن اوّل تاكنون در طول هزار و چهار صد سال مورد توجه علماى شيعه و نيز نسلهاى شيعى يكى پس از ديگرى بوده، و در حفظ و انتقال آن به نسلهاى بعد از خود كوشيده‏اند.
علماى عصر حاضر همچون محدث نورى و شيخ آقا بزرگ تهرانى و علّامه امينى و علّامه سيد صادق بحر العلوم و علامه شيخ شير محمد همدانى عنايت خاصّى در مورد كتاب سليم داشته‏اند، تا آنكه در نيمه دوّم قرن چهاردهم اين كتاب براى‏
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 86
اوّلين بار بچاپ رسيد و در طول بيش از پنجاه سال به شكلهاى مختلفى منتشر شده و به فارسى و اردو نيز ترجمه گرديد و انتشار يافت، كه توضيح آن در بخش دهم خواهد آمد.
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 87
بخش ششم كتاب سليم نزد غير شيعه‏
تفكر آزادانه در بررسى تاريخ نقل راويان غير شيعه از سليم سخنان علما در باره اعتبار كتاب سليم بين شيعه و غير شيعه اعتراف حسن بصرى در باره كتاب سليم‏
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 88
تفكر آزادانه در بررسى تاريخ‏
كتاب سليم در واقع حكايت تاريخ صحيح اسلام با سند متصل از قول كسانى است كه در متن قضايا حاضر بوده‏اند و بعبارت ديگر بيانگر قسمتهاى حسّاس از تاريخ مسلمين است كه باعث تفرقه و اختلاف آنان گرديده، همان طور كه بيانگر فرقه ناجيه است.
وظيفه مسلمان غير متعصب آنست كه همه كتب تاريخى و حديثى اسلام را مورد مطالعه قرار دهد و فقط به آنچه اهل مذهبش نوشته‏اند اكتفا نكند، تا شايد با كنار گذاردن پيش ساخته‏هاى ذهنى حقايقى ناگفته برايش منكشف شود و نور هدايت از روزنه‏هاى تاريخ بر قلب او بتابد و ره توشه آخرت را با اطمينان خاطر آماده كند.
ضرورت اين مطلب آنگاه بيشتر احساس مى‏شود كه بدانيم تاريخ، بمعناى حكايت امور واقعى و حقايقى است كه خارج از ذهن بوقوع پيوسته و در آن فقط بايد به صدق و كذب مورخ توجّه كرد و هر گونه تعصّبى را كنار گذارد.
در اين راستا، بايد مخالفين شيعه اثنا عشرى نيز چنين باشند، و به آنچه شيعه با اسناد معتبر نقل كرده توجّه كنند و بدون تعصّب آنها را مورد مطالعه قرار دهند.
همان طور كه علماى شيعه در جنبه‏هاى مختلف دينى، كتب مخالفين خود را نيز مورد مطالعه قرار داده و با استفاده از آنها حقيقت را عرضه نموده‏اند.
لذا كتاب سليم بن قيس هلالى، بعنوان يك مرجع تاريخى و حديثى با قدمت هزار و چهار صد ساله در عرصه تحقيقات اسلامى مورد توجّه علماى مسلمين بوده و اكنون نيز در بين مدارك تاريخى جاى خاص خود را حفظ كرده و خواهد كرد.
نقل راويان غير شيعه از سليم‏
عده‏اى از علماى غير شيعه، كتاب سليم و احاديث آن را نقل كرده‏اند. حتّى يكى‏
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 89
از اسناد كتاب سليم تماما از بزرگان محدثين نزد عامّه هستند كه در اوّل نوع «ب» از نسخه‏هاى خطى كتاب موجود است، و هم اكنون بيش از ده نسخه خطى به همين سند موجود است. متن سند چنين است:
 «محمد بن صبيح بن رجا در دمشق بسال 334 هجرى، از عصمة بن ابى عصمة بخارى، از احمد بن منذر صنعانى در صنعا، از عبد الرزّاق بن همام، از معمر بن راشد از ابان بن ابى عياش، از سليم بن قيس هلالى» «1».
در اين سند عبد الرزاق بن همام متوفاى سال 211 از بزرگان محدّثين عامه بشمار مى‏آيد و اكثر اصحاب حديث شاگرد او بوده‏اند و كتاب معروف او بنام «المصنف» در يازده جلد، هم اكنون بعنوان يكى از مدارك معتبر عامه در دسترس است. معمر بن راشد متوفاى سال 152 از بزرگان محدّثين عامّه است و مورد وثوق رجاليّين و تاريخ نويسان و محدّثين آنان است «2».
همچنين امثال ابن مردويه و حاكم حسكانى و خطيب خوارزمى و حموئى خراسانى و ابن شهاب همدانى و قندوزى از محدّثين عامه، و نيز ابن عقده و ابن فضّال از فطحيّه، احاديث سليم را نقل كرده‏اند.
از سوى ديگر، عدّه‏اى از علما كه بين شيعه و عامّه مورد اتفاق در وثاقت هستند تمام كتاب سليم يا احاديث آن را نقل كرده‏اند، همچون ابو الطفيل و عمر بن ابى سلمه و ابراهيم بن عمر يمانى و نصر بن مزاحم و حسين بن حكم حبرى و ابن ابى عمير و ابن نديم و ابراهيم بن محمد ثقفى و شيخ مفيد و مورّخ مسعودى و ابن شاذان «3».
سخنان علما در باره اعتبار كتاب سليم بين شيعه و غير شيعه‏
در اينجا گفتار پنج تن از خبرگان تاريخ و كتابشناسى، در مورد اتفاق شيعه و عامّه بر اعتبار كتاب سليم ذكر مى‏شود:
علّامه سيد شرف الدين مى‏گويد: «سليم كتابى در موضوع امامت دارد كه شيعه و
__________________________________________________
 (1) به ص 140 همين كتاب مراجعه شود.
 (2) رجال نجاشى: ص 268 رجال طوسى: ص 267 و 315. تنقيح المقال: ج 2 ص 150 و ج 3 ص 234 الغدير: ج 1 ص 75، جامع الرواة: ج 2 ص 253 استقصاء الافحام: ج 1 ص 743 الذريعة: ج 4 ص 250.
 (3) نام اين راويان از سليم مفصّلا در بخش قبلى ذكر شد.
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 90
عامه از آن نقل مى‏كنند» «4».
حاج آقا بزرگ تهرانى مى‏گويد: «كتاب سليم از كتابهاى مرجع و اصول مشهور بين شيعه و عامه است» «5».
علامه امينى مى‏گويد: «سليم كسى است كه نزد شيعه و غير شيعه به او و كتابش استناد مى‏شود» «6». و نيز مى‏گويد: «كتاب سليم از اصول مشهور و متداول از زمانهاى قديم است و نزد محدّثين شيعه و عامّه و تاريخ نويسان مورد اعتماد است ... و بهمين جهت است كه بسيارى از بزرگان عامّه همچون حسكانى از آن نقل كرده و به آن استناد نموده‏اند» «7».
علامه مرعشى نجفى مى‏گويد: «كتاب سليم معروف است و نزد ما و اكثر عامّه مورد اعتماد است» «8».
علامه موحّد ابطحى مى‏گويد: «كتاب سليم كتابى مشهور بين شيعه و عامه است» «9».
اعتراف حسن بصرى در باره كتاب سليم‏
از آنجا كه حسن بصرى متوفاى سال 110 از بزرگان محدثين عامه بشمار مى‏آيد و اسناد بسيارى از روايات آنان به او منتهى مى‏شود، ذكر سخن او در باره كتاب سليم در اينجا بسيار بجا است كه تفصيل آن چنين است:
ابان كتاب سليم را بطور كامل بر حسن بصرى عرضه كرد و براى او خواند. او همه مطالب را مورد تأييد قرار داد و گفت: «در اين كتاب حديثى نيست مگر آنكه حق است و از افراد مورد اعتمادى از شيعيان على بن ابى طالب عليه السّلام و ديگران شنيده‏ام» «10».
در پايان اين بخش مى‏توانيم نتيجه‏گيرى كنيم كه كتاب سليم براى هر محقّقى در تاريخ و حديث اسلامى لازم است و بايد در تحقيقات اسلامى مورد استفاده قرار گيرد.
__________________________________________________
 (4) مؤلّفوا الشيعة في صدر الاسلام: ص 16.
 (5) الذريعة: ج 2 ص 153.
 (6) الغدير: ج 1 ص 66.
 (7) الغدير: ج 2 ص 34.
 (8) احقاق الحق: ج 1 ص 55 ج 2 ص 421.
 (9) تهذيب المقال: ج 1 ص 180.
 (10) به ص 195 همين كتاب مراجعه شود.
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 91
بخش هفتم بررسى و جواب مناقشات در باره كتاب سليم‏
روش بحث در جواب شبهات اسامى علمايى كه به شبهات جواب داده‏اند منشأ فكرى در اشكالات نسبت جعل و تحريف به كتاب و جواب آن بررسى در باره ابن غضائرى اشكال ابن غضائرى و جواب آن اشكال سيزده امام و جواب آن اشكال تكلم محمد بن ابى بكر با پدرش و جواب آن اشكال عرضه سليم احاديث كتابش را بر غير معصوم و جواب آن‏
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 92
روش بحث در جواب شبهات‏
در اين فصل شبهات و اشكالاتى كه در مورد كتاب سليم مطرح شده و آنچه ممكن است بعنوان يك سؤال در ذهن خطور كند مورد نقد و بررسى قرار گرفته است. در جواب آنها از سخنان علماى گذشته و حاضر استفاده شده تا معلوم شود بى‏اساس بودن شبهات در طول زمانها در نظر بزرگان علما روشن بوده است. البته مطالبى هم به گفتار ايشان اضافه شده و سعى شده ريشه‏يابى عميقى در اين باره صورت گيرد.
براى فراگيرى بحث نسبت به همه جوانب آن، ترتيب زير در نظر گرفته شده است:
1. منشأ فكرى در اشكالات.
2. جواب شبهه جعل و تحريف كه به همه كتاب مربوط مى‏شود.
3. بحث در باره ابن غضائرى و كتابش، كه منشأ همه شبهات است.
4. بحث در دو اشكال معروف: روايت دال بر سيزده امام، مسأله تكلّم محمد بن ابى بكر با پدرش هنگام مرگ او.
از آنجا كه در اين بحث، مناظره و مجادله شخصى مطرح نيست و غرض اصلى يك تحقيق علمى در باره كتاب و جواب از شبهات مربوطه است، لذا فقط متن شبهات و اشكالات بدون ذكر نام گوينده آن مطرح خواهد شد. چنان كه امير المؤمنين عليه السّلام مى‏فرمايد: «دين خدا با اشخاص شناخته نمى‏شود، بلكه با دليل حق شناخته مى‏شود.
پس حق را بشناس تا اهل آن را بشناسى» «1».
__________________________________________________
 (1) بحار الانوار: ج 6 ص 178 ح 7.
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 93
اسامى علمايى كه به شبهات جواب داده‏اند
اكثر كسانى كه در باره سليم و كتابش سخن گفته‏اند، جواب اشكالات را هم بعنوان گوشه‏اى از اين بحث متعرّض شده‏اند كه ذيلا نام ايشان ذكر مى‏شود:
1. علامه مجلسى اوّل در روضة المتقين: ج 14 ص 371.
2. ميرزاى استرآبادى در منهج المقال: ص 15 و 171.
3. فاضل تفرشى در نقد الرجال: ص 159.
4. شيخ حرّ عاملى در وسائل الشيعة: ج 20 ص 210.
5. علامه مجلسى در بحار: ج 8 قديم ص 195 و ج 22 ص 150.
6. وحيد بهبهانى در تعليقه بر منهج المقال: ص 171.
7. شيخ ابو على حائرى در منتهى المقال: ص 153.
8. علامه مير حامد حسين در استقصاء الافحام: ج 1 ص 464، 466، 514، 554، 581، 855.
9. سيد اعجاز حسين در كشف الحجب و الاستار: ص 445.
10. سيد خوانسارى در روضات الجنات: ج 3 ص 30 و ج 4 ص 71.
11. علامه مامقانى در تنقيح المقال: ج 2 ص 52.
12. علامه سيد محسن امين در اعيان الشيعة: ج 5 ص 50، ج 35 ص 293.
13. آية الله خوئى در معجم رجال الحديث: ج 8 ص 220.
14. علامه شيخ محمّد تقى تسترى در قاموس الرجال: ج 4 ص 452.
15. علامه موحّد ابطحى در تهذيب المقال: ج 1 ص 186.
16. حجة الاسلام سيد علاء الدين موسوى در مقدمه بر كتاب سليم.
منشأ فكرى در اشكالات‏
با در نظر گرفتن عظمت كتاب سليم و جايگاه علمى آن از روز اوّل تاكنون و توجّه خاص علما به آن، شكى باقى نمى‏ماند كه اشكال‏تراشى در مورد چنين كتابى و برخورد نامناسب با بزرگترين اصل از اصول چهارصدگانه شيعه، مسلّما منشأ خاصّى‏
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 94
داشته و بايد در صدد كشف آن باشيم. با دقّت در كيفيّت طرح اشكالات و شكل جواب دادن علما به آنها مى‏توان يكى از پنج جهت زير را بعنوان علّت اين امر مطرح كرد:
1. مطالعه نكردن دقيق كتاب و بى‏توجّهى به اهميّت خاصّ آن در جنبه‏هاى علمى از نظر عقايد و تاريخ.
2. اشتباه در مبانى و نظريّات علمى در معناى غلوّ و امثال آن، و نيز اشتباه در فهم اصطلاحات رجاليين.
3. مطرح كردن هر اشكالى بمجرّد خطور در ذهن بدون تعمّق در آن و بدون در نظر گرفتن اثر فرهنگى و اجتماعى آن از نظر لطمه به شخصيّت مؤلف و درجه علمى كتاب و نيز ضررهايى كه از اين ناحيه متوجّه دين مى‏شود.
4. ريشه اشكال‏تراشى‏ها در دشمنان اهل بيت عليهم السّلام همان انگيزه عقيدتى است، كه آنان با هر چه موجب بالا رفتن ولايت باشد مخالفت مى‏كنند و به نوعى به آن ضربه وارد مى‏كنند.
مقابله دشمنان با اين كتاب، با توجّه به منزلت خاصّ آن در معارف اهل بيت عليهم السّلام، يك مسأله طبيعى است و تعجب ندارد. در واقع اشكال در كتاب سليم نيست، بلكه افشاگرى عليه غاصبين خلافت، آنان را وادار به اشكال‏تراشى در مورد كتاب سليم كرده تا بتوانند لكّه‏هاى ننگ را از دامان آنان بزدايند.
5. بعضى از اشكال‏كنندگان، با آنكه از نظر اعتقادى با محتواى كتاب سليم مخالف نيستند، ولى مانند دشمنان با آن برخورد كرده‏اند و مطالبى نامناسب با شأن كتاب مطرح كرده‏اند. در مورد اين گونه اشخاص چند احتمال بنظر مى‏رسد:
- بى‏توجّهى به مبانى اساسى عقايد شيعه و مطالب ريشه‏اى آن.
- عادت غلط به قبول آنچه بين شيعه و غير شيعه مورد قبول است و ردّ آنچه شيعه به تنهايى نقل كرده است. روش اشتباهى كه موذيانه از طرف دشمنان القا شده و عده‏اى ناخودآگاه بدان عادت كرده‏اند. البته اين كار در مناظره جاى خود دارد، ولى نبايد در ترسيم مبانى عقيدتى براى خود شيعه نفوذ كند.
- تقيه از مخالفين و اظهار عدم موافقت با كتاب سليم از سوى كسانى كه بر جان خود خوف داشته‏اند و با اين اظهار غير واقعى توانسته‏اند اصل كتاب يا نسخه‏هايى از
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 95
آن را از شر دشمنان حفظ كنند. دليل بر اين احتمال آن كه عدّه‏اى از كسانى كه در باره كتاب سليم مناقشه كرده‏اند در كتابهاى اعتقادى يا فتوايى خود به احاديث آن استناد كرده‏اند.
با توجه به ريشه‏هاى فكرى كه ذكر شد مى‏بينيم اشكال‏كنندگان بصور مختلفى با كتاب برخورد كرده‏اند. بعضى اشكالاتى را مطرح كرده‏اند ولى خودشان اقرار كرده‏اند كه چنين مطلبى حقيقتا اشكال نيست، و بعضى گفته‏اند كتاب در مجموع مورد اطمينان است چرا كه احاديث آن در كتب معتبر موجود است، و بعضى هم با آنكه اشكالاتى مطرح كرده‏اند ولى در كتب فتوايى و اعتقادى خود به مطالب كتاب استناد كرده‏اند و عملا نشان داده‏اند كه به كتاب سليم اعتماد دارند.
نسبت جعل و تحريف به كتاب و جواب آن‏
يكى از شبهاتى كه در رابطه با كتاب سليم مطرح شده نسبت تحريف و كم و زيادى و حتّى جعل است.
علماى بزرگ متعرّض بطلان اين ادعاى بى‏اساس شده‏اند كه مجموع گفته‏هايشان چنين است: «2» «مطالعه اوّل تا آخر كتاب سليم در حكم به صحت آن كافى است و در اين كتاب مطلب خاصى كه دلالت بر جعل يا تحريف كند وجود ندارد.
نمونه‏هايى هم كه بعنوان اشكال مطرح شده هرگز دلالت بر جعل و تحريف در كتاب ندارد، و خلاصه هيچ دليلى بر جعل در اين كتاب نمى‏توان پيدا كرد. گذشته از اينكه نقل احاديث كتاب سليم در طول چهارده قرن توسط علماى شيعه دليل روشنى است بر اينكه كتاب از هر گونه جعل و تحريفى به دور است، و گر نه اين طور مورد توجه واقع نمى‏شد».
آيا علماى شيعه كه در طول چهارده قرن كتاب سليم را تأييد و از آن نقل كرده‏اند در صدد تأييد كتابى جعلى بوده‏اند؟ آيا نه چنين است كه مى‏خواسته‏اند نمونه‏اى از ميراث علمى مذهب شيعه را در معرض ديد جهانيان قرار دهند؟ آيا با چنين هدفى، كتاب جعلى يا تحريف‏شده‏اى را عرضه مى‏كنند؟ آيا در طول هزار و چهار صد سال‏
__________________________________________________
 (2) روضة المتقين: ج 14 ص 372. نقد الرجال: ص 159. منهج المقال: ص 171. وسائل الشيعة: ج 20 ص 210. معجم رجال الحديث: ج 8 ص 225. تهذيب المقال: ج 1 ص 186.
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 96
واقعا هيچ كس متوجّه اين مطلب نشده است؟
براى روشن شدن كامل مطلب مى‏توان چنين گفت: ادعاى جعل و تحريف فقط براى ايجاد شكّ و ترديد در عظمت كتاب سليم مطرح شده است. چنين ادعايى بدون ذكر هيچ دليلى كه بتواند حتّى گوشه‏اى از آن را ثابت كند از نظر علمى توجيهى جز اين ندارد.
با توجه به اين همه ناقلين احاديث سليم و اعتبار كتاب نزد علماى شيعه و نقل آن با اسناد معتبر و صحيح از ابن اذينة، بسيار خنده‏آور است كه گفته شود كسى كتاب سليم را جعل كرده و آن را به ابن اذينة نسبت داده است. جالبتر آنكه نسبت دهندگان جعل به كتاب سليم، در سخن خود نيز اختلاف دارند: يكى جعل كتاب را به ابان نسبت داده و ديگرى به ابن اذينه، و يكى از آنان گفته: در دنيا مردى كه نامش سليم باشد اصلا وجود نداشته است!!! و اين حاكى از يك تلاش مذبوحانه در تخريب حيثيّت علمى كتاب است.
بعنوان يك ريشه‏يابى در جواب از نسبت جعل و تحريف بايد پرسيد: كداميك از احاديث كتاب سليم بوى جعل يا تحريف دارد؟ و كدام حديث آن با عقايد شيعه منافات دارد؟ محتواى كتاب سليم جز مسائل ريشه‏اى از اعتقادات شيعى چيز ديگرى نيست. اگر كسى در مطالب كتاب سليم شك دارد مسلما مطالب امثال كتاب كافى را هم منكر خواهد بود. بنا بر اين ريشه مسأله را در عقايد نادرست اشكال‏كننده بايد جستجو كرد نه در مطالب كتاب سليم! از سوى ديگر كتاب سليم يك مدرك تاريخى اصيل و معتبر است كه وقايع سقيفه و بعد از آن را براى ما حكايت مى‏كند. مخالفت برخى مطالب آن با منقولات طبرى و امثال آن دليل بر جعل و تحريف در كتاب سليم نيست، بلكه دليل بر وجود جعليّات و تحريفات در تاريخ طبرى و امثال آن است، كه راه تشخيص آن كتاب سليم و نظائرش است.
عجيب‏تر از همه اينكه اشكال‏كننده نسبت «زنديق» و «كافر» به جاعل فرضى كتاب داده است!!! غافل از اينكه معناى اين سخن وجود مطالب دالّ بر كفر در كتاب سليم است، و در نتيجه گوينده اين سخن به همه علمايى كه در طول چهارده قرن مطالب كتاب سليم را نقل كرده‏اند و آنها را قبول كرده‏اند نسبت كفر داده است!!؟
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 97
آيا بهتر نيست اين نسبت را به كسى بدهيم كه بدون مدرك و دليل، چنين اهانت بزرگى به بزرگان علماى شيعه مى‏نمايد؟! آيا در عصر حاضر به كسى كه در صدد تحميل نظر خود باشد و نظر علماى چهارده قرن را ناديده بگيرد، بعنوان صاحب يك روش فرسوده و رنگ باخته نگاه نمى‏كنند؟ آرى تعجب از كسى است كه در دنياى علم كه يك كلمه بدون دليل متقن پذيرفته نمى‏شود اين گونه گستاخانه قلم فرسايى كند و متوجّه عواقب سخن خويش نباشد.
اكنون نوبت اشاره به سخن گروه ديگرى است كه گفته‏اند:
 «بايد آنچه سليم به تنهايى نقل كرده بر مدارك ديگر هم عرضه كرد تا صحيح آن را از غير صحيح تشخيص داد».
اگر منظور از اين گفته آن است كه در اعتبار كتاب و احاديث آن شكّ داشته باشيم، بازگشت اين سخن به همان مطالب بالا است و آنچه در عظمت كتاب در طول چهارده قرن نقل شد در جواب اين سخن كافى است چرا كه همه آنها دالّ بر اعتبار مجموع كتاب سليم است.
اضافه بر آنكه اگر بگوئيم: «آنچه از كتاب سليم كه مؤيّدى داشته باشد قبول مى‏كنيم» در واقع به غير سليم اعتماد كرده‏ايم، و در نتيجه كلام بى‏اعتبارى كتاب سليم خواهد بود. در قسمتهاى گذشته ثابت شد كه در اعتبار اصل كتاب سليم هيچ گونه شكّى نيست تا احتياج به تطبيق آن بر مدارك ديگر باشد.
ولى اگر منظور اين است كه اگر كسى در محتواى كتاب سليم شك دارد مى‏تواند مطالب آن را بر ساير مدارك معتبر تطبيق دهد تا مطمئن شود، و يا منظور اين باشد كه در صورت تعارض مطالب كتاب سليم با كتب ديگر بايد به مدارك ديگر هم مراجعه كرد و پس از دقّت لازم نظر نهايى را اعلام كرد، نه آنكه فورا مطلب كتاب سليم كنار گذاشته شود، اگر منظور يكى از اين دو جهت باشد درست است، و اين مطلبى است كه در همه مدارك حديثى و تاريخى جارى است.
بررسى در باره ابن غضائرى‏
ابن غضائرى اوّل كسى است كه در مورد كتاب سليم اشكال مطرح كرده، و آنان كه‏
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 98
بعد از او آمده‏اند سخن او را نقل كرده‏اند و مطلبى غير از گفته او بچشم نمى‏خورد.
قبل از هر چيز بايد خود ابن غضائرى و كتاب رجال منسوب به او مورد بررسى قرار گيرد و مشخص شود كه اشكال از لسان چه كسى صادر شده و از كجا نشأت گرفته است.
ابن غضائرى كسى است كه گفته‏هايش در كتاب رجال منسوب به او از نظر علماى رجال قابل اعتماد نيست، و اين مطلب در چهار جنبه قابل بررسى است:
الف. نسبت كتاب رجال بنام «ضعفاء» به ابن غضائرى ثابت نيست، چرا كه نسخه كتاب مزبور را سيد جمال الدين ابن طاوس در قرن هفتم براى اوّلين بار پيدا كرده است و تا آن روز نامى از آن ديده نمى‏شود. حتّى شيخ طوسى و نجاشى كه در صدد معرفى كتب شيعه بوده‏اند كتابى به اين نام براى ابن غضائرى نقل نكرده‏اند. بلكه صريح كلام شيخ طوسى در كتاب فهرست آن است كه دو كتاب ابن غضائرى در رجال بدست ورثه او از بين رفته است.
جالبتر اينكه ابن طاوس فقط مطالب آن كتاب را در كتاب «حل الاشكال» خود آورده است، ولى از اصل كتاب «ضعفاء» از زمان او تا امروز نيز خبرى نيست، و كسى نسخه‏اى از آن نيافته است.
از سوى ديگر ابن طاوس تصريح كرده كه فقط بعنوان نقل محتواى آن اقدام به آوردن مطالب آن در كتاب خود نموده و از نظر اعتبار كتاب «ضعفاء» و مطالب آن ضمانتى نداده است. بلكه صريحا گفته كه اين كتاب به ابن غضائرى نسبت داده مى‏شود و از صحت نسخه شانه خالى كرده است «3».
ب. كتاب «ضعفاء» منسوب به ابن غضائرى سرتاسر تضعيف بزرگان علماى شيعه است كه مشهور به تقوى و دقّت در نقل و صحت در عقايد بوده‏اند. و پيداست كه كتاب مزبور جعلى بوده و جاعل آن به انواع مختلفى در صدد ضربه زدن به رجال شيعه و در نتيجه به روايات شيعه بوده است.
اگر ابن غضائرى آن عالم مشهور شيعه باشد ساحت او مبرّا از چنين اقدامى است و او بزرگتر از آن است كه نسبت به استوانه‏هاى علمى دين ما چنين هتك حرمتهايى‏
__________________________________________________
 (3) فهرست شيخ طوسى: ص 1. الذريعة: ج 4 ص 288 و 289.
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 99
بنمايد، و نسبت چنين كتابى به او در درجه اوّل اهانتى به خود او بشمار مى‏آيد. لذا هيچ كس نتوانسته است نسبت اين كتاب را به او ثابت كند «4».
ج. حاج آقا بزرگ تهرانى مى‏گويد: ظاهر اين است كه مؤلف حقيقى رجال ابن غضائرى، يكى از معاندين نسبت علماى شيعه بوده است و مى‏خواسته به هر صورت نسبتهاى ناروا به آنان دهد. لذا اين كتاب را تأليف كرده و برخى گفته‏هاى ابن غضائرى را به آن وارد كرده تا از اين راه سخنان نارواى خود را اعتبار دهد «5».
بنا بر اين بجاى اينكه بگوئيم كتاب سليم جعلى است، بايد بگوييم كتاب ابن غضائرى جعلى است و بدست مخالفين جعل شده و به ابن غضائرى نسبت داده شده تا بدين وسيله به امثال كتاب سليم و ساير مدارك و رجال شيعى ضربه زده شود «6».
با يك دقت نظر روشن خواهد شد كه سبك رجال ابن غضائرى به سبك كتب رجالى عامه شباهت دارد و به همان اندازه روش تأليف آن از كتب رجالى شيعه فاصله دارد.
د. بر فرض ثبوت كتاب رجال، نظريات موجود در كتاب منسوب به ابن غضائرى مورد اعتنا نيست چرا كه فورا اقدام به تضعيف مى‏كرده و نسبت به بزرگان شيعه شناخت درستى نداشته است، و كمتر كسى از اشكال‏تراشى او در امان مانده است. اگر بنا باشد به گفته‏هاى او اعتنا كنيم بايد اكثر كتابهاى حديثى مشهور را كنار بگذاريم.
از سوى ديگر او بسيارى از آنچه اشكال حساب نمى‏شود را مايه نقد قرار داده، و بعبارت ديگر مبانى او از نظر رجالى مورد قبول نيست. لذا اكثر گفته‏هايش با سخن ديگران مخالف است و هر كس آن را ديده ردّ كرده است «7».
اشكال ابن غضائرى و جواب آن‏
در اين بخش كلام ابن غضائرى را در اشكال به كتاب سليم نقل مى‏كنيم و از جوانب مختلف به جواب آن مى‏پردازيم.
__________________________________________________
 (4) الذريعة: ج 4 ص 290.
 (5) الذريعة: ج 10 ص 89. المشيخة: ص 36.
 (6) معجم رجال الحديث: ج 1 ص 102.
 (7) الرواشح السماوية: ص 111. تنقيح المقال: ج 1 ص 57 و ج 2 ص 53. فرائد الاصول: ص 334.
اعيان الشيعة: ج 5 ص 50. تهذيب المقال: ج 1 ص 86.
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 100
ابن غضائرى مى‏گويد:
 «كتاب سليم جعلى است، و بر اين مدّعا علاماتى است كه بر آن دلالت دارد. از جمله اينكه محمد بن ابى بكر هنگام مرگ پدرش او را موعظه كرده است، و از جمله اينكه امامان سيزده نفرند، و غير اين دو مطلب. سندهاى اين كتاب مختلف است كه گاهى به روايت عمر بن اذينه از ابراهيم بن عمر صنعانى از ابان بن ابى عياش از سليم است، و گاهى عمر از ابان بدون واسطه نقل مى‏كند» «8».
جمله «سندهاى اين كتاب مختلف است ...» در كلام ابن غضائرى بعنوان اشكال مطرح نيست، بلكه فقط خواسته بگويد اين كتاب به طرق مختلف نقل شده و فقط يك سند ندارد. مؤيّد اين مطلب كلمه «و غير اين دو مطلب» است كه قبل از جمله مزبور آمده، و با اين كلمه اشكالات پايان يافته است.
بنا بر اين مجموع سخن ابن غضائرى در دو اشكال خلاصه مى‏شود:
1. وجود جمله‏اى در كتاب سليم كه دلالت بر سيزده امام داشته باشد.
2. تكلّم محمد بن ابى بكر با پدرش هنگام مرگ با كمى سنّ او.
جواب از هر دو اشكال ابن غضائرى در دو مرحله مطرح مى‏شود:
مرحله اوّل: حدّ اشكال‏
دو اشكالى كه ابن غضائرى مطرح كرده و بر فرض اينكه مورد قبول باشد دلالتى بر جعلى بودن كتاب ندارد، و نهايتا اشكالى بر يك يا دو حديث كتاب است. در اينجا بهتر است به كلام دو نفر از اهل فن توجّه كنيم:
علّامه مجلسى مى‏گويد: «چنين اشكالى باعث اشكال در اصل كتاب نمى‏شود، چرا كه كمتر كتابى از اين نوع اشكالات خالى است» «9».
آية الله خوئى مى‏گويد: «وجود مطلب نادرستى (بر فرض قبول) در يك يا دو مورد از كتابى، دليل بر جعلى بودن آن نمى‏شود، چرا كه بيش از آنچه در باره كتاب سليم ذكر شده در اكثر كتب ... يافت مى‏شود» «10».
__________________________________________________
 (8) خلاصة الاقوال: ص 83.
 (9) بحار الانوار: ج 22 ص 150.
 (10) معجم رجال الحديث: ج 8 ص 225.
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 101
مرحله دوّم: جواب اشكال‏
دو اشكالى كه ابن غضائرى به كتاب سليم نسبت داده درست نيست، و اصل چنين اشكالاتى ثابت نيست تا به وسيله آن بر كتاب سليم اشكال شود. بقيه اين فصل در بيان اين مطلب است:
اشكال سيزده امام و جواب آن‏
در كتاب سليم جمله‏اى كه صريحا دلالت بر سيزده امام داشته باشد وجود ندارد.
همه كسانى كه با اين اشكال برخورد كرده‏اند تصريح نموده‏اند كه جمله‏اى حاكى از اين مطلب در اوّل تا آخر كتاب سليم نيافته‏اند و منشأ اين ادّعا را دقّت نكردن در عبارت و ملاحظه نكردن اوّل تا آخر حديث و عدم توجه به محتواى كلّى كتاب سليم دانسته‏اند. براى روشن شدن اين مطلب، بايد سه جنبه كاملا روشن شود:
اوّل: كتاب سليم به اثبات امامت دوازده امام عليهم السّلام مشهور است.
اين كتاب از قرن اوّل هجرى تاكنون به وجود احاديث در باره امامت دوازده امام عليهم السّلام در آن مشهور است. چنان كه مورّخ مسعودى از قرن چهارم و محدّث نعمانى از قرن پنجم و ابن شهرآشوب از قرن ششم و علامه مجلسى و ديگران به اين مطلب اشاره نموده‏اند «11».
با توجه به اين مطلب، نسبت سيزده امام به چنين كتابى بسيار جاى تعجب خواهد بود! اضافه بر اينكه مشهور بودن كتاب سليم بعنوان يكى از مدارك معتبر شيعه دوازده امامى، و آنچه از سخنان علماى شيعه در طول چهارده قرن در تأييد كتاب سليم و نيز نقلهاى آنان از اين كتاب ذكر شد، دليل روشنى است بر اينكه اگر حديثى در رابطه با اثبات سيزده امام در اين كتاب وجود داشت عوام شيعه آن را رد مى‏كردند و كتاب را كنار مى‏گذاشتند تا چه رسد به علمايى كه بدان استناد كرده‏اند.
دوّم: بيست و چهار مورد از كتاب سليم از احاديث معروف شيعه در اثبات‏
__________________________________________________
 (11) التنبيه و الاشراف: ص 198. غيبت نعمانى: ص 61. مناقب ابن شهرآشوب: ج 1 ص 294. بحار: ج 53 ص 122. روضات الجنات: ج 7 ص 131.
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 102
امامت دوازده امام عليهم السّلام بشمار مى‏آيد كه در كتب حديثى نيز نقل شده است. اين موارد در احاديث: 1، 10، 11 پنج مورد، 14، 16، 21، 25 پنج مورد، 37، 42 دو مورد، 45، 49، 61 دو مورد، 67 يك مورد، 77 يك مورد است «12».
با مطالعه اين 24 مورد كه صراحت كامل در اثبات امامت دوازده امام و انحصار عدد ايشان بر دوازده نفر و نام بردن ايشان در چند مورد و نفى هر گونه زيادى يا كمى از عدد دوازده دارد معلوم خواهد شد كه نسبت سيزده امام به كتاب سليم خنده‏آور است، و از نظر علمى و عرفى چنين نسبتى نمى‏تواند معقول باشد. بخصوص آنكه تعيين نشده اين سيزده امام منطبق بر كدام مذهب است كه در هيچ زمان و مكان پيرو ندارد و كسى به آن قائل نشده است؟ اين سيزده نفر بر چه كسانى منطبق است كه نه در كتاب سليم و نه در جاى ديگر نام و نشانى از نفر سيزدهم نيست؟ مذهب زيدى هم كه امامت را بعد از امام زين العابدين عليه السّلام براى زيد قائل است، بعد از زيد تا امروز بيش از ده‏ها امام داشته‏اند و هرگز بقيه دوازده امام عليهم السّلام را قبول ندارند. بنا بر اين با نسبت دادن اين مطلب به يك نفر زيدى مذهب مشكلى حل نمى‏شود، و ما در دنيا مذهبى نداريم كه به امامت دوازده امام عليهم السّلام به اضافه زيد معتقد باشد.
سوّم: موردى كه دلالت بر سيزده امام داشته باشد اصلا در كتاب سليم وجود ندارد و منشأ اشكال، تصحيف و اشتباه در اداى يك كلمه و يا ضمير است.
با توجه به اينكه ابن غضائرى، مورد كلمه «سيزده امام» را در كتاب سليم معيّن نكرده، احتمال مى‏رود منظور او يكى از سه مورد زير باشد:
1. در حديث 16 بنقل از كتاب راهبى كه در راه صفين با امير المؤمنين عليه السّلام ملاقات كرد چنين نقل مى‏كند: «در آن كتاب نام سيزده نفر از فرزندان حضرت اسماعيل بن ابراهيم را ذكر كرده است ... احمد رسول الله كه نامش محمّد است .... سپس برادرش صاحب پرچم ... و سپس يازده امام ...» «13».
2. در حديث 25 از پيامبر صلى اللَّه عليه و آله نقل كرده كه فرمود: «مقصود از ايشان سيزده نفر
__________________________________________________
 (12) به صفحات 203، 273، 294، 296، 298، 299، 311، 346، 368، 400، 428، 429، 430، 432، 433، 506، 523، 526، 550، 576، 611، 612، 634، 657 از همين كتاب مراجعه شود.
 (13) به ص 368 همين كتاب مراجعه شود.
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 103
است: من و برادرم و يازده نفر از فرزندانم» «14».
3. در حديث 45 از پيامبر صلى اللَّه عليه و آله نقل كرده كه فرمود: «بدانيد كه خداوند نظرى به اهل زمين كرد و از بين آنان دو نفر را انتخاب كرد: من ... و ديگرى على بن ابى طالب ... بدانيد كه خداوند نظر دوّمى كرد و بعد از ما دوازده جانشين از اهل بيتم انتخاب كرد و آنان را يكى پس از ديگرى برگزيدگان امّتم قرار داد» «15».
دو عبارت اوّل جاى اشكال نيست چرا كه به تصريح متن حديث، خود پيامبر صلى اللَّه عليه و آله با دوازده امام عليهم السّلام در نظر گرفته شده است، كه طبعا سيزده نفر مى‏شود.
بنا بر اين تنها عبارتى كه در كتاب سليم بعنوان دلالت بر سيزده امام بايد مورد بررسى قرار گيرد جمله سوّم است. خلاصه اشكال هم به اين نكته منتهى مى‏شود كه ضمير «نا» (يعنى ما) در كلمه «بعدنا» (يعنى بعد از ما) به پيامبر و امير المؤمنين عليهما السّلام بر مى‏گردد، و دوازده نفر بعد از ايشان بمعناى سيزده امام خواهد بود.
با توجه به آنچه تاكنون ذكر شد جواب از اين اشكال در يكى از دو جهت خلاصه مى‏شود:
جهت اوّل: ملاحظه سابقه هزار و چهار صد ساله كتاب و نسخه بردارى‏هاى مختلف در شهرهاى دور از يك ديگر، و با توجه به اينكه هيچ گونه تصريحى در اين جمله بر سيزده امام وجود ندارد و تمام اشكال در تغيير عبارت از «بعدى» به «بعدنا» منحصر شده، و اين كلمه هم از نظر لفظ و هم از نظر معنى قابل اشتباه است، با در نظر گرفتن همه اين جهات اطمينان حاصل مى‏شود كه اين اشتباه يا از خود سليم و يا از راوى و يا از نويسنده نسخه‏اى هنگام شنيدن يا نوشتن سرزده است.
مؤيد اين مطلب، استفاده از ضمير «ى» در دنباله جمله در كلمه «اهل بيتى» و «امّتى» است كه نشان مى‏دهد در «بعدنا» هم ضمير «ى» بوده و اشتباها «نا» نوشته شده است.
از سوى ديگر اين احتمال نيز بجاست كه تصحيف و اشتباه در كلمه «اثنا عشر»
__________________________________________________
 (14) به ص 432 همين كتاب مراجعه شود.
 (15) به ص 551 همين كتاب مراجعه شود.
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 104
باشد. يعنى «بعدنا» به همان صورت باقى باشد و منشأ اين اشتباه را در اين بدانيم كه بجاى يازده نفر اشتباها دوازده نفر نوشته شده و مقصود راوى همان دوازده امام است كه اعتقاد شيعه است.
جهت دوّم: منشأ اشكال بى‏توجّهى راويان به عبارت بوده است. به اين معنى كه راوى بطور واضح مى‏خواسته با ذكر اين حديث امامت دوازده امام عليهم السّلام را اثبات كند، ولى هنگام اداى مطلب از شكل عبارت پردازى خود غافل شده و متوجّه نشده كه ضمير «ما» با «دوازده نفر» منافات پيدا مى‏كند.
بعبارت ديگر، راوى اين حديث را فقط براى اثبات دوازده امام عليهم السّلام آورده و اگر كوچكترين احتمالى مى‏داد كه از كلامش غير اين معنى فهميده مى‏شود ابتدا خود او در گفتن مطالب توقّف مى‏كرد. بنا بر اين با هدف اثبات امامت دوازده امام عليهم السّلام فقط جمله را به شكل نامناسبى بكار برده بطورى كه امكان سوء استفاده از آن ايجاد شده است.
و باز بعبارت ديگر، با توجه به اينكه مؤلف كتاب يك نفر معيّن يعنى سليم بن قيس است، و ناقل آن هم يك نفر معيّن يعنى ابان بن ابى عياش است، و هر دو از اوّل تا آخر كتاب را در نظر داشته‏اند و با آن همه روايات مربوط به دوازده امام عليهم السّلام امكان ندارد در يك مورد خواسته باشند سيزده امام را ثابت كنند، با توجه به اين مطلب پيداست كه اشكال‏كننده با حالت عنادى كه بخود گرفته و از يافتن هر اشكالى در كتاب عاجز شده، در آخرين تلاش خصمانه خود يك كلمه پيدا كرده و با اين تكلّفات خواسته اشكالى و ضربه‏اى بر كتاب وارد كند، و گر نه بى‏اساس بودن اين اشكال بسيار روشن است.
امثال اين مطلب در كتابهاى معتبر ديگر نيز موجود است و هيچ كس در آن كتابها اشكال را بدين صورت مطرح نكرده و نگفته است در آن كتابها حديثى دال بر سيزده امام موجود است زيرا چنين اشكالى به كتابهاى اصيل و معروف شيعه خنده‏آور است، و اكثرا در اثر سقط كلمه‏اى اشتباه در نسخه بردارى بوجود آمده است و با مراجعه به مدارك و متون ديگر بعنوان يك اصلاح كتابتى تلقّى مى‏شود.
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 105
ذيلا به چند نمونه اشاره مى‏كنيم:
1. در كافى از پيامبر صلى اللَّه عليه و آله نقل كرده كه فرمود: «من و دوازده نفر از فرزندانم و تو اى على مايه ثبات زمين هستيم ... و وقتى دوازده نفر از فرزندانم از دنيا رفتند زمين اهل خود را فرو مى‏برد» «16».
در اين حديث پيداست كه يا كلمه «از فرزندانم» اشتباها وارد حديث شده يا «دوازده نفر» اشتباها بجاى «يازده نفر» آمده است، و منشأ آن فقط يك اشكال ناشى از عدم توجه در نقل عبارت است، نه اينكه مى‏خواسته سيزده امام را ثابت كند. و لذا همين حديث در اصل ابو سعيد عصفرى بدون كلمه «از فرزندانم» آمده است «17».
2. در مورد ديگرى از كافى از پيامبر صلى اللَّه عليه و آله نقل مى‏كند كه فرمود: «از فرزندانم دوازده نفر نقيب نجيب هستند كه به آنان الهام مى‏شود، و آخر آنان قائم عليه السّلام است» «18».
در اين حديث كلمه «دوازده نفر» با كلمه «فرزندانم» مناسبت ندارد، زيرا از دوازده امام، حضرت امير المؤمنين عليه السّلام از فرزندان پيامبر صلى اللَّه عليه و آله نيست. ولى اين اشتباه فقط در الفاظ است و منظور راوى مشخص است. لذا همين حديث عينا در كتاب ابو سعيد عصفرى با لفظ «يازده نفر» آمده «19» كه اشكال را بر طرف مى‏كند.
3. در كافى در روايت ديگر از جابر روايت كرده كه خدمت حضرت زهرا عليها السّلام وارد شدم در حالى كه نزد آن حضرت لوحى بود و در آن اسامى جانشينان از فرزندان آن حضرت بود و من دوازده نفر را شمردم» «20».
در اين حديث نيز كلمه «از فرزندان آن حضرت» با دوازده نفر مناسبت ندارد چرا كه امير المؤمنين عليه السّلام از فرزندان حضرت زهرا عليها السّلام نيست، ولى در اينجا نيز اشتباه فقط در عبارات است و مقصود روشن است. لذا همين حديث عينا در اكمال الدين و عيون الأخبار و خصال بدون كلمه «از فرزندان آن حضرت» نقل شده است «21».
__________________________________________________
 (16) كافى: ج 1 ص 534 ح 17.
 (17) اصل ابو سعيد عصفرى: ص 1.
 (18) كافى: ج 1 ص 534 ح 18.
 (19) اصل ابو سعيد عصفرى: ص 1.
 (20) كافى: ج 1 ص 532 ح 9.
 (21) اكمال الدين: ص 311 ح 3. عيون الاخبار: ج 1 ص 37 ح 6. خصال: ب 2 ح 42.
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 106
4. در كافى در حديث ديگرى از امام باقر عليه السّلام نقل مى‏كند كه فرمود: «دوازده امام از آل محمّد عليهم السّلام همگى با ملائكه تماس دارند و از فرزندان پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و على بن ابى طالب عليه السّلام هستند» «22».
در اين حديث كلمه «دوازده امام» با عبارت «از فرزندان على بن ابى طالب عليه السّلام» مناسبت ندارد، ولى منشأ اين اشتباه هم يك غفلت در عبارت است، چنان كه همين حديث در كتاب خصال و عيون الأخبار به اين عبارت آمده است: «همه آنان بعد از پيامبر صلى اللَّه عليه و آله با ملائكه ارتباط دارند، و على بن ابى طالب عليه السّلام هم از ايشان است» «23»، و در اين عبارت اشكالى پيش نمى‏آيد.
با توجه به آنچه ذكر شد واضح مى‏شود كه وجود حديثى در كتاب سليم كه امامت سيزده امام را ثابت كند بكلى منتفى است، و از نظر علمى نسبت چنين مطلبى به كتاب سليم- كه بعنوان يكى از اركان علمى شيعه و مدارك معتبر در اثبات دوازده امام عليهم السّلام شناخته شده- خنده‏آور و فاقد ارزش علمى است، و روشن است كه بعنوان اشكال‏تراشى و ضربه زدن به حيثيت كتاب، عمدا به ميان آورده شده است.
اشكال تكلّم محمد بن ابى بكر با پدرش و جواب آن‏
خلاصه اشكال اين است كه محمد بن ابى بكر چگونه در سنين كودكى هنگام مرگ پدرش آن سخنان مفصّل را با او گفتگو كرده و او را موعظه كرده است، و اين مطلبى است كه در حديث 37 كتاب سليم آمده است.
خلاصه جواب هم اين است كه حديث مزبور از اوّل تا آخرش صحيح و بدون اشكال است و هيچ گونه تص

اشكال تكلّم محمد بن ابى بكر با پدرش و جواب آن‏
خلاصه اشكال اين است كه محمد بن ابى بكر چگونه در سنين كودكى هنگام مرگ پدرش آن سخنان مفصّل را با او گفتگو كرده و او را موعظه كرده است، و اين مطلبى است كه در حديث 37 كتاب سليم آمده است.
خلاصه جواب هم اين است كه حديث مزبور از اوّل تا آخرش صحيح و بدون اشكال است و هيچ گونه تصحيف يا تحريف يا خلطى در آن راه ندارد و از متقن‏ترين احاديث كتاب است، و قرائن داخلى و خارجى بسيارى بعنوان تأييد دارد، و سنّ محمّد بن ابى بكر يك مسأله اختلافى است و در مدارك مختلف سنّ او متفاوت نقل شده است.
براى روشن شدن بيشتر، ابتدا خلاصه‏اى از حديث 37 تقديم مى‏گردد تا معلوم‏
__________________________________________________
 (22) كافى: ج 1 ص 533 ح 14.
 (23) عيون الاخبار: ج 1 ص 46 ح 24. خصال: ب 12 ح 49.
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 107
شود سليم در نقل اين حديث كه مطالب مهمى در بر دارد، دقت بيشترى بكار برده و محكم كارى‏هاى لازم را نموده است. ملخّص حديث چنين است:
سليم بن قيس مى‏خواسته بداند كه پنج نفر اصحاب صحيفه ملعونه، هنگام مرگ چه حالى داشته‏اند، و در آن ساعت حساس كه بسيارى از حقايق بر زبان جارى مى‏شود چه گفته‏اند.
اصحاب صحيفه ابو بكر و عمر و معاذ بن جبل و ابو عبيدة بن جراح و سالم مولى ابى حذيفه هستند كه در حجة الوداع در كعبه پيمان نامه‏اى امضا كردند كه پس از پيامبر صلى اللَّه عليه و آله تا آنجا كه قدرت دارند نگذارند خلافت به اهل بيت عليهم السّلام برسد.
سليم، بدنبال هدف مذكور با سه نفر به اين ترتيب ملاقات كرد: عبد الرحمن بن غنم پدر زن معاذ بن جبل، محمد پسر ابو بكر، امير المؤمنين عليه السّلام.
ابن غنم از احوالات سه تن از اصحاب صحيفه يعنى معاذ و ابو عبيدة و سالم خبر داد كه هنگام مرگ چه كرده‏اند و چه گفته‏اند. خلاصه سخن ابن غنم اين است كه معاذ هنگام مرگ پس از جزع و فزع گفته كه پيامبر و امير المؤمنين عليهما السّلام را مى‏بيند كه او و چهار نفر ديگر اصحاب صحيفه را به آتش بشارت مى‏دهند! ابن غنم مى‏گويد: از سخن معاذ تعجّب كردم و آشفته شدم و در سفر حجّ با كسانى كه در مرگ ابو عبيده و سالم حاضر بودند ملاقات كردم و آنها هم خبر دادند كه آن دو نفر هنگام مرگ نظير سخنان معاذ را گفته‏اند.
سليم، پس از ابن غنم سراغ محمد بن ابى بكر رفت و در باره مرگ ابو بكر از او سؤال كرد. محمد بن ابى بكر آنچه هنگام مرگ پدرش واقع شده بود با تمام جزئيّات توضيح داد و گفت كه پدرش نيز هنگام مرگ نظير سخنان آن سه نفر را گفته است.
همچنين او به سليم گفت كه با عبد الله پسر عمر نيز ملاقات كرده و او هم خبر داده كه پدرش عمر هنگام مرگ نظير سخنان چهار نفر ديگر را گفته است.
و نيز محمد بن ابى بكر به سليم خبر داد كه آنچه خودش و عبد الله بن عمر از ابو بكر و عمر شنيده بودند به امير المؤمنين عليه السّلام خبر داده و آن حضرت فرموده است كه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله قبل از رحلتش و بعد از آن در عالم خواب به آن حضرت همين خبر را داده است.
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 108
بعد از شهادت محمد بن ابى بكر در مصر، سليم با امير المؤمنين عليه السّلام ملاقات كرد و آنچه محمد بن ابى بكر گفته بود به آن حضرت خبر داد، و حضرت فرمود: «محمد راست گفته است خدا او را رحمت كند».
اين بود خلاصه واقعه‏اى كه سليم در حديث 37 نقل كرده، و بسيار مناسب است خواننده گرامى يك بار عين حديث را در متن كتاب بدقّت مطالعه كند تا آنچه بعد از اين در جواب اشكال گفته مى‏شود روشن‏تر باشد.
در متن اين حديث قرائن بسيارى بر صدق وجود دارد، همان طور كه مؤيّداتى در كتب حديث و تاريخ هست كه ذيلا ذكر مى‏شود:
الف. قرائنى از متن حديث كه دلالت بر دقت سليم در نقل اين حديث مى‏نمايد و راه هر گونه تحريف و خلط را مسدود مى‏كند:
1. آنچه محمد بن ابى بكر از قول پدرش نقل كرده با آنچه ديگران از چهار نفر ديگر نقل كرده‏اند تطابق كامل دارد.
2. محمد بن ابى بكر تمام جزئيات قضيّه را نقل مى‏كند، حتّى سخنان عمر و عايشه و برادرش عبد الرحمن را، و اينكه آنان براى وضو خارج شدند و دوباره برگشتند. و اين نشان مى‏دهد كه در مقام نقل يك واقعه مفصل است و مسأله بر سر يك كلمه نيست كه با تغيير آن بخواهيم مشكلى را حل كنيم.
3. محمد بن ابى بكر تصريح مى‏كند كه عمر و عايشه و عبد الرحمن هنگامى به خانه بازگشتند كه او چشمان ابو بكر را بسته بود، و آنان از او پرسيدند كه بعد از خروجشان ابو بكر چه گفته است.
4. محمد بن ابى بكر با دقّت آنچه او به تنهايى شنيده را جدا از آنچه همراه عمر و عايشه و عبد الرحمن شنيده نقل مى‏كند.
5. امير المؤمنين عليه السّلام سخن محمد بن ابى بكر را تصديق مى‏فرمايد و آن را به پيامبر صلى اللَّه عليه و آله مستند مى‏نمايد.
6. محمد بن ابى بكر از اينكه امير المؤمنين عليه السّلام از آنچه در مجلس خصوصى او با پدرش گفتگو شده و اتفاق افتاده خبر مى‏دهد، تعجب مى‏نمايد و آن را بعنوان يكى از
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 109
معجزات آن حضرت و علم غيب تلقى مى‏كند.
7. امير المؤمنين عليه السّلام يك بار ديگر سخن محمد بن ابى بكر را، بعد از شهادت او در جواب سليم مورد تأييد قرار مى‏دهد.
8. مسأله كمى سن محمد بن ابى بكر هنگام مرگ پدر بعنوان يك اشكال نه از طرف امير المؤمنين و نه از طرف پسر عمر و نه از طرف سليم مطرح نشده و به او اعتراض نكرده‏اند، با آنكه در متن قضيه بوده‏اند و سن محمد بن ابى بكر و پدرش و خصوصيات زندگى آن دو را مى‏دانسته‏اند.
از اينجا معلوم است كه سنّ او هنگام مرگ پدر در حدّى بوده كه نقل آن قضايا و گفتگوها با پدر سؤال برانگيز نبوده است، اضافه بر اينكه سليم با دقت خاصى كه در نقل همه رواياتش دارد، در اين حديث بخصوص جزئيّات قضيّه را به صور مختلف از محمد بن ابى بكر سؤال مى‏كند ولى در باره كمى سن او سؤالى مطرح نمى‏كند، و خود محمد بن ابى بكر نيز حتّى توضيح و اشاره‏اى در اين باره ندارد.
ب. قرائن و مؤيّدات خارج از اين حديث كه آن را تأييد مى‏كند:
1. نسخه‏هاى چهارگانه كتاب (الف، ب، ج، د) در تعداد احاديث و زياده و نقيصه آن مختلفند، ولى اين حديث بطور كامل در همه آنها موجود است.
2. شيخ صفّار و شيخ صدوق و شيخ مفيد و ثقفى، اين حديث را با سند به سليم از او نقل كرده‏اند «24». بنا بر اين معلوم مى‏شود اين حديث بهر حال از سليم نقل شده و انحصارى به كتاب او ندارد.
3. در ساير احاديث كتاب سليم، تصديق اين سخنان محمد بن ابى بكر ديده مى‏شود كه در حديث 4 دو مورد و در حديث 11 دو مورد و در حديث 19 نيز يك مورد است «25».
4. در كتب تاريخ و حديث شيعه تأييد قسمتهايى از اين حديث را مى‏بينيم كه‏
__________________________________________________
 (24) بصائر الدرجات: ص 372. علل الشرائع: ج 1 ص 182. الاختصاص: ص 324. الكافيه (شيخ مفيد) بنقل بحار الانوار: ج 8 قديم ص 199. الغارات (ثقفى): ج 1 ص 326.
 (25) به ص 232 و 240 و 301 و 304 و 392 همين كتاب مراجعه شود.
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 110
ذيلا به نمونه‏هايى اشاره مى‏شود:
- ابو الصلاح حلبى نقل كرده كه وقتى ابو لؤلؤ به عمر ضربت زد ... عمر در حالى كه سرش بر سينه پسرش عبد الله بود گفت: «واى بر تو سرم را بر زمين بگذار» و از هوش رفت. پسر عمر مى‏گويد: «از اين حالت نگران شدم». پدرم گفت: «واى بر تو صورتم را بر زمين بگذار» و من سر او را بر زمين گذاردم. او صورت بر خاك مى‏ماليد و مى‏گفت: «واى بر عمر، واى بر مادر عمر اگر خدا او را نيامرزد» «26».
- شيخ مفيد نقل مى‏كند كه عثمان گفت: آخرين كسى بودم كه در لحظات مرگ عمر نزد او بودم. وارد شدم در حالى كه سرش در دامن پسرش عبد الله بود و واى و ويل سر داده بود. گفت: «صورتم را بر زمين بگذار»، ولى عبد الله امتناع كرد. عمر گفت: «اى بى‏مادر، صورتم را بر زمين بگذار»! او هم صورتش را بر زمين گذاشت.
عمر گفت: «واى بر مادرم! واى بر مادرم! اگر بخشيده نشوم»! و اين سخن را آنقدر تكرار كرد تا مرد «27».
- سيد بحرانى نقل مى‏كند كه عبد الله بن عمر گفت: وقتى مرگ پدرم نزديك شد گاهى از هوش مى‏رفت و دو باره بهوش مى‏آمد. وقتى بهوش آمد گفت: «پسرم، على بن ابى طالب را قبل از مرگ بنزد من برسان»! گفتم: با على بن ابى طالب چكار دارى در حالى كه خلافت را بعد از خود بين شش نفر شورى قرار دادى و ديگران را با او شريك نمودى؟ گفت: پسرم، از پيامبر شنيدم كه مى‏گفت: «در آتش جهنم تابوتى است كه دوازده نفر از اصحابم در آن محشور مى‏شوند»، و سپس رو به ابو بكر نمود و گفت:
 «بپرهيز كه اوّل ايشان باشى». سپس رو به معاذ كرد و گفت: «مبادا كه دوّمى آنان باشى».
سپس رو به من كرد و گفت: «اى عمر، مبادا تو سوّمى باشى»! پسرم، اكنون كه بيهوش شده بودم آن تابوت را ديدم كه ابو بكر و معاذ در آن بودند و شكى ندارم كه سوّمى من هستم «28».
اكنون با ملاحظه اين قرائن داخلى و مؤيّداتى كه ذكر شد مطمئن مى‏شويم كه اين‏
__________________________________________________
 (26) بحار الانوار: ج 8 قديم ص 196.
 (27) بحار الانوار: ج 8 قديم ص 197 و 199.
 (28) مدينة المعاجز: ص 109.
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 111
حديث قطعا جزئى از كتاب سليم است، اضافه بر آنكه آنچه در تأييد اصل كتاب از كلمات ائمه عليهم السّلام و سخنان علما نقل شد مطلب را محكمتر مى‏كند.
بنا بر اين هيچ شكى وجود نخواهد داشت كه اين كلام را محمد بن ابى بكر گفته و راه هر گونه تأويل و اشتباه و يا تحريف در آن بسته است تا چه رسد به اينكه دلالت بر جعلى بودن كتاب داشته باشد.
پس از اطمينان از صدق اصل حديث، فقط مسأله كم بودن سن محمد بن ابى بكر باقى مى‏ماند، و در بيان رفع شبهه چنين مى‏گوئيم:
تاريخ ولادت محمد بن ابى بكر از مطالبى است كه در كتب تاريخ در آن اختلاف وجود دارد: بعضى روايات سال تولد او را سال حجة الوداع يعنى سال دهم، و بعضى روايات سال هشتم مى‏داند، و بعضى روايات هم بر قبل از سال هشتم دلالت دارد.
ذيلا مدارك موجود ذكر مى‏شود:
1. مير حامد حسين مى‏گويد: «دهلوى گفته: محمد بن ابى بكر در سال حجة الوداع بدنيا آمده است. ابن اثير گفته: او در سال هشتم بدنيا آمده است. در كتابهاى العقد الثمين و تهذيب الكمال و اختصار تهذيب الكمال و الاستيعاب نيز به همين اختلاف اشاره شده است» «29». البتّه همه اين نقلها از عامّه است و مدارك شيعه غير اين را مى‏گويد.
2. قضيّه تكلّم محمد بن ابى بكر با پدرش هنگام مرگ، در روايات ديگر شيعه هم وارد شده است. با ذكر اين روايات معلوم خواهد شد كه محمد بن ابى بكر هنگام مرگ پدرش در سنى بوده كه مى‏توانسته با او صحبت كند. ذيلا به سه روايت اشاره مى‏شود:
اوّل: روزى امير المؤمنين عليه السّلام از محمد بن ابى بكر پرسيدند: آيا پدرت قبل از مردن اين آيه را قرائت نكرد: وَ جاءَتْ سَكْرَةُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ ذلِكَ ما كُنْتَ مِنْهُ تَحِيدُ، «سكرات مرگ به حق آمد، اين همان چيزى بود كه از آن روگردان بودى». عمر در آن حال به تو گفت: «بپرهيز پسرم كه على بن ابى طالب اين خبر را از تو نشنود و ما را ملامت نكند»! هنگامى كه امير المؤمنين عليه السّلام اين خبر را به محمد بن ابى بكر داد و از او سؤال كرد، تبسّمى فرمود.
__________________________________________________
 (29) استقصاء الإفحام: ج 1 ص 514.
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 112
محمد گفت: يا على، درست فرمودى، و من شنيدم كه پدرم عمر را لعنت كرد و گفت: «تو مرا به مهلكه‏ها انداختى». حضرت فرمود: درست است «30».
دوّم: محمد بن ابى بكر در حال جان كندن پدرش نزد او آمد و گفت: پدر، تو را در حالى مى‏بينم كه قبل از امروز نديده بودم. ابو بكر گفت: پسرم، من به آن مرد ظلمى روا داشته‏ام كه اگر مرا حلال كند اميدوارم حالم بهتر شود! پرسيدم: پدر، چه كسى را مى‏گويى؟ گفت: على بن ابى طالب را. گفتم: من قول مى‏دهم كه در اين باره با على عليه السّلام صحبت كنم و براى تو حلاليّت بگيرم، چرا كه او سختگير نيست.
محمد بن ابى بكر نزد امير المؤمنين عليه السّلام آمد و عرض كرد: پدرم در بدترين حالات است و چنين سخنانى گفته، و من به او قول داده‏ام برايش از شما حلاليّت بگيرم. آيا او را حلال مى‏كنى؟ حضرت فرمود: بخاطر تو آرى، ولى به پدرت بگو بالاى منبر رود و اين حليّت‏طلبى خود را به مردم خبر دهد تا او را حلال كنم.
محمد بن ابى بكر برگشت و به پدرش گفت: «خدا دعايت را مستجاب كرد»، و سپس كلام امير المؤمنين عليه السّلام را براى او بازگو كرد. ابو بكر قبول نكرد و گفت: «دوست ندارم حتّى دو نفر بر من درود نفرستند»! (يعنى اگر من از كار خود اظهار پشيمانى كنم پس از مرگم مردم به من ناسزا مى‏گويند كه چرا حق ديگران را غصب كرده بودى) «31»! سوّم: در كتاب الصراط المستقيم نيز روايت كرده كه محمد بن ابى بكر بر پدرش وارد شد در حالى كه بخود مى‏پيچيد. به او گفت: حالت چگونه است و اين چه حالى است؟ گفت: از ظلمى كه نسبت به على بن ابى طالب روا داشته‏ام چنين حالتى دارم «32».
3. قضيّه تكلم محمد بن ابى بكر هنگام مرگ پدرش در كتابهاى عامّه هم آمده است و اين نيز مؤيدى ديگر در باره سنّ محمد بن ابى بكر است. غزالى و ابن جوزى اين روايت را نقل كرده‏اند:
محمد بن ابى بكر در مرضى كه پدرش در آن از دنيا رفت نزد او آمد. ابو بكر گفت: پسرم، عمويت عمر را فرا خوان تا خلافت را به او بسپارم. گفتم: پدر، بر حق‏
__________________________________________________
 (30) كامل بهائى: ج 2 ص 129 فصل پنجم.
 (31) كامل بهائى: ج 2 ص 129 فصل پنجم.
 (32) اثبات الهداة: ج 2 ص 368 ح 205.
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 113
بوده‏اى يا باطل؟ گفت: بر حق!! گفتم: اگر بر حق بوده‏اى خلافت را براى فرزندانت وصيّت كن، و اگر بر حق نبوده‏اى آن را به غير خود واگذار ...» «33».
مقصود از ذكر روايات فوق اين بود كه معلوم شود قضيّه تكلم محمد بن ابى بكر با پدرش هنگام مرگ او، اختصاص به كتاب سليم ندارد كه اشكالى بر اين كتاب باشد، بلكه هم در ساير كتب شيعه و هم در كتب عامه موجود است، و اين روايات نشان مى‏دهد سنّ او در حدّى بوده كه مى‏توانسته با پدر سخن بگويد.
4. در جريان قتل مالك بن نويره و به اسارت در آمدن قوم او توسط خالد بن وليد كه بخاطر مخالفت آنها با خلافت ابو بكر و طرفداريشان از امير المؤمنين عليه السّلام صورت گرفت، سنّ محمد بن ابى بكر در حدّ بالايى گفته شده بطورى كه برخاسته و در مقابل مردم در باره اسرا صحبت كرده و حق خود را به امير المؤمنين عليه السّلام بخشيده است. طبق اين نقل، سن او در زمان حيات ابو بكر بيش از 10 سال بوده كه چنان مطالبى را گفته است. ذيلا خلاصه‏اى از تاريخ نقل مى‏شود:
در كتاب مدينة المعاجز، در معجزه 361 از معجزات امير المؤمنين عليه السّلام چنين نقل مى‏كند: (در زمره اسرا) خوله حنفيّه وارد مسجد شد و عدّه‏اى از صحابه به او تمايل نشان دادند، ولى او گفت كه خود را جز در اختيار مردى كه سر گذشت او را بگويد و نامش على باشد نخواهد گذاشت.
در اينجا امير المؤمنين عليه السّلام آمد و تاريخچه زندگى او را از غيب برايش گفت، و خوله حاضر شد خود را در اختيار آن حضرت قرار دهد. ابو بكر و عمر گفتند: ارزش اين دختر از سهم على و فرزندانش در غنايم جنگى به اندازه يك سهم بيشتر است و بنا بر اين حق ندارد او را در اختيار خود بگيرد. محمد بن ابى بكر برخاست و گفت: آن يك سهم هم از من حساب شود (و من سهم خود را به على مى‏بخشم). اى عمر، تا كى با اين مرد عناد و كينه‏توزى مى‏كنيد در حالى كه بين شما نظير او نيست؟! مردم هم سخن محمد بن ابى بكر را تأييد كردند.
امير المؤمنين عليه السّلام فرمود: (اگر خوله اسير هم حساب شود) من او را آزاد كردم، چرا كه غارت و اسارتى كه به اين قوم روا داشته شده به اموال ما نبايد داخل شود
__________________________________________________
 (33) استقصاء الافحام: ج 1 ص 514. تذكرة الخواص: ص 62. كشف الحجب: ص 445. سر العالمين: ص 5.
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 114
 (چون خلاف اسلام بوده است). من خدا و رسول و مؤمنين شما را شاهد مى‏گيرم كه اگر او قبول كند با او ازدواج نمايم. خوله هم گفت: قبول كردم ... «34».
با توجّه به آنچه گفته شد ذيلا جمع بندى و خلاصه‏اى از جواب شبهه محمد بن ابى بكر بيان مى‏شود:
سخنان مفصل محمد بن ابى بكر با پدرش هنگام مرگ او، در كتاب سليم و در كتب ديگر شيعه با سند به سليم و بنقل از غير سليم و حتى در كتب عامّه نقل شده است. از اين مجموعه يقين پيدا مى‏كنيم كه محمد بن ابى بكر هنگام مرگ پدرش در سنينى بوده كه براحتى مى‏توانسته با پدر سخن بگويد.
با در نظر گرفتن مطالب فوق و با توجه به اينكه ابو بكر در اواسط سال 13 هجرى از دنيا رفته، اگر تولد محمد در سال حجة الوداع باشد هنگام مرگ پدر نزديك به چهار سال داشته و اگر در سال هشتم باشد بيش از پنج سال داشته است. اين دو قول هم هيچ كدام متواتر و قطعى نيست بلكه هر كدام در حدّ يك نقل تاريخى است، و رواياتى كه از كتاب سليم و غير آن نقل شد دلالت مى‏كند كه او در سنينى بوده كه مى‏توانسته با پدر چنان سخنانى را بگويد و آنها را بخاطر بسپارد.
بنا بر اين وقوع چنين گفتگويى در سن چهار يا پنج سالگى ممكن بوده و جاى اشكال نيست، بخصوص با در نظر گرفتن اينكه رشد جسمى و فكرى در نژادهاى عرب قوى‏تر است و نبايد با غير آن قياس شود. و اگر از نظر اشكال‏كننده كودك در اين سنين نمى‏تواند چنين گفتگويى انجام دهد، همين احاديث كافى است تا سنّ او را در حدى بدانيم كه بتواند چنان سخنانى را بگويد و هيچ گونه ضرورتى در بين نيست كه ما سن چهار يا پنج را براى محمد ثابت كنيم، چرا كه اين چند حديث كه مؤيّد يك ديگرند دليلى قوى‏تر در مقابل آن دو قول خواهد بود. اضافه بر آنكه از حديث مدينة المعاجز سنّ او بيش از نوجوانى هم استفاده مى‏شود.
بر فرض هم كه اين سه قول را متعارض بدانيم، روايت كتاب سليم را كه از روايات شيعه و عامه مؤيّد دارد، بر آن دو كه مؤيّدى ندارد و از عامه نقل شده مقدّم مى‏داريم.
__________________________________________________
 (34) مدينة المعاجز: ص 129.
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 115
ملاحظات‏
در حاشيه مطالبى كه بعنوان جواب از شبهه محمد بن ابى بكر داده شده، تذكر چند نكته لازم بنظر مى‏رسد:
1. با توجّه به جوابى كه داده شد نيازى به احتمالات ذكر شده در اين باب نيست از قبيل اين كه محمد بن ابى بكر نابغه بوده، يا اين گفتگوى او با نظر اعجاز امير المؤمنين عليه السّلام بوده، يا مادرش اسماء به او آموخته و امثال اين احتمالات كه با ذكر جواب اصلى، از آوردن آنها صرف نظر مى‏شود.
2. بر فرض اينكه مسأله سنّ محمد بن ابى بكر بعنوان يك سؤال باقى باشد بايد گفت: باقى ماندن يك نقطه مبهم در مجموع يك حديث يا يك كتاب، بطورى كه فقط سؤال انگيز باشد نه اينكه بصورت يك اشكال ثابت باشد، چنين شبهه‏اى نمى‏تواند به درستى اصل حديث لطمه بزند. در مسأله محمد بن ابى بكر هم مبهم ماندن سنّ او نمى‏تواند يك روايت به اين مفصّلى با آن همه قرائن صدق را باطل كند و از ارزش بيندازد. بلكه اصل مطلب ثابت است و يك قسمت آن بعنوان نكته‏اى حل نشده باقى مى‏ماند.
3. احتمال قوى مى‏رود ريشه مطرح شدن اين اشكال، فقط منزّه نمودن ابو بكر و عمر از سخنانى باشد كه هنگام مرگ بر زبانشان جارى شده و از حقايق و اسرارى پرده برداشته است، و طبيعى است كه دشمن از ميان همه مطالب كتاب اين يك قطعه را كه داراى چنين محتوايى است براى اشكال‏تراشى انتخاب كرده است.
مؤيد اين مطلب كلام صاحب الذريعة است كه مى‏گويد: «ظاهرا مؤلف رجال منسوب به ابن غضائرى از معاندين نسبت به بزرگان شيعه بوده و مى‏خواسته به هر صورتى در مورد آنان بدگويى كند» «35»، و نيز كلام آية الله خويى كه مى‏گويد: «بعضى بطور يقين معتقدند كه رجال منسوب به ابن غضائرى يك كتاب جعلى است و آن را يكى از مخالفين جعل كرده و به ابن غضائرى نسبت داده است» «36».
__________________________________________________
 (35) الذريعة: ج 10 ص 89.
 (36) معجم رجال الحديث: ج 1 ص 102.
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 116
4. ممكن است اشكالاتى نظير اشكال محمد بن ابى بكر مطرح شود كه منشأ آن عدم تطابق مطالب كتاب سليم با كتب غير شيعه باشد. مثلا در تاريخ طبرى مى‏گويد:
 «معاذ بن جبل در جريانات سقيفه حاضر نبوده است»، در حالى كه كتاب سليم او را از مؤسّسين سقيفه مى‏داند.
جواب كلّى از اين نوع شبهات آن است كه بر فرض وجود چنين مواردى، كتاب سليم بعنوان يك اصل اصيل و كهن در مدارك اسلامى بر ساير مدارك ترجيح دارد، و بر فرض آنكه ترجيح هم ندهيم روايتى در مقابل روايت ديگر است و هيچ دليلى وجود ندارد كه نقل ديگرى را بر كتاب سليم ترجيح دهيم.
جاى تعجّب از كسانى است كه منقولات كتابهايى را كه براى مذهب غير شيعه و نجات ابى بكر و عمر و معاذ و امثال آنان تأليف شده بر نقل كتاب سليم مقدم مى‏دارند، در حالى كه امام موسى بن جعفر عليه السّلام مى‏فرمايد:
 «معارف دينت را از غير شيعيان ما مگير، چرا كه اگر از شيعيان ما بگذرى و به ديگرى مراجعه كنى در واقع دين خود را از خائنينى كه به خدا و رسولش و به اماناتشان خيانت كرده‏اند گرفته‏اى ...» «37»!
اشكال عرضه سليم احاديث كتابش را بر غير معصوم، و جواب آن‏
بعنوان آخرين اشكال بى‏رنگ، بعضى از معاندين اين سؤال را نسبت به كتاب سليم مطرح كرده‏اند كه چرا سليم بن قيس احاديثى را كه از معصومين عليهم السّلام مى‏شنيده، براى اطمينان از صحت، آنها را بر غير معصوم عرضه مى‏كرده است؟!! اين سؤال اگر چه نياز به جواب ندارد، ولى با اشاره به جواب آن نكاتى روشن خواهد شد. جواب اين شبهه به پنج وجه ذكر مى‏شود:
1. در سرتاسر كتاب سليم، حتّى يك مورد وجود ندارد كه سليم احاديث معصومين عليهم السّلام را بر غير معصوم عرضه كرده باشد، و آنچه موجود است عرضه‏
__________________________________________________
 (37) بحار الانوار: ج 2 ص 82 ح 2.
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 117
احاديث غير معصومين بر معصوم و غير معصوم است «38» و اين يك امر بسيار عادى و طبيعى است.
2. بر فرض ثبوت چنين مطلبى باز جاى اشكال نيست، زيرا اين كتاب بعنوان يك مدرك عمومى بين مسلمين مطرح است و بايد مطالب آن در برابر كسانى كه معصومين عليهم السّلام را بعنوان امام معصوم قبول ندارند نيز محكم باشد. لذا اگر چنين نسبتى را قبول هم نماييم براى اتمام حجّت بوده است «39».
3. بر فرض قبول شبهه، منظور از اين كار تكثير اسناد روايت و در نتيجه تقويت آن از نظر مدارك بوده است.
4. مسأله عرضه حديث بر ديگران نمى‏تواند بعنوان يك اشكال مطرح باشد، بلكه اين كار حاكى از دقت راوى و ناقل است كه مى‏خواهد مطمئن شود كه در شنيدن و نوشتن خود مرتكب اشتباهى نشده است. اين كار تا آنجا پيشرفت داشته كه علماى بزرگ، احاديث و منقولات خود را به اشخاصى كه از نظر علمى در درجه نازلتر از خود بودند عرضه مى‏كردند تا از جهت اشتباهات سمعى و بصرى و كتابتى در امان بمانند.
5. مؤيّد مطالب فوق و جواب اصلى از شبهه آن است كه بر فرض وجود چنين مواردى در كتاب، وقتى سليم احاديث خود را نزد افراد والامقامى چون سلمان و ابو ذر و مقداد عرضه مى‏كرد، خود آنان چنين اشكالى را به او نمى‏كردند و كار او را مورد انتقاد قرار نمى‏دادند. از اينجا معلوم مى‏شود كه اين شبهه بعنوان اشكال‏تراشى و تلاشهاى بى‏ثمر در اين راه مطرح شده است.
در پايان اين بخش روشن شد كه كتاب سليم از متقن ترين و محكم‏ترين كتابهاى اصول است، بطورى كه شك بدان راه ندارد و نمى‏توان شبهه‏اى به آن متوجه ساخت.
كتابى است استوار بر پايه‏اى محكم كه اشكالات حساب نشده و بدون فكر و تدبّر تأثيرى در عظمت آن نخواهد داشت.
__________________________________________________
 (38) به اوّل بخش سوم همين مقدمه در ص 56 مراجعه شود.
 (39) استقصاء الافحام: ج 1 ص 466.
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 119
بخش هشتم اسناد كتاب سليم‏
وجود احاديث سليم در كتب قدما شجره اسناد و راويان احاديث سليم مناوله و قرائت در نقل كتاب سليم تعداد سندهاى منتهى به كتاب سليم تحقيقى در باره ابان بن ابى عياش تعريف رجال مذكور در اسناد كتاب سليم‏
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 120
وجود احاديث سليم در كتب قدما
براى جمع آورى رواياتى كه از سليم نقل شده، جستجوى كاملى در كتب قدما و متأخرين از شيعه و غير شيعه انجام شد بطورى كه مى‏توان اطمينان يافت نود و پنج درصد از احاديث سليم يافت شده و احتمال وجود احاديث ديگرى از سليم بسيار ضعيف است.
با توجّه به اسناد مذكور و تكرار نام عدّه‏اى از راويان در بعضى از آنها، معلوم مى‏شود اكثر آن اسناد منتهى به كتاب سليم است، و عده‏اى از راويان نسخه‏اى از كتاب سليم را داشته‏اند و از روى آن روايت كرده‏اند، همچون سعد بن عبد الله اشعرى و محمد بن يحيى عطّار و ابراهيم بن هاشم قمى و على بن ابراهيم و حسين بن سعيد و شيخ كلينى و شيخ نعمانى و شيخ صدوق و شيخ طوسى.
بهر حال وجود احاديث سليم با اسناد معتبر و متّصل در كتب قدما يكى از جنبه‏هاى شاخص كتاب سليم است كه اسناد آن را محكمتر مى‏نمايد، و بسيارى از آن اسناد مى‏تواند سندى براى اصل كتاب سليم هم باشد.
شجره اسناد و راويان احاديث سليم‏
در اين بخش ترسيمى از سلسله اسناد منتهى به سليم بصورت شجره بندى آورده مى‏شود. اين شجره‏نامه، معرّف راه هزار و چهار صد ساله‏اى است كه كتاب سليم پيموده، و در همان حال معرّف امانتدارانى است كه اين وديعه آل محمد عليهم السّلام را
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 121
در اين مسير پر خطر حفظ كرده و به ما رسانده‏اند.
بر خواننده كتاب لازم است با نگاهى اجمالى، راهى را كه اين كتاب در چهارده قرن طى كرده و اتصال اسناد نسخه‏هاى امروزى را با نسخه‏اى كه به دست مؤلف بزرگوار نوشته شده بداند، و بعنوان سند دائمى و پشتوانه استوار كتاب آن را بخاطر بسپارد.
تنظيم شجره‏بندى به اين صورت است كه اسناد از سليم بن قيس شروع شده و در مرتبه دوم ابان بن ابى عياش بعنوان روايت‏كننده از سليم ذكر شده است. سپس نام افرادى كه احاديث سليم را از ابان روايت كرده‏اند- كه 14 نفرند- آمده است. بعد از آن راويان از هر يك از چهارده نفر و سپس طبقات بعدى راويان ذكر شده تا آنجا كه به يكى از مدارك و منابع حديثى يا تاريخى منتهى شود كه احاديث سليم با اسنادش در آنها ثبت شده و به دست ما رسيده است.
براى دست‏يابى به عين اسناد به اوّل جلد سوّم متن عربى كتاب سليم و نيز مداركى كه در پايان هر حديث در ترجمه فارسى آمده مراجعه شود.
لازم به تذكر است كه بحثهاى مربوط به تقدّم و تأخّر بعضى راويان و حذف نام بعضى راويان در سندها و نيز اشتباهاتى كه در نام بعضى راويان بوجود آمده در اينجا مطرح نيست و آنچه تقديم مى‏شود نتيجه نهايى از آن مباحث است.
با توجّه در شجره‏اى كه در صفحه بعد آمده كليّه اسنادى كه به سليم بن قيس منتهى مى‏شود و نام همه راويانى كه احاديث او را نقل كرده‏اند، به صورت يك جا به نمايش گذاشته مى‏شود.
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 122
شجره اسناد و راويان احاديث سليم‏
سليم بن قيس/ أبان بن ابى عياش ابراهيم بن عمر يمانى/ حماد بن عيسى و عثمان بن عيسى ابراهيم بن هاشم/ على بن ابراهيم/ كلينى در كافى محمد بن اسماعيل بن بزيع/ فضل بن شاذان در مختصر اثبات الرجعة محمد بن على صيرفى/ ماجيلويه/ ابن وليد/ ابن ابى جيد/ نجاشى و شيخ طوسى در رجال حسين بن سعيد/ احمد بن محمد بن عيسى/ صفار/ ابن وليد/ صدوق در كمال الدين محمد بن عيسى/ احمد بن زياد/ صفار/ ابن وليد/ صدوق در كمال الدين معمر بن راشد/ عبد الرزاق بن همام/ ابو بكر احمد بن منذر صنعانى/ ابو عمرو عصمة بن ابى عصمة بخارى/ محمد بن صبيح بن رجاء در دمشق/ نسخه خطى «ب» عبد الله بن مبارك/ عمرو بن جامع كندى/ احمد بن عبيد الله همدانى/ نعمانى/ محمد بن عبد الله بلدى/ كراجكى در استنصار رجالهم/ ابن عقدة/ ابن جحّام در تاويل الايات/ هارون بن محمد/ نعمانى در غيبت عبد الواحد بن يونس و عبد العزيز بن يونس و محمد بن همام بن سهيل/ نعمانى در غيبت همام بن نافع صنعانى/ عبد الرزاق بن همام/ ابراهيم بن عمر يمانى/ حسن بن ابى يعقوب دينورى/ نسخه خطى «د» و حموئى در منهاج الفاضلين محمد بن هارون سندى/ نصر بن مزاحم و عبد الله بن مغيره و حفص بن عاصم/ قاسم بن اسماعيل انبارى/ على بن محمد بن زهرى/ تفسير فرات حسن بن محمد هاشمى/ محمد بن اسلم/ محمد بن على صيرفى/ خواتيمى/ طب الائمة عليهم السلام عبد الله بن مسكان/ حماد بن عيسى/ يعقوب بن يزيد/ سعد بن عبد الله/ والد صدوق/ صدوق ابن ابى نجران و حسن بن على بن فضّال/ فضل بن شاذان ابو الحسن ازدى/ عبد الله بن قاسم/ سليمان بن سماعة/ ابو على طبرسى/ ابن جحام در تأويل الايات نصر بن مزاحم/ حسين بن نصر بن مزاحم/ حسين بن حكم حبرى و عبيد بن كثير/ محمد بن قاسم/ ابن جحام در تأويل الايات محمد بن مروان/ على بن محمد بن مروان/ محمد بن قاسم/ على بن محمد جعفى/ محمد بن عباس/ اللوامع النورانية عيسى بن ايّوب همدانى/ كتاب التحفة في الكلام/ شيخ حرّ در اثبات الهداة ابو الحسن على بن يحيى/ على بن يوسف/ بشر بن مفضّل/ احمد بن محمد بن عمير/ عبد العزيز بن يحيى/ محمد بن احمد/ محمد بن عبد الله صوفى/ حسكانى در شواهد التنزيل ابو احمد مصرى/ ابو بكر جرجرائى/ حسكانى در شواهد التنزيل عبد الله بن شريك عامرى/ محمد بن خالد ضبّى/ ابى معمر سعيد بن خثيم/ عبادة بن زياد/ جعفر بن محمد بن هاشم/ تفسير فرات عمر بن اذينة/
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 123
محمد بن أبى عمير محمد بن حسين بن ابى الخطاب عبد الله حميرى/ محمد بن همام/ هارون تلعكبرى/ غضائرى/ شيخ طوسى/ نسخه خطى «الف» يعقوب بن زيد احمد بن محمد بن عيسى محمّد بن يحيى/ كلينى سعد بن عبد الله/ والد صدوق/ صدوق در كمال الدين و عيون الاخبار عبد الله بن جعفر حميرى/ ابو المفضّل شيبانى/ جماعة/ شيخ طوسى در غيبت محمد بن عيسى/ حسين بن احمد مالكى/ ابن جحّام در تأويل الايات ابراهيم بن هاشم/ على بن ابراهيم/ كلينى/ نعمانى در غيبت على بن عيسى/ سعد بن عبد الله/ صدوق/ طبرسى در اعلام الورى احمد بن هلال/ على بن محمد/ كلينى عثمان بن عيسى احمد بن محمد بن خالد/ عدة من اصحابنا/ كلينى در كافى حسين بن سعيد در كتاب زهد و كتاب بهار احمد بن محمد بن عيسى محمد بن حسين بن ابى الخطاب/ مختصر البصائر على بن اسماعيل بن عيسى حماد بن عيسى محمد بن عيسى/ احمد بن محمد بن عيسى/ احمد بن عبد الله از جدش از پدرش/ حسن بن على علوى/ ابن شاذان در مائة منقبه و خوارزمى در مقتل محمد بن يحيى/ كلينى يعقوب بن يزيد/ سعد بن عبد الله/ والد صدوق/ ابن وليد/ صدوق ابراهيم بن هاشم/ على بن ابراهيم/ كلينى در كافى محمد بن على صيرفى محمد بن حسن بن وليد/ ابن ابى جيد/ فهرست شيخ طوسى محمد بن ابى القاسم ماجيلويه فضل بن مفضل بن قيس/ عبد الرزاق بن سليمان/ ابو المفضل/ جماعة/ امالى طوسى احمد بن ابى عبد الله/ پدرش/ على بن حسين سعدآباد/ محمد بن موسى بن متوكل/ صدوق در علل الشرائع ابراهيم بن عمر يمانى/ محمد بن على صيرفى/ محمد بن زيد تسترى/ عبد الله انبارى/ ابن عياش جوهرى/ حسين بن عبد الوهاب در عيون المعجزات محمد بن اسماعيل زعفرانى/ على بن حسن بن فضال/ شيخ طوسى در تهذيب محمد بن عبد الله بن مهران/ طبرى در المسترشد حسن بن محمد هاشمى/ محمد بن اسلم/ محمد بن على صيرفى/ احمد بن ابى عبد الله/ صفار/ صدوق در معانى الاخبار خواتيمى/ طب الائمّة عليهم السلام ابو محمد مدنى/ عمران بن قرّه/ اسماعيل بن همام/ حكم بن بهلول/ حسن خشاب/ محمد بن نصير/ جعفر بن محمد بن مسعود/ مظفرى علوى/ صدوق على بن هاشم/ حماد بن عيسى/ هيثم بن عدى طائى/ اسماعيل بن على بن رزين واسطى/ ابن مردويه در مناقب اسماعيل بن همام/ حكم بن بهلول/ على بن مهزيار/ عباس بن معروف/ احمد بن محمد/ محمد بن احمد/ محمد بن يحيى عطار/ ماجيلويه/ صدوق در خصال ابراهيم بن عمر يمانى/ حماد بن عيسى/ ابراهيم بن هاشم/ على بن ابراهيم/ كلينى در كافى اسحاق بن ابراهيم بن عمر/ حسن بن على بن كيسان/ محمد بن حسن براثى/ رجال كشى محمد بن اسلم/ محمد بن حسين/ صفار در بصائر الدرجات‏
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 124
مناوله و قرائت در نقل كتاب سليم‏
از جمله روشهاى نقل حديث «مناوله» است، و منظور آن است كه مؤلّف يا راوى با دست خود كتاب را به شخصى كه مى‏خواهد از او روايت كند منتقل نمايد.
ارزش سند آنگاه بيشتر مى‏شود كه «قرائت» هم به مناوله اضافه شود به اين معنى كه مؤلّف يا راوى، كتاب را براى كسى كه به او تحويل مى‏دهد بخواند، يا تحويل‏گيرنده بخواند و مؤلّف يا راوى گوش فرا دهد و صحّت آن را تأييد كند.
در نقل كتاب سليم مناوله و قرائت مكرّر انجام شده، كه موارد زير در مدارك مربوط به كتاب تصريح شده است «1».
1. مناوله كتاب از دست سليم به ابان، و قرائت سليم براى او، در سال 76.
2. مناوله كتاب از دست ابان به ابن اذينه، و قرائت ابان براى او، در سال 138.
3. قرائت كتاب بر ابو عبد الله مقدادى در سال 520 در نجف.
4. قرائت كتاب بر حسن بن هبة الله بن رطبة در سال 560 در كربلا.
5. قرائت كتاب بر هبة الله بن نما در سال 565 در حله.
6. قرائت كتاب بر ابن شهرآشوب در سال 567 در حله.
اينها موارد تصريح شده بر مناوله و قرائت كتاب سليم بود. مسلّما موارد بسيارى نيز بوده كه در تاريخ ثبت نشده است. همچنين مخفى نماند كه مناوله و قرائت كتاب دلالت بر وجود نسخه‏هاى خطى كتاب در تاريخهاى مزبور مى‏نمايد، اگر چه خصوصيات آن نسخه‏ها بدست ما نرسيده باشد.
تعداد سندهاى منتهى به كتاب‏
كتاب سليم بيست و يك سند معتبر دارد كه از نظر رجال و اسناد جنبه مهمّى براى اين كتاب تلقّى مى‏شود و كمتر كتابى از چنين خصوصيّتى برخوردار است.
توضيح اين 21 سند چنين است:
اسناد اوّل نسخه‏هاى نوع «الف» شامل شانزده طريق است. يك سند هم در اوّل‏
__________________________________________________
 (1) به سر آغاز كتاب سليم در ص 192 همين كتاب مراجعه شود.
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 125
نسخه‏هاى نوع «ب» و سند ديگرى در اوّل نسخه‏هاى نوع «د» است. در رجال نجاشى و فهرست شيخ طوسى سند ديگرى موجود است. يك سند ديگر در رجال كشى، و سندى هم در الذريعه است كه رويهم 21 سند مى‏شود.
براى ملاحظه عين اسناد به بخش دهم اين مقدمه كه مربوط به نسخه‏هاى خطى كتاب سليم است، و نيز به سر آغاز كتاب سليم مراجعه شود «2». در اينجا فقط توضيحى در باره 16 سند نسخه‏هاى نوع «الف» تقديم مى‏شود:
اسناد تا شيخ طوسى به چهار سند متصل مى‏شود. از شيخ طوسى تا سليم هم به چهار سند مى‏رسد و حاصل ضرب چهار سند قبل از شيخ طوسى در چهار سند بعد از او شانزده سند مى‏شود.
تحقيقى در باره ابان بن ابى عياش‏
از آنجا كه در قسمت اوّل اين مقدمه، شرح كامل زندگى سليم و ابان گذشت، در بحث حاضر فقط به ذكر مدارك و نيز چند جهت مهم در باره ابان مى‏پردازيم.
قابل توجه اينكه مطالب مربوط به ابان به دو علّت از اهميّت خاصّى برخوردار است:
اوّل: ابان اوّلين و تنها ناقل كتاب از مؤلف است، و اگر امانتدارى و محافظت او نبود اكنون اثرى از اين كتاب بزرگ باقى نمانده بود.
دوّم: كسانى كه احوال ابان را مورد بررسى قرار داده‏اند آن را بطور كامل بررسى نكرده‏اند و اكثرا از نسبتهاى نارواى مخالفين به او غافل مانده‏اند. البته عده‏اى از متأخرين متوجه اين نكته شده‏اند. بنا بر اين ضرورت دارد حقايق مربوط به ابان كاملا روشن شود.
اسم و نسبت ابان «3»

اسم و القاب كامل ابان بن ابى عياش در كتب رجال و تاريخ چنين است: شيخ‏
__________________________________________________
 (2) به ص 138 و 192 از همين كتاب مراجعه شود.
 (3) معجم رجال الحديث: ج 1 ص 18. اعيان الشيعة: ج 5 ص 48. مناقب ابن مغازلى: ص 212 ح 256.
عيون اخبار الرضا عليه السّلام: ج 1 ص 42. ميزان الاعتدال: ج 1 ص 10 و 12. المجروحين (ابن حبان): ج 1 ص 96. المعارف (ابن قتيبة): ص 239. امالى شيخ طوسى: ج 2 ص 70. كتاب حاضر ص 193 و 194.
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 126
تابعى، عالم فقيه، عابد زاهد، ابو اسماعيل ابان بن ابى عياش فيروز عبدى بصرى.
ذيلا به توضيح اين القاب مى‏پردازيم:
 «تابعى»، يعنى او صحابه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله را درك كرده ولى خود آن حضرت را نديده است. از سوى ديگر ابان از علما و فقهاى زمان خود بشمار مى‏رفته بطورى كه طايفه بنى عبد القيس به وجود فقيهى چون او در ميان قبيله خود افتخار مى‏كردند. عابد و زاهد بودن او در حدّى بوده كه او را از عابدان شب زنده‏دار و روزه‏داران در روزها در زمان خود معرفى كرده‏اند.
از آنجا كه نام پسر او اسماعيل بوده كنيه «ابو اسماعيل» به او داده شده است. نام خود او ابان و نام پدرش فيروز با كنيه ابو عيّاش است. لذا گاهى به او ابان بن فيروز گفته مى‏شود.
 «عبدى» اشاره به آن است كه ابان پس از خروج از شهر خود «نوبندجان»- كه در نزديكى شيراز است- وارد شهر بصره شد. طبق قوانين آن عصر، هر كس ساكن شهرى مى‏شد مى‏بايست نام خود را در يكى از قبايل ثبت كند و در خوب و بد روزگار شريك آنان باشد. ابان هم از ميان قبايل، قبيله «بنو عبد القيس» را انتخاب كرد كه به تشيّع مايل‏تر بودند. با مخفّف كردن كلمه «بنى عبد القيس» به ابان «عبدى» گفته‏اند.
عنوان «بصرى» نيز بخاطر اقامت رسمى و دائمى ابان در آن شهر است.
ولادت و وفات ابان «4»

ابان بن ابى عيّاش در حدود سال 62 هجرى بدنيا آمده و در اوّل رجب سال 138 از دنيا رفته، و عمر او حدود هفتاد و هفت سال بوده است.
در مقدّمه كتاب سليم ابان مى‏گويد: هنگام ملاقات با سليم سن او 14 سال بوده است. با توجّه به اينكه سليم كمى پس از ملاقات با ابان در سال 76 هجرى از دنيا رفته، با كم كردن 14 از 76، سال 62 بدست مى‏آيد كه سال تولد ابان است.
سال رحلت ابان هم صريحا در كتب شيعه و عامه آمده كه همان سال 138 است و بعضى سال 140 يا كمى بعد از آن را هم گفته‏اند.
__________________________________________________
 (4) اعيان الشيعة: ج 5 ص 48. ميزان الاعتدال: ج 1 ص 14. كتاب حاضر: ص 194.
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 127
ابان از اصحاب ائمه عليهم السّلام «5»

ابان از اصحاب امام زين العابدين و امام باقر و امام صادق عليهم السّلام بوده و در زمان آن حضرت از دنيا رفته است. اين مطلب از رواياتى كه ابان نقل كرده پيداست، و در رجال برقى و رجال شيخ طوسى نيز صريحا ذكر شده است.
سخنان علما در باره ابان‏
بخاطر شرايط سخت تقيّه كه در زمان حجّاج حاكم بود، ابان مذهب حقيقى خود يعنى تشيّع را در اوايل زندگى مخفى مى‏كرد تا از اين رهگذر بتواند كتاب سليم و صدها حديثى را كه از اهل بيت عليهم السّلام به او رسيده بود حفظ كند، و از عهده اين مهم بخوبى بر آمد.
ولى پس از مرگ حجّاج و در حكومت عمر بن عبد العزيز كه آزادى نسبى در اجتماع راه پيدا كرد، با كنار رفتن شرايط شديد تقيّه، ابان بيشتر شناخته شد و اعتقادات واقعى او هم كم كم آشكار شد. بسيارى از علماى عامّه كه احاديث بسيارى از ابان نقل كرده بودند و او را بعنوان يكى از استوانه‏هاى علمى جامعه بحساب مى‏آوردند با اطلاع از تشيّع ابان چنان بر آشفتند و زبان به طعن او گشودند كه ذكر بعضى سخنان ايشان شرم آور و دور از ادب است.
البته اين عكس العملها ريشه‏اى جز بغض امير المؤمنين عليه السّلام و حبّ ابو بكر و عمر نداشت، و ابان هم جرمى جز محبّت اهل بيت عليهم السّلام و بغض دشمنانشان نداشت.
اين سخنان ناروا كه از سوى امثال شعبه و سفيان ثورى و احمد بن حنبل و وكيع بن جراح و يحيى بن معين و امثالشان منتشر شد، همچنان در كتابهاى رجالى و تاريخى باقى ماند و موجب اشتباه عدّه‏اى شد بطورى كه همان تصوير نادرست را براى معرفى ابان در نظر گرفته‏اند.
در همين حال بسيارى از متأخّرين از علماى شيعه، متوجّه عظمت مقام ابان شده‏اند و منشأ اين سخنان ناروا به او را پيدا كرده‏اند، و به موشكافى در وثاقت و مقام‏
__________________________________________________
 (5) رجال برقى: ص 9 رجال شيخ طوسى: ص 83 و 106 و 156. كتاب حاضر: ص 196.
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 128
علمى ابان پرداخته و شخصيت واقعى او را معرفى كرده‏اند.
با صرف نظر از ذكر سخنان قبيح عامه كه در باره ابان گفته‏اند- گر چه در موارد بسيارى مدح او را هم گفته‏اند- فقط به ذكر آدرس آنها اكتفا مى‏نماييم:
ميزان الاعتدال: ج 1 ص 10 و 11 و 12 و 14 و 15. التاريخ الكبير (بخارى): ج 1 ص 454 شماره 1455. جامع المسانيد (خوارزمى): ج 2 ص 389. تهذيب التهذيب: ج 1 ص 97. احوال الرجال: شماره 157. الضعفاء و المتروكين (نسائى): ص 31 شماره 21. المجروحين (ابن حبّان): ج 1 ص 96. الطبقات الكبرى: ج 7 ص 254. الضعفاء الكبير: ج 1 ص 38. الضعفاء و المتروكين (دارقطنى): شماره 103. المعارف (ابن قتيبة): ص 239. الضعفاء الصغير (بخارى): ص 32. الجرح و التعديل (ابن جماعة): ج 2 ص 1087. الكامل (ابن عدى): ج 1 شماره 134. الضعفاء (عقيلى): شماره 6. تهذيب الكمال (مزى): شماره 25. تقريب التهذيب: ج 1 ص 31. الدورى: شماره 3625 و 4350. تاريخ ابن معين: ج 4 ص 146. العلل (ابن حنبل): ج 1 ص 135. الجرح و التعديل (ابن حاتم): ج 1 ص 2951.
اينك به سخنان علماى شيعه در باره ابان مى‏پردازيم:
شيخ برقى و شيخ طوسى در رجالشان ابان را از اصحاب امام زين العابدين و امام باقر و امام صادق عليهم السّلام شمرده‏اند. شيخ طوسى در يك مورد در باره او كلمه «تابعى ضعيف» بكار برده و در دو مورد ديگر مطلبى نگفته است.
ابن غضائرى معروف كه قبلا مطالبى در باره كتاب رجال منسوب به او گفته شد، در باره ابان كلمه «تابعى ضعيف» را بكار برده است. علّامه حلّى نيز گفته: «بخاطر سخن ابن غضائرى، در روايات ابان توقّف مى‏كنيم» «6».
در توضيح و تبيين آنچه از شيخ طوسى و ابن غضائرى و علّامه حلى نقل شد، چند نكته از چند عالم بزرگ تقديم مى‏شود «7»:
1. علّامه سيّد محسن امين مى‏گويد: منشأ تضعيف شيخ طوسى و علّامه حلى‏
__________________________________________________
 (6) رجال برقى: ص 9. رجال شيخ طوسى: ص 83 و 106 و 156. خلاصة الاقوال: ص 207.
 (7) اعيان الشيعة: ج 5 ص 50. كشف الاستار: ج 2 ص 30. تهذيب المقال: ج 1 ص 182.
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 129
نسبت به ابان، سخن ابن غضائرى است، و ابن غضائرى و رجالش معلوم الحال هستند.
2. علّامه صفائى خوانسارى مى‏گويد: شيخ طوسى فقط در اصحاب امام باقر عليه السّلام ابان را تضعيف كرده و در دو مورد ديگر كلمه «ضعيف» را نياورده است. علت اين مسأله معلوم نيست، و شايد سخنان مخالفين منشأ گفته شيخ طوسى باشد، در حالى كه تضعيف مخالفين بايد مدح حساب شود.
3. علامه موحد ابطحى مى‏گويد: شايد كلمه «تابعى ضعيف» در كلام شيخ طوسى اشتباه از «تابعى صغير» باشد، چنان كه در كتب عامه آمده كه ابان از بزرگان تابعين نيست، و حتى در ميزان الاعتدال آمده كه ابان «تابعى صغير» است.
اكنون به سخنان متأخرين توجّه مى‏كنيم كه متوجّه ريشه مسأله شده‏اند و شخصيت واقعى ابان را تبيين كرده‏اند «8»:
1. شيخ استرآبادى مى‏گويد: اصل تضعيف ابان از طرف مخالفين بوده و بخاطر تشيّع اوست.
2. علامه مير حامد حسين مى‏گويد: «ابان بن ابى عياش نزد خود عامّه هم از بزرگان علماى مورد احترام و از موثّقين بشمار مى‏آمده، ولى بعد او را تضعيف كرده‏اند و نسبت مفترى و كذّاب به او داده‏اند». سپس چند جمله از سخنان قبيح علماى عامه را ذكر كرده و بعد از آن مطلبى گفته كه خلاصه‏اش اين است: «بنا بر اين علماى عامه و همين كسانى كه سخنان ناروا را در باره ابان گفته‏اند در حالى كه عمرى احاديث او را نقل مى‏كرده‏اند، مستحق همان سخنان ناروايى هستند كه خودشان به روايت‏كنندگان از ابان نسبت داده‏اند».
3. علامه سيّد محسن امين مى‏گويد: دليل بر شيعه بودن ابان سخن احمد بن حنبل است كه مى‏گويد: «ابان گرايش خاصى داشت» كه منظور او همان تشيّع است.
شعبة بن حجاج رئيس بدگويان در باره ابان، كسى است كه ضديت او با تشيّع‏
__________________________________________________
 (8) منهج المقال: ص 15. استقصاء الافحام: ج 1 ص 563، 564، 566. اعيان الشيعة: ج 5 ص 50. تهذيب المقال: ج 1 ص 182 و 183. الجامع في الرجال: ج 1 ص 11. كشف الاستار: ج 2 ص 123. رسالة في كيفية استنباط الاحكام (نسخه خطى).
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 130
معروف است، گذشته از آنكه شعبه تصريح مى‏كند كه آنچه گفته از روى گمان است نه يقين!! و اين ظن و گمان در مقابل تصريحهايى كه خود عامه بر وثاقت ابان دارند ارزشى ندارد. اضافه بر اينكه سخنان خود شعبه نيز اشكالى به ابان وارد نمى‏كند، زيرا او احاديث ابان را منكر و ناشناخته تلقّى مى‏كند و پيداست كه امثال فضائل امير المؤمنين عليه السّلام و روايات شيعى در احكام شرعى بايد براى شعبه و امثال او ناشناخته باشد.
جالب‏تر اينكه براى تضعيف ابان به چند خواب ديدن تمسّك كرده‏اند كه از نظر رجاليين فاقد ارزش علمى است.
4. علامه موحد ابطحى مى‏گويد: اكثر تضعيفات ابان، با اعتماد بر سخن شعبه است كه در مورد ابان بيش از اندازه بدگويى كرده است. آنچه هم بعنوان تضعيف نقل كرده‏اند چيزى جز عناد نيست زيرا يكى از سه جهت را مطرح كرده‏اند: خوابهايى كه بر عليه ابان ديده‏اند!! روايت ابان از ضعفايى كه آنان ضعيف دانسته‏اند! روايات منكر و ناشناخته او كه بعنوان مثال فضائل اهل بيت عليهم السّلام را شمرده‏اند! در هر سه اين اشكالات، چيزى جز جنبه عناد با تشيع منظور نيست و تضعيف او به هر حال از جهت مذهب است.
5. مولى حيدر على شيروانى مى‏گويد: ابان در زمان امام زين العابدين و امام باقر و امام صادق عليهم السّلام مطالب كتاب سليم را نقل مى‏كرده و از اصحاب آن امامان عليهم السّلام بشمار مى‏آمده است. بزرگان علما نيز روايات او را بعنوان اعتماد بر او نقل مى‏كرده‏اند.
6. علّامه شيخ موسى زنجانى مى‏گويد: بنظر من روايات ابان مورد قبول است همان طور كه عدّه‏اى از متأخرين علماى شيعه متوجّه اين نكته شده‏اند. نظر آنان هم به روايات متقدّمين مانند شيخ صفّار و شيخ صدوق و ابن وليد و ديگران است كه به آنچه در باره ابان گفته شده اعتنا نكرده‏اند و روايات او را نقل كرده‏اند. اضافه بر آنكه روايات ابان از نظر محتوا و مطلب نشان مى‏دهد كه او شيعه بوده و از اعتقاد بالايى برخوردار بوده است.
نتيجه سخن در باره ابان‏
يك جمع‏بندى از آنچه تاكنون در باره ابان ذكر شد نتيجه زير را در بر خواهد داشت:
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 131
آنچه در اعتبار كتاب سليم از ائمه عليهم السّلام و از علما نقل شد و اينكه در طول چهارده قرن علما به نقل كتاب سليم و احاديث آن توجه خاصى داشته‏اند، همه اينها به تأييد ابان بر مى‏گردد، زيرا با توجه به اينكه تنها ناقل كتاب سليم ابان بن ابى عياش بوده و هر گونه تأييد كتاب سليم و احاديث آن در درجه اوّل بمعناى تأييد ابان است كه كتاب بدست او رسيده و توسط او نقل شده است.
پيداست كه اين عده كثير از علما، در صدد تأييد كتابى نبوده‏اند كه به سند ضعيفى روايت شده باشد، چنان كه علّامه خوانسارى مى‏گويد: «وقتى اين همه اسناد كتاب سليم، همگى به ابان منتهى مى‏شود اين خود كاشف از وثاقت ابان است».
توجّه خاص به رواياتى كه ابان نقل كرده نيز راه مناسبى براى مطالعه احوال اوست كه با چه كسانى در ارتباط بوده و اعتقاد او در چه حد بالايى بوده است.
سخنان علماى عامه در باره ابان، نيز بهترين دليل بر تشيّع و وثاقت او نزد شيعه است كه مخالفين را چنان بر آشفته است.
همچنين دقت علماى شيعه در كشف واقعيّت در باره ابان در خور تقدير است كه توانسته‏اند يكى از حقايق تاريخى و رجالى شيعه را اين چنين ريشه‏يابى كنند و آن را در آئينه حقيقت جلوه‏گر سازند.
تعريف رجال مذكور در اسناد كتاب سليم‏
نام اشخاصى كه در اسناد كتاب سليم قرار دارند در بخش پنجم اين مقدّمه با اشاره به مقام علمى و اجتماعى ايشان ذكر شد. بحثهاى رجالى در باره هر يك از اشخاص موجود در اسناد كتاب سليم براى اهل فن براحتى قابل مراجعه به مقدمه متن عربى است و براى عموم تا حدى موجب تطويل بحساب مى‏آيد. بهمين جهت از مطرح كردن آن در ترجمه فارسى صرف نظر شد.
در اينجا بد نيست يادآور شويم كه گذشته از وثاقت راويان موجود در اسناد كتاب سليم، شخصيتهاى مهمّى در اسناد كتاب هستند كه هر يك بتنهايى براى اعتماد به كتاب كافى‏اند. علماى بزرگى همچون ابن اذينه كه رئيس علماى شيعه در بصره و از اصحاب امام كاظم عليه السّلام بوده است، و نيز ابن ابى عمير كه موثّق‏ترين علماى شيعه و از
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 132
اصحاب امام كاظم و امام رضا عليهما السّلام بوده و روايات او بدون ذكر سند مورد قبول علما است. همچنين نظير احمد بن محمد بن عيسى كه رئيس علماى قم و از اصحاب امام رضا و امام جواد و امام هادى عليهم السّلام است، و يا عبد الله بن جعفر حميرى كه بزرگ علماى قم در زمان امام عسكرى عليه السّلام بوده، و يا ابو على بن همام و تلعكبرى كه از علماى والامقام شيعه در اوائل قرن چهارم بوده‏اند.
از سوى ديگر مؤلّفين بزرگى در اسناد كتاب سليم بچشم مى‏خورند همچون ابن وليد استاد شيخ صدوق و شيخ طوسى و شيخ نجاشى و ابن شهرآشوب و شيخ ابو على فرزند شيخ طوسى و امثال اينان كه هر يك استوانه علمى زمان خود بوده‏اند، و روايات هر يك از اينان مى‏تواند موجب اعتماد كامل بر كتاب سليم و احاديث آن باشد.
اضافه بر همه اينها، وجود بيست و يك سند براى يك كتاب، آنهم با گذشت چهارده قرن از تاريخ تأليفش- كه صدها كتاب در طول آن از بين رفته‏اند و اثرى از آنها نمانده- دليل روشنى بر عنايت الهى و توجّه ائمه معصومين عليهم السّلام به اين كتاب است كه در اين زمان طولانى پايه‏هايى استوار براى اين كتاب مهيّا كرده‏اند، تا براى هميشه بعنوان افتخار شيعه اثنا عشرى در جهان اسلام جلوه‏گر باشد و معارف اصيل اسلام را بجهان عرضه نمايد.
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 133
بخش نهم نسخه‏هاى خطى كتاب سليم‏
توجه علما به حفظ نسخه‏هاى كتاب سليم شواهدى بر وجود نسخه‏هاى بسيار از كتاب سليم گواهى علما به مشهور بودن كتاب سليم در طول قرون كسانى كه در هر قرنى نسخه‏هاى كتاب را داشته‏اند كسانى كه چند نسخه از كتاب داشته‏اند يا ديده‏اند انواع ششگانه نسخه‏هاى خطى كتاب سليم معرفى نسخه‏هاى خطى كتاب سليم سنجش نسخه‏هاى كتاب سليم و اختلاف آنها نسخه‏هاى خطى موجود از كتاب سليم شهرهايى كه كتاب سليم در آنها بوده‏
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 134
توجه علما به حفظ نسخه‏هاى كتاب سليم‏
علماى شيعه در طول چهارده قرن، بصور مختلف در حفظ نسخه‏هاى كتاب سليم كوشيده‏اند. گاهى بصورت روايت و نقل كتاب يا قرائت و مناوله و اجازه آن، و گاهى بصورت استنساخ و نقل احاديث آن، و گاهى با حفظ نسخه‏هاى آن، و بالاخره با چاپ و انتشار كتاب خود را موظّف به حفظ آن دانسته‏اند.
دو جهت مهمّ در مورد نسخه‏هاى كتاب سليم شرايط خاصى براى آن ايجاد كرده و در نتيجه اهميّت نسخه‏هاى موجود را روشن مى‏نمايد: از يك سو دشمنان آن در هر عصرى سعى در نابودى نسخه‏هايش داشته‏اند، و از سوى ديگر طرفداران آن از ترس دشمنان مجبور به مخفى كردن نسخه‏هاى آن بوده‏اند. از اين رهگذر بسيارى از نسخه‏هاى كتاب عمدا نابود شده و بسيارى هم در مخفيگاهها مانده و اطّلاعى از آنها بدست نيامده است.
در اينجا لازم است يادى از علّامه محقّق مرحوم شيخ شير محمد همدانى متوفاى 1390 شود كه توجه خاصى به احياى نسخه‏هاى كتاب سليم داشته و چهار نسخه مختلف از كتاب را بدست خويش استنساخ نموده و آنها را با يك ديگر مقابله كرده است، و اوّلين چاپهاى كتاب سليم در نجف اشرف از روى نسخه مقابله‏شده ايشان با تحقيقاتى كه بصورت مقدمه بر كتاب سليم تنظيم كرده چاپ شده است.
شواهدى بر وجود نسخه‏هاى بسيار از كتاب سليم‏
در سخنان راويان احاديث سليم قرائنى وجود دارد كه بر وجود نسخه‏اى از
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 135
كتاب سليم نزد اكثر آنها، يا رؤيت نسخه‏اى دلالت مى‏نمايد. خلاصه آن شواهد چنين است:
1. كلمه «كتاب سليم» در گفتار عدّه‏اى از ايشان ديده مى‏شود.
2. تصريح عده‏اى از ايشان به روايت از كتاب سليم.
3. وجود آنچه از سليم نقل كرده‏اند در نسخه‏هاى موجود از كتاب سليم.
4. ذكر سند به كتاب سليم در كلام عدّه‏اى از راويان.
5. تكرار سندهاى مشابه در كتابهايشان.
6. مطابقت بسيارى از اسناد مذكور در كتابهايشان با اسناد نسخه‏هاى موجود كتاب.
7. ذكر سرآغاز كتاب سليم در كلام عدّه‏اى از ايشان.
8. بحث در باره كتاب بصورتى كه حاكى از رؤيت نسخه آن است.
گواهى علما به مشهور بودن كتاب سليم در طول قرون‏
يكى از نكات شاخص در مورد كتاب سليم اين است كه نام آن در هر زمانى بين موافق و مخالف معروف بوده و بعنوان كتابى مشهور و شناخته شده معرفى شده است.
در اين باره ابن نديم از قرن چهارم و نعمانى و ابن غضائرى از قرن پنجم و ابن ابى الحديد از قرن هفتم تصريح به شهرت كتاب سليم در عصر خود كرده‏اند «1». از متأخرين هم شيخ حر عاملى و سيد هاشم بحرانى و علامه مجلسى و محدّث نورى و محدّث قمّى و حاج آغا بزرگ تهرانى و علّامه سيّد محسن امين و علّامه امينى و علّامه مرعشى نجفى تصريح به شهرت و معروفيّت كتاب نموده‏اند «2».
آنچه در ذكر راويان احاديث سليم نقل شد نيز دليلى روشن بر اشتهار كتاب بعنوان يكى از قديمى‏ترين مدارك اسلامى است.
__________________________________________________
 (1) فهرست ابن نديم: ص 275. غيبت نعمانى: ص 61. خلاصة الاقوال: ص 83. شرح نهج البلاغة: ج 12 ص 216.
 (2) وسائل الشيعة: ج 20 ص 36. غاية المرام: ص 549 باب 54. بحار الانوار: ج 1 ص 32 و ج 8 قديم ص 198. مستدرك الوسائل: ج 3 ص 733. نفس الرحمن: ص 56. الكنى و الالقاب: ج 3 ص 243. الذريعة:
ج 2 ص 153. اعيان الشيعة: ج 35 ص 293. الغدير: ج 1 ص 195. احقاق الحق: ج 2 ص 421.
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 136
كسانى كه در هر قرنى نسخه‏هاى كتاب را داشته‏اند
دانستن اين نكته كه در طول چهارده قرن گذشته نسخه بردارى و حفظ نسخه‏هاى كتاب سليم بصورت متّصل ادامه داشته ارزش نسخه‏هاى امروزى را بيشتر روشن مى‏كند، كه تفصيل آن چنين است:
قرن اوّل: نسخه اصلى از دست سليم به ابان منتقل شده است.
قرن دوّم: نسخه كتاب در حضور ائمه عليهم السّلام به دست سه نفر تكثير شده است: عمر بن اذينه، معمر بن راشد و ابراهيم بن عمر يمانى.
قرن سوّم: نسخه‏هاى كتاب در حضور ائمه عليهم السّلام بدست اين عده از علما تكثير شده است: حمّاد بن عيسى، عثمان بن عيسى، عبد الرزّاق بن همام، ابن ابى عمير، يعقوب بن يزيد، احمد بن محمد بن عيسى، ابراهيم بن هاشم، محمد بن حسين بن ابى الخطاب، عبد الله بن جعفر حميرى، سعد بن عبد الله اشعرى.
قرن چهارم: كه مقارن با غيبت صغرى است، كتاب بدست اين عده از علماى بزرگ انتشار يافته است: على بن ابراهيم، شيخ كلينى، شيخ على بن بابويه پدر شيخ صدوق، محمد بن همام بن سهيل، ابن عقدة، ماجيلويه، ابن وليد (استاد شيخ صدوق)، محمد بن يحيى عطّار، مسعودى، شيخ صدوق، هارون تلعكبرى، ابن نديم، محمد بن صبيح بن رجا، كه نسخه محمد بن صبيح تا امروز بارها نسخه‏بردارى شده و بيش از ده نسخه آن هم اكنون موجود است.
قرن پنجم: در اين قرن كتاب سليم از نظر علمى به نهايت درجه اشتهار رسيده و اين عده از علما آن را روايت كرده‏اند: شيخ نعمانى، ابن غضائرى، ابن ابى جيد، شيخ نجاشى، شيخ طوسى و شيخ مفيد كه تصريح به اشتهار آن نموده است.
قرن ششم: در اين قرن نسخه‏هاى كتاب بطورى انتشار يافته كه ابن ابى الحديد هم به شهرت آن اعتراف كرده است. علمايى كه در اين سده نسخه‏هاى كتاب سليم را نقل كرده‏اند عبارتند از: شيخ ابو على فرزند شيخ طوسى، ابن شهريار خازن، شهرآشوب جد صاحب مناقب، ابو الحسن عريضى، محمد بن هارون بن كمال، ابو عبد الله مقدادى، حسن بن هبة الله سوراوى، هبة الله بن نما، ابن شهرآشوب صاحب‏
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 137
مناقب. از روى نسخه‏هاى اين عده نسخه‏هاى بسيارى استنساخ شده كه با عين اسنادشان امروزه موجود است.
قرن هفتم: نسخه‏هاى كتاب در اين قرن در حد بالايى منتشر بوده كه اين عدّه از علما بدان تصريح كرده‏اند: شيخ طبرسى صاحب احتجاج، سيد احمد بن طاوس، شاذان بن جبرئيل صاحب فضائل، محمد بن حسين رازى صاحب نزهة الكرام. نسخه ذى قيمتى از آغاز قرن هفتم يعنى سال 609 بدست علامه مجلسى رسيده و بدستور او استنساخ و تكثير شده است.
قرن هشتم: نسخه‏هايى از كتاب نزد علامه حلى، ديلمى صاحب ارشاد القلوب و حافظ رجب برسى بوده است.
قرن نهم: نسخه‏هاى كتاب نزد علامه بياضى و شيخ حسن بن سليمان حلى بوده است.
قرن دهم: نسخه‏هايى از كتاب نزد شهيد ثانى و علامه قطيفى و حموئى خراسانى بوده است.
قرن يازدهم: نسخه‏هايى از كتاب نزد علامه مجلسى و فاضل تفرشى و ميرزاى استرآبادى بوده است.
قرن دوازدهم: نسخه‏هايى از كتاب نزد شيخ حر عاملى و سيّد بحرانى و امير محمد اشرف و وحيد بهبهانى و فاضل هندى بوده است.
قرن سيزدهم: نسخه‏هايى از كتاب نزد شيخ ابو على حائرى و شيخ عبد الله بحرانى و سيّد مهدى قزوينى بوده است.
قرن چهاردهم: نسخه‏هايى از كتاب نزد مير حامد حسين هندى و سيد خوانسارى و محدّث نورى و محدّث قمّى و علّامه مامقانى و علّامه تهرانى و علّامه امينى و شيخ شير محمد همدانى و علامه سيد صادق بحر العلوم بوده است. در نيمه دوّم اين قرن كتاب سليم بچاپ رسيده و منتشر شده است. همچنين ترجمه آن به زبان اردو در اواخر اين قرن چاپ شده است.
قرن پانزدهم: نسخه‏هاى خطى بسيارى از كتاب سليم در كتابخانه‏هاى عمومى و خصوصى وجود دارد. در اين قرن كتاب سليم بارها و بصور مختلف بچاپ رسيده و ترجمه فارسى آن نيز كرارا چاپ و منتشر شده است.
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 138
كسانى كه چند نسخه از كتاب داشته‏اند
عده‏اى از علما تصريح كرده‏اند كه چند نسخه از كتاب سليم را داشته‏اند يا در زمان خود ديده‏اند، كه عبارتند از: شيخ حر عاملى، فاضل تفرشى، ميرزاى استرآبادى، علامه مجلسى، شيخ ابو على حائرى، حاج آقا بزرگ تهرانى و شيخ شير محمد همدانى «3».
منظور از ذكر نام اين عده از علما آن است كه اوّلا نسخه‏هاى كتاب تا چه اندازه متداول بوده، و ثانيا عده‏اى در پى جمع آورى و تطبيق نسخه‏هاى آن بوده‏اند، و ثالثا معرفى چند نسخه بصورت يك جا حساب مى‏شود.
انواع ششگانه نسخه‏هاى خطى كتاب سليم‏
نسخه‏هاى كتاب سليم از نظر تعداد احاديث و ترتيب آنها و ساير خصوصيات قابل تقسيم به شش نوع است كه هر نوع چند نسخه دارد.
اين شش نوع را با نامهاى «الف»، «ب»، «ج»، «د»، «ه» و «و» نامگذارى كرده‏ايم و ذيلا به بيان خصوصيّات هر يك مى‏پردازيم:
نوع «الف» نسخه‏هايى است كه از طريق شيخ طوسى متوفاى 465 با اسناد معتبر از ابن ابى عمير نقل شده است. از اين نوع 6 نسخه معرفى شده كه 3 نسخه آن موجود است.
اين نسخه‏ها داراى 48 حديث هستند كه چاپهاى قديم كتاب سليم به همان ترتيب است، و در چاپ سه جلدى و نيز ترجمه حاضر ترتيب 48 حديث بهمان صورت حفظ شده است.
اين نسخه‏ها در قرن پنجم در نجف و كربلا و حله كه حوزه‏هاى علمى شيعى در آن عصر بوده تكثير شده و تا امروز باقيمانده است. اسناد اوّل اين نسخه‏ها همان است‏
__________________________________________________
 (3) وسائل الشيعة: ج 20 ص 210. نقد الرجال: ص 159. منهج المقال: ص 171. منتهى المقال: ص 153.
الذريعة: ج 2 ص 156. كتاب سليم (چاپ نجف): ص 19.
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 139
كه در اوّل همه چاپهاى كتاب سليم و نيز ترجمه حاضر آمده است، و لذا از تكرار آن خوددارى مى‏شود «4».
نوع «ب» نسخه‏هايى است كه از طريق محمد بن صبيح بن رجا در دمشق به سال 334 منتشر شده و قبل از آن در يمن انتشار داشته است. از اين نوع 22 نسخه معرفى شده كه 12 نسخه آن موجود است. اين نسخه‏ها داراى 41 حديث است كه بر 41 حديث از نوع «الف» منطبق است، ولى در ترتيب با آن اختلاف دارد و طبق ترجمه حاضر ترتيب احاديث آن چنين است: 1، 4، 6، 42، 7، 9، 8، 10، 11، 12، 13، 14، 15، 16، 17، 18، 19، 20، 21، 24، 22، 23، 25، 26، 27، 28، 29، 30، 31، 32، 33، 34، 35، 3، 48، 37، 38، 39، 40، 36، 41. بنا بر اين در نوع «ب» هفت حديث وجود ندارد كه عبارتند از: 2، 5، 43، 44، 45، 46، 47.
سند اين نسخه‏ها چنين است:
 «ابو طالب محمد بن صبيح بن رجا در دمشق بسال 334 مى‏گويد:
ابو عمرو عصمة بن ابى عصمة بخارى به من خبر داد كه: ابو بكر احمد بن منذر صنعانى در صنعا برايم نقل كرد كه: ابو بكر عبد الرزاق بن همام بن نافع صنعانى حميرى برايم نقل كرد كه:
ابو عروة معمر بن راشد بصرى از ابان بن ابى عياش از سليم بن قيس نقل كرد ...».
در ابتداى بعضى احاديث اين نوع، اسناد نوع «د» كه بعدا ذكر مى‏شود نيز آمده كه احتمالا دليل بر مقابله نسخه اصلى بر نسخه‏اى از نوع «د» است.
نوع «ج» نسخه‏هايى است كه از ابو محمد رمّانى در سال 609 نقل شده است. از اين نوع‏
__________________________________________________
 (4) به سرآغاز كتاب سليم در ص 191 همين كتاب مراجعه شود.
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 140
15 نسخه معرفى شده كه 6 نسخه آن موجود است. اين نوع نسخه‏ها با دو نوع قبل تفاوتهايى دارد و 22 حديث از احاديثش در نوعهاى «الف» و «ب» و «د» وجود ندارد كه در بخش دوّم متن كتاب بطور جداگانه آمده است. از سوى ديگر، اوّل و آخر اين نسخه‏ها ناقص است و سند اوّل آن از بين رفته است. اگر نسخه كاملى از آن پيدا شود گذشته از سند اوّل آن احاديث ديگرى نيز يافت خواهد شد.
اين نوع نسخه‏ها از دو قسمت مجزّا تشكيل شده است و مى‏توان هر نسخه آن را بعنوان دو نسخه از كتاب سليم يا يك نسخه به دو روايت دانست. بخش اوّل كه ابتداى ناقص آن از اواسط حديث 7 شروع مى‏شود داراى 32 حديث است كه ترتيب آن طبق شماره‏هاى ترجمه حاضر چنين است: 7، 27، 49، 38، 11، 16، 50، 51، 6، 52، 53، 54، 55، 56، 57، 58، 59، 60، 61، 62، 63، 30، 64، 31، 65، 37، 66، 33، 67، 68، 24، 42. در آخر بخش اوّل اين نسخه‏ها چنين نوشته شده است: «كتاب سليم بن قيس هلالى در اوّل ربيع الآخر سال 609 پايان يافت و نسخه را ابو محمد رمانى نوشته است». بعد از اين حديث امام صادق عليه السّلام در شأن كتاب سليم را آورده است.
بخش دوّم اين نسخه‏ها داراى هفت حديث بدين ترتيب است: 12، 24، 69، 26، 25، 14، 70 و آخر نسخه ناتمام مانده است.
نوع «د» نسخه‏هايى است كه به روايت ابراهيم بن عمر يمانى نقل شده است. از اين نوع 9 نسخه معرفى شده كه فقط يك نسخه آن موجود است. اين نسخه داراى 40 حديث است كه همه آنها در نوع «الف» و «ب» موجود است و ترتيب آنها طبق ترجمه حاضر چنين است: 1، 4، 6، 42، 10، 7، 8، 9، 11، 12، 13، 14، 15، 16، 17، 18، 19، 20، 21، 24، 22، 23، 25، 26، 27، 28، 29، 30، 31، 32، 33، 34، 3، 48، 37، 38، 39، 40، 36، 41 و بدين ترتيب شباهت كاملى به نوع «ب» دارد.
اسناد اين نسخه چنين است:
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 141
 «حسن بن ابى يعقوب دينورى نقل مى‏كند كه: ابراهيم بن عمر يمانى نقل كرده كه: عمويم عبد الرزاق بن همام صنعانى از پدرش همام بن نافع از ابان بن ابى عياش از سليم بن قيس نقل كرده است».
نوع «ه» نسخه‏هايى است كه از وجود آنها اطلاع داريم ولى خصوصيات آنها در دست نيست و فقط نامى از آنها آورده شده و على القاعدة بايد بر يكى از چهار نوع گذشته منطبق باشد. از اين نوع 10 نسخه معرفى شده است.
نوع «و» يك نسخه عتيقه بخط كوفى بر پوست آهو است كه بيش از دوازده قرن قدمت آن است. متأسّفانه اين نسخه در سالهاى اخير مفقود شده است.
معرفى نسخه‏هاى خطى كتاب سليم‏
نسخه‏هاى خطى كتاب سليم كه در اينجا معرفى مى‏شود نسخه‏هايى است كه يا در كتابهاى علماى گذشته به آنها اشاره شده يا صاحبان آنها از وجود آنها خبر داده‏اند و يا هم اكنون در كتابخانه‏ها موجود است و در فهرستهاى آنها ذكر شده يا در نسخه‏هاى خطى ديگر از وجود آنها خبر داده شده است.
قابل توجه اينكه از كلام عدّه‏اى از متقدّمين و تعبيراتشان اطمينان حاصل مى‏شود كه نسخه‏اى از كتاب را داشته‏اند چنان كه ذكر شد، كما اينكه در وجود نسخه‏اى از كتاب نزد شيخ صدوق و شيخ كلينى و بعضى ديگر از اعاظم محدّثين شكّى نيست، ولى در اينجا فقط مواردى كه به صراحت نسخه‏اى از كتاب سليم معرّفى شده ذكر خواهد شد.
نسخه‏هاى خطى موجود تا حدّ امكان از نزديك مورد بازديد قرار گرفته و خصوصيات همه آنها بطور دقيق در مقدمه عربى با ذكر مدارك توضيح داده شده است، ولى در ترجمه فارسى به ذكر فهرستى از آنها اكتفا مى‏شود:
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 142
نوع «الف»:
1. نسخه اوّل شيخ حر عاملى به تاريخ 1087، كه در كتابخانه آية الله حكيم نجف در مجموعه‏اى به شماره 316 نگهدارى مى‏شود.
2. نسخه عتيقه‏اى كه نسخه شيخ حرّ به امر سيّد حيدرا، از روى آن استنساخ شده و در نسخه شماره 1 مذكور است.
3. نسخه‏اى كه نسخه شيخ حر با آن مقابله شده و در آخر نسخه شماره 1 مذكور است.
4. نسخه علامه شيخ محمد تقى مجلسى كه در روضة المتقين: ج 12 ص 201، و ج 14 ص 371 ذكر كرده است.
5. نسخه اول علامه مجلسى كه در اوّل بحار الانوار: ج 1 ص 15 و 76 ذكر كرده است.
6. نسخه اوّل شيخ شير محمد همدانى به تاريخ 1353 كه چاپهاى نجف كتاب سليم از روى آن انجام شده است. اين نسخه در كتابخانه امام امير المؤمنين عليه السّلام نجف، در مجموعه‏اى به شماره 3230 نگهدارى مى‏شود.
نوع «ب»:
7. نسخه شيخ ابو على حائرى كه در منتهى المقال: ص 153 ذكر كرده و در الذريعة: ج 2 ص 157 نيز ذكر شده است.
8. نسخه مير حامد حسين هندى در لكنهو، كه در فهرست كتابخانه ايشان به شماره 7728 ثبت شده و در استقصاء الافحام: ج 1 ص 860 و ج 2 ص 332 و 361 بدان تصريح كرده و در الذريعة: ج 2، ص 157 نيز مذكور است.
9. نسخه خواجه كابلى كه در استقصاء الافحام: ج 1 ص 363 ذكر شده است.
10. نسخه حيدر على فيض‏آبادى كه در منتهى الكلام: ج 3 ص 12 ذكر كرده است.
11. نسخه صاحب روضات الجنّات كه در كتاب روضات: ج 4 ص 67 بدان‏
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 143
تصريح كرده، و ظاهرا اين نسخه به نجف منتقل شده است.
12. نسخه كتابخانه شيخ هادى كاشف الغطاء كه در الذريعة: ج 2 ص 156 ذكر شده است.
13. نسخه محدّث نورى به تاريخ 1270 كه در نفس الرحمن: ص 65 ذكر كرده، و در فهرست كتابخانه شخصى ايشان در كتاب آشنايى با چند نسخه خطى: ج 1 ص 147 و نيز در الذريعة: ج 2 ص 157 ذكر شده است.
14. نسخه شيخ عبد الحميد كرهرودى كه قبل از چاپ اصل كتاب سليم، چند حديث از روى نسخه خطى انتخاب كرده و چاپ نموده، و در اوّل منتخب نوع نسخه‏اش را تعيين كرده است.
15. نسخه كتابخانه شخصى علامه روضاتى در اصفهان به تاريخ 1288.
16. نسخه كتابخانه شخصى حجة الاسلام شيخ على حيدر در قم، در مجموعه‏اى به شماره 296 به تاريخ 1059.
17. نسخه كتابخانه دانشكده الهيات مشهد، در مجموعه‏اى به شماره 456 به تاريخ 1082، كه در فهرست كتابخانه الهيات: ج 1 ص 362 ذكر شده است.
18. نسخه اوّل كتابخانه آستان قدس رضوى در مشهد به شماره 2035، كه در فهرست قديم كتابخانه: ج 5 ص 150 ذكر شده است.
19. نسخه دوّم كتابخانه آستان قدس رضوى در مشهد، در مجموعه‏اى به شماره 8130 به تاريخ 1346، كه در فهرست الفبائى كتابخانه: ص 312 مذكور است.
20. نسخه عتيقه‏اى كه نسخه شماره 8130 آستان قدس از روى آن استنساخ شده، و در نسخه 19 مذكور است.
21. نسخه اوّل كتابخانه دانشگاه تهران در مجموعه‏اى به شماره 575 به تاريخ 1160، كه در فهرست كتابخانه دانشگاه: ج 5 ص 1485 ذكر شده است.
22. نسخه دوّم كتابخانه دانشگاه تهران به شماره 669، كه در فهرست كتابخانه دانشگاه: ج 5 ص 1486 ذكر شده است.
23. نسخه‏اى كه نسخه شماره 22 از روى آن استنساخ شده است و در همان نسخه مذكور است.
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 144
24. نسخه اوّل دانشكده حقوق تهران در كتابخانه دانشگاه تهران، در مجموعه‏اى به شماره 178 ج، كه در فهرست كتابخانه دانشكده حقوق: ص 420 ذكر شده است.
25. نسخه سوّم كتابخانه دانشگاه تهران به شماره 2200 به تاريخ 1252، كه در فهرست كتابخانه دانشگاه: ج 9 ص 883 ذكر شده است.
26. نسخه چهارم كتابخانه دانشگاه تهران به شماره 6808 به تاريخ 1282 كه در فهرست كتابخانه دانشگاه: ج 16 ص 365 ذكر شده است.
27. نسخه دوّم شيخ شير محمد همدانى به تاريخ 1346، كه در كتابخانه امام امير المؤمنين عليه السّلام نجف به شماره 3219 نگهدارى مى‏شود.
28. نسخه كتابخانه مجلس شماره 2 (سناى سابق) در تهران كه در مجموعه‏اى به شماره 652 با تاريخ 1306 است و در فهرست آن كتابخانه: ج 2 ص 5 ذكر شده است.
اين نسخه همان نسخه كتابخانه سيّد محمد مهدى راجه در فيض‏آباد هند است كه به تهران منتقل شده و در الذريعة: ج 2 ص 159 ذكر شده است.
نوع «ج»:
29. نسخه شيخ رازى صاحب كتاب نزهة الكرام. شيخ محمد بن حسين رازى از علماى قرن هفتم در كتاب مزبور: ص 557 و 558 احاديثى از كتاب سليم نقل كرده كه فقط در نوع «ج» وجود دارد. از اينجا معلوم مى‏شود كه نسخه او از نوع «ج» بوده است.
30. نسخه دوّم علامه مجلسى به تاريخ 609 كه در كتاب تكملة الرجال: ج 1 ص 467 ذكر شده است.
31. نسخه كتابخانه حاج على محمد نجف‏آبادى در نجف به تاريخ 1048 در مدينه كه در الذريعة: ج 2 ص 157 ذكر شده است.
32. نسخه سيد ابو القاسم خوانسارى در بمبئى هند كه در الذريعة: ج 17 ص 276 ذكر شده است.
33. نسخه مير محمد اشرف صاحب كتاب فضائل السادات كه در كتاب مزبور:
ص 510 ذكر شده است.
او در صفحه 291 كتاب مزبور حديثى نقل كرده كه فقط در
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 145
نوع «ج» موجود است و معلوم مى‏كند نسخه او از اين نوع بوده است.
34. نسخه دوّم شيخ حر عاملى، كه در كتاب اثبات الهداة: ج 1 ص 29 ذكر كرده است. در كتاب مزبور: ج 1 ص 661 و ج 2 ص 509 احاديثى نقل كرده كه فقط در نوع «ج» موجود است و معلوم مى‏كند اين نسخه از نوع «ج» بوده است.
35. نسخه دوّم دانشكده حقوق در كتابخانه دانشگاه تهران به شماره 29 د، به تاريخ 1107 كه در فهرست كتابخانه دانشكده حقوق: ص 420 ذكر شده است.
36. نسخه كتابخانه ملك تهران به شماره 729 به تاريخ 1282 كه در فهرست آن كتابخانه در قسم عربى: ج 1 ص 587 ذكر شده است.
37. نسخه برادر صاحب روضات الجنّات كه در نسخه 15 ذكر شده است.
38. نسخه علامه جلالى به تاريخ 1385، كه در كتاب دائرة المعارف الشيعية: ج 5 ص 42 ذكر شده است.
39. نسخه سيّد مستنبط كه در نسخه 38 ذكر شده است.
40. نسخه سوّم شيخ شير محمد همدانى، كه در مجموعه‏اى به تاريخ 1362 در كتابخانه امام امير المؤمنين عليه السّلام نجف به شماره 3222 نگهدارى مى‏شود.
41. نسخه اوّل كتابخانه مجلس شوراى قديم تهران به شماره 5366، كه در فهرست آن كتابخانه: ج 16 ص 274 ذكر شده است.
42. نسخه سوّم كتابخانه آستان قدس رضوى در مشهد، در مجموعه‏اى به شماره 9719 به تاريخ 1080.
43. نسخه صحيحى كه نسخه 42 از آن استنساخ شده و در آن نسخه مذكور است.
نوع «د»:
44. نسخه دوّم كتابخانه مجلس شوراى قديم تهران به شماره 7699 به تاريخ 1310.
45. نسخه ابو عبد الله مجتهد موسوى، كه نسخه 44 از روى آن استنساخ شده و در همان نسخه مذكور است.
46. نسخه حموئى خراسانى صاحب كتاب منهاج الفاضلين كه در قرن دهم بوده،
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 146
و در كتاب مزبور: ص 228، 233، 236، 239، 240، 241، 242، 259 احاديثى از كتاب سليم با سند دينورى نقل كرده است كه اين سند در اوّل نسخه 44 است، و معلوم مى‏كند نسخه او از نوع «د» بوده است.
47. نسخه‏اى كه در نسخه‏هاى نوع «ب» در شماره‏هاى 15، 18، 19، 20، 21، 22، 23، 24، 26 با سند دينورى ذكر شده و پيداست كه ناسخ اوّل چون نسخه‏اى از نوع «د» داشته و تطابق آن را با نسخه‏هاى نوع «ب» ملاحظه كرده، فقط اسناد آن را در اوّل احاديث آورده است.
48. نسخه‏اى به روايت ابراهيم بن عمر يمانى كه در الذريعة: ج 2 ص 154 ذكر شده است.
49. نسخه‏اى به روايت عبد الرزاق از معمر بن راشد كه در الذريعة: ج 2 ص 157 ذكر شده است.
50. نسخه شيخ طوسى كه در فهرست شيخ طوسى: ص 81 ذكر شده است.
51. نسخه شيخ نجاشى كه در رجال نجاشى: ص 6 ذكر شده است.
52. نسخه شيخ كشى كه در رجال كشى: ج 1 ص 321 ذكر شده است.
نوع «ه»:
53. نسخه علامه بياضى متوفاى 877 كه در كتاب الصراط المستقيم: ج 1 ص 4 ذكر كرده است.
54. نسخه شهيد ثانى (سال 965) كه در حاشيه بر خلاصه ذكر كرده و در روضات الجنات: ج 4 ص 69 نيز ذكر شده است.
55. نسخه فاضل تفرشى كه در نقد الرجال: ص 159 ذكر كرده است.
56. نسخه ميرزاى استرآبادى كه در منهج المقال: ص 15 ذكر كرده است.
57. نسخه محدث بحرانى كه در غاية المرام: ص 549 باب 54 و اللوامع النورانية: ص 237 ذكر كرده است.
58. نسخه سيد اعجاز حسين كنتورى كه در كشف الحجب و الاستار: ص 445 ذكر كرده و در الذريعة: ج 17 ص 68 ذكر شده است.
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 147
59. نسخه چهارم شيخ شير محمد همدانى به تاريخ 1361، كه در مجموعه‏اى به شماره 3215 در كتابخانه امام امير المؤمنين عليه السّلام نجف نگهدارى مى‏شود.
60. نسخه علامه امينى كه بدست خود نوشته، و در مقدمه كتاب الغدير: ج 1 ص 79، و نيز در متن كتاب: ج 1 ص 66 ذكر شده است.
61. نسخه صحيحى كه چاپ اوّل كتاب سليم با آن مقابله شده، و در ص 179 آن چاپ مذكور است.
62. نسخه كتابخانه سيّد محمد باقر طباطبائى در كربلا، در مجموعه‏اى به شماره 288 كه كتاب دوّم آن است، و در فهرست آن كتابخانه: ص 170 ذكر شده است.
نوع «و» 63. نسخه شيخ يعقوب منصورى كه تاريخ آن به هزار و دويست سال قبل بر مى‏گردد و بر روى پوست آهو نوشته شده است. اين نسخه كه در خرّمشهر بوده، در سال 1400 در جنگ عراق با ايران ناپديد شده و تاكنون اثرى از آن در دست نيست.
يادآور مى‏شود در نسخه خطى شماره 7624 از كتابهاى خطى كتابخانه آية الله مرعشى در قم كه فهرست كتابخانه‏اى بى‏نام و نشان است، از جمله كتب خطّى آن كتاب سليم بوده است. از آنجا كه خصوصيات كتابخانه معلوم نيست از ذكر اين نسخه بعنوان يكى از نسخه‏هاى كتاب خوددارى كرديم.
سنجش نسخه‏هاى كتاب سليم و اختلاف آنها
نسخه‏هاى كتاب سليم از چهار جهت با يك ديگر تفاوت دارند:
الف. سند مذكور در اوّل آن اسناد اوّل كتاب كه در سه نوع «الف» و «ب» و «د» موجود است، در هر يك سندى جداگانه است كه در معرفى انواع ششگانه نسخه‏ها بدان اشاره شد. البته اين اختلاف سند باعث استحكام مطالب كتاب است، و در واقع يك كتاب به چند سند نقل شده است.
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 148
ب. ترتيب احاديث در توصيف انواع ششگانه نسخه‏ها ذكر شد كه دو نوع «ب» و «د» در ترتيب احاديث تقريبا يكسانند، ولى نوع «الف» در چند حديث با آن دو تفاوت دارد، در حالى كه نوع «ج» در ترتيب احاديث با سه نوع ديگر اختلاف دارد و كيفيت آن گذشت.
بايد توجه داشت كه اين اختلاف ترتيب، در اثر افتادگى‏هاى نسخه‏ها و يا اعمال سليقه ناسخين بوجود آمده و به اصالت كتاب ضررى نمى‏زند، چرا كه منظور اصل متون احاديث است و تقدّم و تأخّر آنها در صحت اصل آن تأثيرى ندارد.
ج. تعداد احاديث در بيان انواع نسخه‏ها گفته شد كه نوع «الف» داراى 48 حديث و نوع «ب» 41 حديث و نوع «ج» 39 حديث و نوع «د» 40 حديث است. احاديث دو نوع «ب» و «د» تماما در نوع «الف» موجود است و سه نسخه تطابق كلّى دارند، ولى از 39 حديث نوع «ج» فقط 17 حديث در «الف» و «ب» و «د» وجود دارد، و 22 حديث آن در سه نوع ديگر وجود ندارد كه در قسمت دوّم متن بطور جداگانه آورده شد.
د. كم و زيادى در عبارات كم و زيادى جملات و كلمات و يا تقديم و تأخير آنها و اختلاف شكل كلمات و جمله‏بندى‏ها در نسخه‏هاى مختلف و نيز اغلاط و اشتباهات در نوشتن كلمات- كه در نسخه‏هاى خطى يك مسأله عادى است- در كتاب سليم هم با توجه به قدمت 1400 ساله آن وجود دارد.
علل اين اختلاف نسخه‏ها اشتباه در قرائت يا شنيدن حديث يا نقل به معنى با اعتماد بر حافظه يا پاك شدن بعضى كلمات در اثر موريانه يا رطوبت، يا افتادن بعضى اوراق نسخه‏ها پيش مى‏آيد.
البته با توجّه به كثرت نسخه‏هاى خطى موجود و چهار نوع بودن آنها و مقابله‏هاى متعدّد، متن كتاب كاملا منقّح شده، بخصوص كه متن حاضر نتيجه مقابله 14 نسخه خطى است.
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 149
نسخه‏هاى خطى موجود از كتاب سليم‏
از نسخه‏هاى كتاب سليم، هم اكنون 24 نسخه موجود است كه طبق ترتيب مذكور در اين ترجمه، شماره‏هاى زير هستند:
1، 5، 15، 16، 17، 18، 19، 21، 22، 24، 25، 26، 27، 34، 35، 37، 39، 40، 41، 43، 59.
شهرهايى كه كتاب سليم در آنها بوده‏
دارندگان نسخه‏هاى خطى كتاب سليم، در نقاط مختلف سرزمينهاى اسلامى از عراق و شام و حجاز و يمن گرفته تا ايران و هند مى‏زيسته‏اند. در اين قسمت فقط نام شهرهايى كه صريحا در تاريخچه نسخه‏ها آمده ذكر مى‏كنيم، چه آنها كه قبلا نسخه‏اى در آنجا بوده و چه آنها كه هم اكنون نسخه‏ها در آن موجود است.
الف. شهرهاى عراق و شام: نجف اشرف، كربلا، حله، بصره، دمشق.
ب. شهرهاى حجاز و يمن: مدينه منوره، صنعا، بندر مخا.
ج. شهرهاى ايران: نوبندجان، مشهد، قم، تهران، يزد، اصفهان، زنجان، خرمشهر.
د. شهرهاى هند: لكنهو، فيض‏آباد، بمبئى.
در پايان اين بخش، معلوم شد كه نسخه‏هاى كتاب سليم در طول چهارده قرن چه مسيرى را طى كرده و چه زحماتى در راه حفظ آنها كشيده شده، و در سايه عنايات ائمه عليهم السّلام به دست نسلهاى شيعه رسيده است.
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 151
بخش دهم چاپهاى كتاب سليم متن عربى، منتخب، ترجمه اردو و فارسى‏
چاپهاى كتاب سليم كيفيت چاپهاى متن عربى كتاب سليم آمارى از چاپهاى عربى كتاب سليم چاپ منتخب كتاب سليم چاپ ترجمه اردوى كتاب سليم چاپهاى ترجمه فارسى كتاب سليم‏
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 152
چاپهاى كتاب سليم‏
از اوّلين چاپ متن عربى كتاب بيش از پنجاه سال گذشته، و منتخب كتاب سليم قبل از چاپ اصل آن به طبع رسيده است. ترجمه كتاب به زبان اردو بيش از بيست سال قبل، و ترجمه فارسى آن 15 سال قبل براى اوّلين بار چاپ شده است.
براى اطلاعات لازم در باره چاپهاى كتاب سليم به كتابهاى زير مراجعه شود:
الذريعة: ج 2 ص 159، ج 12 ص 227. احقاق الحق: ج 2 ص 421. معجم المطبوعات النجفيّة: ص 214 شماره 830. مجله تراثنا: شماره 4 ص 229، شماره 14 ص 229، و شماره 22 ص 147 و شماره 38/ 39 ص 465. فهرست كتابهاى چاپى عربى (خانبابا مشار): ص 729. مؤلّفين كتب چاپى (خانبابا مشار): ج 3 ص 360.
كيفيت چاپهاى متن عربى كتاب سليم‏
متن عربى كتاب سليم، اوّلين بار در سال 1361 هجرى قمرى در نجف چاپ شده و بعد از آن ده‏ها هزار جلد از اين كتاب در طول پنجاه سال بصور مختلف انتشار يافته است، كه در قسمت تصويرها، چند نمونه عكسى از آن تقديم خواهد شد.
از سوى ديگر كتاب سليم چهار بار مورد تحقيق و مقابله و تنظيم براى چاپ قرار گرفته است:
بار اوّل با مقدّمه‏اى از علامه سيد محمد صادق بحر العلوم در 11 صفحه و از روى نسخه شيخ حر و مقابله بر يك نسخه ديگر، در 192 صفحه چاپ شده است.
بار دوّم با مقدّمه‏اى مفصل‏تر از علامه بحر العلوم با اضافه كردن تحقيقات شيخ‏
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 153
شير محمد همدانى در 60 صفحه و از روى نسخه تنظيم‏شده ايشان كه با چند نسخه مقابله كرده، بچاپ رسيده است. اين چاپ به سه صورت در 212 صفحه و 236 صفحه و 270 صفحه منتشر شده است.
بار سوّم با مقدّمه‏اى در 26 صفحه از حجة الاسلام سيد علاء الدين موسوى و با آوردن عين متن چاپ نجف به طبع رسيده است. در آخر اين تحقيق چند فهرست از جمله فهرست الفبائى مطالب آورده شده است.
بار چهارم در سه جلد به تحقيق شيخ محمد باقر انصارى در 1472 صفحه چاپ شده، كه جلد اوّل آن مقدمه‏اى در 550 صفحه و جلد دوّم آن متن مقابله‏شده كتاب بر 14 نسخه خطّى با تحقيق كامل قسمتهاى تاريخى متن در 400 صفحه و جلد سوم آن استخراج احاديث از مدارك حديثى و فهرستهاى دوازده‏گانه از جمله فهرست موضوعى در 520 صفحه است. توضيح كاملى در باره كيفيت تحقيق در اين چاپ، در آخر مقدّمه متن عربى آمده كه خلاصه آن در آخر اين مقدمه بيان خواهد شد.
آمارى از چاپهاى عربى كتاب سليم‏
ذيلا آمارى از چاپهاى متن عربى كتاب سليم تقديم مى‏شود:
1. چاپ نجف، مكتبه حيدرية، 192 صفحه رقعى، بدون تاريخ.
2. چاپ نجف، مكتبه حيدرية، 212 صفحه رقعى، 1366 قمرى.
3. چاپ نجف، مكتبه حيدرية، 236 صفحه رقعى، بدون تاريخ.
4. چاپ نجف، مكتبه حيدرية، 270 صفحه رقعى، بدون تاريخ.
5. چاپ نجف، مكتبه حيدرية، 270 صفحه وزيرى، بدون تاريخ، كه اين چاپ بارها در نجف تجديد چاپ شده است.
6. چاپ قم، دار الكتب الاسلامية، از روى چاپ 270 صفحه‏اى وزيرى نجف، در حدود سال 1395 قمرى.
7. چاپ بيروت، دار الفنون و مكتبة الايمان، از روى چاپ 270 صفحه‏اى وزيرى نجف، 1400 قمرى، كه همين چاپ بارها در بيروت تجديد چاپ شده است.
8. چاپ قم، از روى چاپ دار الفنون بيروت.
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 154
9. چاپ بيروت، مؤسسه بعثت، 215 صفحه وزيرى، 1407 قمرى.
10. چاپ تهران، مؤسسه بعثت، 328 صفحه وزيرى، 1408 قمرى.
11. چاپ بيروت، مؤسسه اعلمى، از روى چاپ 270 صفحه‏اى وزيرى نجف، 1412 قمرى.
12. چاپ قم، مؤسسه نشر الهادى، 1472 صفحه در سه جلد وزيرى، 1415 قمرى.
چاپ منتخب كتاب سليم‏
از سوى دو نفر از علما احاديثى از كتاب سليم انتخاب شده و بعنوان «منتخب كتاب سليم» تنظيم شده است:
1. شيخ عبد الحميد بن عبد الله كرهرودى.
2. علّامه سيد محمد على شاه عبد العظيمى متوفاى 1334 قمرى «1».
منتخب كرهرودى قبل از چاپ اصل كتاب سليم، در حدود سال 1360 قمرى در 78 صفحه بچاپ رسيده و نسخه‏هايى از آن در كتابخانه آستان قدس رضوى و كتابخانه آية الله مرعشى قم موجود است كه نمونه‏اى از آن در تصويرها آورده مى‏شود. منتخب سيّد شاه عبد العظيمى بچاپ نرسيده و اثرى هم از آن در دست نيست.
چاپ ترجمه اردوى كتاب سليم‏
ترجمه كتاب سليم به زبان اردو توسط مرحوم شيخ ملك محمد شريف بن شير محمد شاه رسولوى ملتانى در سال 1375 قمرى انجام گرفته، و در سال 1391 قمرى توسط مكتبه ساجد در ملتان پاكستان بچاپ رسيده است.
اين چاپ در 237 صفحه رقعى شامل مقدمه‏اى در 7 صفحه است كه تلخيص مقدّمه 11 صفحه‏اى چاپ اوّل كتاب سليم است. سپس متن كتاب از روى چاپ اوّل متن عربى كتاب ترجمه شده و حديث 48 بخاطر مشابهت با حديث 4 حذف شده است.
__________________________________________________
 (1) الذريعة: ج 2 ص 158 ج 22 ص 411. فهرست كتب چاپى عربى: ص 738. مؤلفين كتب چاپى: ج 3 ص 360. فهرست قديم كتابخانه آستان قدس: ص 335 شماره 944.
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 155
نسخه‏اى از اين ترجمه، در كتابخانه آستان قدس رضوى موجود است كه نمونه‏اى از آن در تصويرها آورده مى‏شود.
چاپ ترجمه فارسى كتاب سليم‏
ترجمه فارسى كتاب سليم مراحلى را طى كرده كه در اين قسمت ذكر مى‏شود:
1. در سال 1400 قمرى براى اوّلين بار اقدام به ترجمه فارسى كتاب از روى چاپ 270 صفحه‏اى نجف شد. در اين ترجمه مقدمه 60 صفحه‏اى آن تلخيص گرديد، و احاديث الحاقى آن كه از كتب حديث جمع آورى شده و در آخر مقدمه بود بعد از اصل كتاب قرار داده شد. از سوى ديگر براى هر حديث شماره‏اى و در ابتداى هر قطعه از متن عنوانى گويا قرار داده شد.
نام ترجمه با الهام از حديث امام صادق عليه السّلام «اسرار آل محمد عليهم السّلام» گذارده شد و در طول پانزده سال بيش از صد هزار جلد آن در شهرهاى قم و تهران و مشهد بچاپ رسيد و مورد استقبال بى‏نظير مردم قرار گرفت.
2. در سال 1412 ترجمه كتاب سليم بهمراه متن عربى آن به قلم مرحوم علامه شيخ محمد باقر كمره‏اى متوفاى 1414 ق انجام گرفت و توسط انتشارات اهل بيت عليهم السّلام در 556 صفحه رقعى منتشر شد. اين ترجمه هم از روى چاپ 270 صفحه‏اى نجف انجام شده، و نيمى از هر صفحه متن عربى و نيمه دوّم صفحه ترجمه فارسى آن است.
3. در سال 1413، هنگامى كه آماده سازى متن سه جلدى عربى كتاب سليم هنوز نيمه تمام بود، به تنظيم مقدمه جديدى براى ترجمه فارسى از روى همان مقدمه نيمه تمام عربى اقدام شد.
پس از آن متن كتاب نيز- با آنكه تنظيم متن و پاورقى‏هايش ناتمام بود- بصورت جديدى براى ترجمه آماده شد، بدين صورت كه اضافات مهم احاديث از اوّل كتاب تا حديث 48 به آنها اضافه شد و بعد از آن احاديث نوع «ج» بعنوان ضميمه كتاب سليم بصورت جداگانه از حديث 49 تا 70 تنظيم شد، و احاديث الحاقى كه از كتب حديث استخراج شده بود بعنوان ملحقات از حديث 71 تا 90 تنظيم شد. در نتيجه ترتيب و شماره احاديث كتاب طبق متن عربى سه جلدى تنظيم گرديد و در متن ترجمه نيز
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 156
اصلاحاتى انجام گرفت.
در آخر هر حديث اشاره مختصرى به مدارك آن گرديد، و چند فهرست در آخر كتاب تنظيم شد.
اين ترجمه فارسى در 621 صفحه كه 143 صفحه آن مقدمه بود، با همان نام «اسرار آل محمد عليهم السّلام» قبل از چاپ سه جلدى عربى منتشر شد و طى سه سال چند بار تجديد چاپ شد، و اصلاحاتى نيز انجام گرفت. نمونه‏اى از اين چاپها در بخش تصويرها تقديم خواهد شد.
4. در آغاز سال 1415 پس از چاپ سه جلدى عربى كتاب سليم، ترجمه كاملى از روى آن انجام گرفت كه بصورت كتاب حاضر تقديم مى‏گردد. ترجمه حاضر بطور كامل از روى متن جديد عربى است و پاورقى‏ها شامل مطالب بسيار مهمّى است. در شكل ظاهرى و تقسيمات مقدمه و متن و ويرايش آن اصلاحات اساسى انجام گرفته كه شرح آن در بخش دوازدهم همين مقدمه خواهد آمد.
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 157
بخش يازدهم نمونه‏هاى عكسى از كتاب سليم‏
ارزش و فايده نمونه‏هاى عكسى 18 نمونه از نسخه‏هاى خطى كتاب سليم 8 نمونه از چاپهاى متن عربى كتاب سليم 1 نمونه از منتخب كتاب سليم 1 نمونه از ترجمه اردوى كتاب سليم 8 نمونه از ترجمه فارسى كتاب سليم‏
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 158
ارزش و فايده نمونه‏هاى عكسى‏
در اين فصل 36 نمونه عكسى مربوط به نسخه‏هاى خطى و چاپهاى عربى و منتخب و ترجمه اردو و فارسى كتاب سليم تقديم مى‏گردد، كه از نظر علمى چند فايده مهم در بر خواهد داشت:
1. شاهدى بر آنچه در توصيف نسخه‏ها گفته شد خواهد بود.
2. عين نسخه با ديدن نمونه‏اى از آن، در ذهن خواننده ترسيم مى‏شود.
3. خواننده گرامى مى‏تواند مطالبى را شخصا از روى نمونه استنباط كند.
4. در صورت عدم دسترسى به نسخه در آينده، سند زنده‏اى براى نسلهاى آتى خواهد بود.
در مقدمه عربى 90 نمونه عكسى تهيه شده، ولى در اينجا فقط به 18 نمونه از نسخه‏هاى خطى و 18 نمونه از نسخه‏هاى چاپى اكتفا مى‏شود و در هر صفحه دو تصوير بصورت افقى آورده مى‏شود.
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 159
نمونه از نسخه‏هاى خطى كتاب سليم‏
نسخه‏هاى شماره 15، 16، 17، 18، 19، 21، 22، 24، 25، 26، 28، 35، 36، 38، 39، 41، 42، 44.
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 171
نمونه از چاپ كتاب سليم‏
9 تصوير از جلد چاپهاى عربى كتاب سليم در نجف و بيروت و قم.
1 تصوير از جلد منتخب كتاب سليم.
1 تصوير از جلد ترجمه اردوى كتاب سليم.
8 تصوير از ترجمه‏هاى فارسى كتاب سليم.
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 179
بخش دوازدهم روش تحقيق و ترجمه كتاب سليم‏
مقابله نسخه‏ها و تنظيم متن پاورقى‏ها و محتواى آن عنوان احاديث مدارك احاديث فهرستها
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 180
تنظيم متن عربى كتاب سليم و پاورقى‏ها و استخراج مدارك احاديث و آماده سازى فهرستها، طى مراحلى انجام گرفته كه در اين بخش با اشاره به كيفيت انعكاس آن در ترجمه حاضر، توضيح داده مى‏شود.
مقابله نسخه‏ها و تنظيم متن‏
از ميان 24 نسخه خطى موجود از كتاب سليم، چهارده نسخه براى مقابله انتخاب شد كه هر يك از آنها داراى جهات ترجيحى از لحاظ قدمت و صحّت و امور فنّى ديگر بوده است.
نسخه‏هايى كه انتخاب شده‏اند، طبق شماره‏گذارى در اين ترجمه از اين قرار است:
از نوع «الف» دو نسخه: 5 و 6.
از نوع «ب» شش نسخه: 15، 16، 17، 18، 19، 24.
از نوع «ج» پنج نسخه: 35، 36، 38، 41، 42.
از نوع «د» يك نسخه: 44.
متن اين چهارده نسخه با يك ديگر مقابله شد و موارد اختلاف آنها در يك نسخه دست نويس ثبت گرديد. سپس متن عربى صحيح و كامل كتاب از بين آنها استخراج گرديد و اختلاف نسخه‏ها در پاورقى‏ها درج شد. البته در مواردى به نسخه‏هاى ديگر هم مراجعه شد و از آنها نيز براى رفع كامل مشكلات متن كمك گرفته شد. ترجمه فارسى حاضر از روى اين متن مقابله شده انجام گرفته است.
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 181
پاورقى‏ها و محتواى آن‏
در پاورقى‏هاى متن كتاب، مطالب از چند موضوع خارج نيست:
1. بيان كيفيت اختلاف نسخه‏ها از نظر زياده و نقيصه و اختلاف عبارات و كلمات كه در ترجمه فارسى فقط مواردى كه اختلاف نسخه داراى معناى تازه‏اى باشد در پاورقى آورده مى‏شود. در اشاره به نسخه‏ها هم بجاى ذكر هر يك از 14 نسخه، فقط به انواع چهارگانه «الف»، «ب»، «ج» و «د» اشاره خواهد شد.
2. ذكر عين عبارات از مداركى كه حديث سليم را نقل كرده‏اند و حامل اضافه يا تغييرى است كه معناى تازه‏اى در بر دارد.
3. آدرس آيات قرآنى موجود در متن.
4. شرح و توضيح جملاتى كه نوعى ابهام در الفاظ يا معانى آن وجود دارد.
5. معرّفى بعضى اشخاص كه نامشان در متن آمده و شناخت آنان لازم است.
6. توضيحات لازم در موارد سؤال انگيز.
7. از آنجا كه قطعه‏هاى تاريخى بسيارى در متن كتاب بصورت اشاره آمده، آن موارد مورد تحقيق قرار گرفت و با استفاده از مدارك معتبر تفصيل آنها در پاورقى‏ها آورده شد. در اين موارد، از زحمات دو عالم بزرگ علامه مجلسى و علامه امينى در دو كتاب گرانقدر بحار الانوار و الغدير حد اكثر استفاده شده است.
عنوان احاديث‏
در ابتداى هر حديث، عنوانى در چند سطر با عرض كمتر قرار داده شد كه شامل دو مطلب است:
1. شماره حديث، كه از 1 تا 48 مربوط به قسمت اصلى كتاب است و بين همه نسخه‏ها مشترك است، و از 49 تا 70 مربوط به احاد
مدارك احاديث‏
از آنجا كه كتاب سليم بعنوان اوّلين مدرك اسلامى مطرح است، استخراج احاديث آن از مدارك بمعناى يافتن مداركى است كه مؤلفين آنها به كتاب سليم بعنوان يك مدرك استناد كرده‏اند. در نتيجه جمع آورى اين مدارك چند فايده در بر خواهد داشت:
1. شناخت كسانى كه به سليم و احاديث او اعتماد كرده‏اند.
2. روشن شدن توجه علما و محدّثين به سليم و كتاب او و احاديثش.
3. محكم شدن اصل كتاب با ذكر كسانى كه به نسخه‏هاى آن مراجعه كرده‏اند.
در استخراج احاديث كتاب از مدارك اسلامى سه مرحله انجام شده كه در آخر هر حديث منعكس است:
1. استخراج مواردى كه مستقيما از نسخه كتاب سليم نقل كرده‏اند.
2. استخراج مواردى كه با سند متّصل به سليم بدون تصريح به كتابش نقل كرده‏اند.
3. استخراج احاديث سليم از مواردى كه از غير سليم نقل شده، تا مؤيّدى براى كتاب باشد.
فهرستها
در متن عربى كتاب 12 فهرست تدوين شده كه مهمترين و مفصّلترين آنها فهرست موضوعى است و بوسيله آن براحتى مى‏توان تمام مطالب كتاب را بدست آورد.
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 183
در ترجمه فارسى، با در نظر گرفتن كيفيت استفاده مطالعه‏كنندگان، از بعضى فهرستها صرف نظر شد و فقط فهرستهاى زير تدوين گرديد:
1. فهرست آيات قرآن.
2. فهرست اعلام.
3. فهرست قبائل و طوائف و گروهها.
4. فهرست اماكن.
5. فهرست وقايع و روزهاى مهم.
6. فهرست ادعيه.
7. فهرست اشعار.
8. فهرست منابع و مآخذ تحقيق.
9. فهرست مطالب كتاب.
با اين اميد كه ترجمه حاضر گامى ديگر در راه احياى كتاب سليم بعنوان اوّلين ميراث علمى شيعه بحساب آيد و براى فارسى زبانان مايه آگاهى بيشتر از تاريخ و معارف تشيّع باشد.
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 184
به استقبال كتاب سليم‏
خواننده گرامى اينك الفباى شيعه اثنا عشرى و سرى از اسرار آل محمد عليهم السّلام را پيش رو داريم.
اين نوشتار سليم است كه با همه وجود خود در راه تأليف آن فداكارى كرده، و اين امانتى است كه نسلهاى گذشته طى 14 قرن در حفظ آن كوشيده‏اند تا امروز كه در اختيار ما قرار گرفته است.
اكنون با توجهى عميق به استقبال كتابى مى‏رويم كه در زمان امير المؤمنين عليه السّلام تأليف شده و ائمه عليهم السّلام آن را تأييد كرده‏اند، و با نگاهى ژرف به اوّلين كتاب در تاريخ و معارف اسلام آن را مورد مطالعه قرار مى‏دهيم.
كتابى كه در زمانى بس پيچيده و ظلمانى، با رويارويى حكومتهاى غاصب و مانعين از تأليف و تدوين، به رشته تحرير در آمده است.
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 185
اين كتاب گزارشى است از:
فتنه‏هاى 24 ساعت آخر عمر پيامبر صلى اللَّه عليه و آله.
پايه‏هاى انحرافى كه در سقيفه- پايه ضلالت و تحريف- بنيان گذارى شد.
آنچه در 75 روز اوّل پس رحلت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله رخ داد و به شهادت سيده نساء العالمين و فرزندش محسن عليهما السّلام انجاميد.
تاريخ 25 ساله غصب خلافت.
امتحانهاى پنج ساله امت در حكومت امير المؤمنين عليه السّلام.
اقدامات خصمانه معاويه طى 15 سال حكومت ظالمانه او.
كتابى كه گوياى وصاياى پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله در باره اهل بيت عليهم السّلام است، و از برخوردهاى پيامبر صلى اللَّه عليه و آله با منافقين و مقابله آنان با حضرتش گزارش مى‏دهد.
اين كتاب بيانگر ظلمى است كه بر امامان شيعه رفته، و نشانگر آن است كه مذهب الهى شيعه چه قربانيانى در راه حفظ مفاهيم اصيل اسلام داده، و چه شهدا و مظلومين والامقامى در راه مقابله با بدعتها و تحريفها تقديم كرده است.
باشد كه با قدرشناسى از زحمات يك هزار و چهار صد ساله امانتداران شيعه، در شمار محافظين ودايع تشيّع باشيم، و براى رسيدن به مبانى صحيح اعتقادى اين كتاب را مورد مطالعه قرار دهيم، و بدين وسيله در راه احياى امر اهل بيت عليهم السّلام انجام وظيفه نموده باشيم.
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 187
 [متن كتاب‏] اسرار آل محمّد عليهم السّلام ترجمه كتاب سليم بن قيس هلالى‏
از روى نسخه مقابله شده با چهارده نسخه خطى تأليف ابو صادق سليم بن قيس هلالى عامرى كوفى متوفاى 76 هجرى ترجمه اسماعيل انصارى زنجانى خوئينى‏
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 188
اين ترجمه از روى متن عربى مقابله شده با 14 نسخه خطى از كتاب سليم انجام شده است. چهارده نسخه خطى كتاب از نظر خصوصيات در 4 نوع منحصر مى‏شود كه در ص 138 همين كتاب بيان شد. به همين جهت در پاورقى‏ها، اختلاف نسخه‏ها با چهار عنوان «الف» و «ب» و «ج» و «د» بيان مى‏شود.
متن حاضر شامل 93 حديث است كه 48 حديث آن در نوع «ج» موجود است، و 23 حديث آن بعنوان مستدركات كتاب سليم ذكر مى‏شود.
در ابتداى هر حديث خلاصه‏اى از عناوين آن ذكر مى‏شود تا مطالعه‏كننده قبل از شروع از محتواى آن آگاه باشد.
در پايان هر حديث مدارك آن ذكر خواهد شد كه شامل موارد نقل آن از كتاب سليم در كتب حديث و نيز نقل آن با سند متصل به سليم و به روايت از غير سليم خواهد بود.
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 189

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 27
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 2
  • آی پی امروز : 19
  • آی پی دیروز : 1
  • بازدید امروز : 22
  • باردید دیروز : 1
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 23
  • بازدید ماه : 23
  • بازدید سال : 463
  • بازدید کلی : 16,611